روزنامه شرق
1399/11/09
مخاطره بازتولید حجتیه
گفتوگو با احمد مازنی مخاطره بازتولید حجتیه امیرحسین جعفری: عدهای معتقدند قهر مردم با صندوق رأی، نتیجه عملكرد مجلس دهم بود. برخی نیز باور دارند نتیجه اتفاقات بیرون مجلس و بعضا مسائل خارجی در فشار بر مردم و متعاقب آن ناامیدی سیاسی مردم، در انتخابات مجلس یازدهم مؤثر بود. کاهش شدید مشارکت در انتخابات اسفند 98 این مخاطره را به ذهن میرساند که رویکرد مردم در انتخابات 1400 چه خواهد بود؟ برای بررسی علل کاهش مشارکت انتخاباتی مردم و نیز راهکارهای رفع این مخاطره، ساعتی را با احمد مازنی، فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده مجلس دهم، به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.لیست امید در مجلس دهم حاشیههای زیادی داشت؛ ازجمله جداشدن عدهای از نمایندگان این لیست و گرایش به سمت اصولگرایان. به نظر شما چرا این اتفاق افتاد و چه بحثهایی در این زمینه داشتید؟
اگر بخواهیم این مسئله را ریشهای بررسی كنیم، باید عرض كنم مهمترین عامل به نظام انتخابات برمیگردد. یكی از اشكالات نظام انتخابات ما این است كه حزبی نیست. احزاب در یك ساختار دموكراتیك، حلقه اصلی زنجیره دموكراسی هستند؛ درحالیکه در ایران متأسفانه احزاب نقش واقعی را ایفا نمیكنند. بنابراین ائتلافی كه در سالهای 92 و 94 برای مجلس و ریاستجمهوری اتفاق افتاد، یك ائتلاف حزبی نبود. این اولین و ریشهایترین دلیل اتفاق یادشده بود. ما در سال 92 دو حادثه تلخ سیاسی را پشت سر گذاشته بودیم؛ یكی سال 84 بود كه با اشتباه استراتژیك اصلاحطلبان، كشور دودستی تحویل یك جریان پوپولیستی داده شد و دیگری اتفاق باخت-باخت سال 88 بود كه همه جریانهای درون نظام از این موضوع آسیب دیدند. در سال 92 برای عبور از بازی باخت- باخت، یك بازی برد-برد بین اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل تعریف شد كه نتیجه آن ریاستجمهوری آقای روحانی و مجلس دهم بود؛ اما نكته سوم، این است که ما در سال 94 با تركیبی از اصلاحطلبانی مواجهیم كه شناختهنشده بودند. در نتیجه ما برای اینكه از ورود افراطیون به مجلس جلوگیری كنیم، ناچار شدیم از اصلاحطلبان ناشناخته به صورت فراخوان دفاع كنیم و همچنین با اصولگرایان معتدلی كه در كشور شناختهشده بودند، مثل بهروز نعمتی، كاظم جلالی، علی لاریجانی و این طیف افراد و افراد ناشناخته و حتی افراد بهنوعی بیخطر كه مانع گسترش افراطگرایی در كشور شوند، ائتلاف كنیم. با چنین تركیبی یك اكثریت تقریبا 180نفری برای مجلس تعیین شد و اكثرا رأی آوردند. بنابراین لیست امید، لیست اصلاحطلبان نبود؛ تركیبی از اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل و حتی افرادی فاقد گرایش سیاسی بود. این عوامل در موفقیت و عدم موفقیت لیست امید تأثیر داشت كه بعدها در مجلس از لیست امید جدا شدند و بهنوعی میشود گفت عدم پایبندی اعتدالیون به تعهدات ائتلاف، باعث ناكامی لیست امید شد.
به نظر میرسد عملكرد لیست امید نتوانست انتظارات عمومی را برآورده كند؛ چه كسی پاسخگوی این عملكرد است؟
عملكرد را باید منصفانه بررسی كنیم. اول باید لیست و فراكسیون امید را دو جریان ببینیم؛ لیست امید تركیبی ائتلافی بود. فراكسیون امید یك جمع حدودا صدنفره بود كه باز هم در مواقعی تعدادش كمتر یا بیشتر میشد که در مجلس فاقد اکثریت بود. در حقیقت این عملكرد را باید بررسی كنیم و ببینیم چه انتظاری از آن داشتهایم. انتظار واقعی با انتظاری كه به صورت پروپاگاندا در جامعه شكل گرفته بود، با هم متفاوت بودند. انتظار واقعی این بود كه به جریان اصلاحطلبان برچسبهایی زده بودند و سعی داشتند كاملا از صحنه سیاست حذف شود با ردصلاحیتها و برچسبهایی كه زده بودند و همه ظرفیتهای ممکن را به كار گرفتند تا یك جریان مجددا در كشور حاكم شود، اما جریان ائتلاف هم در سال 92 و هم در 94 آن بازی را با شكست مواجه كرد و اصلاحطلبان در صحنه ماندند و بازی آنها را به هم زدند. در نتیجه از دولتی كه در جهت تنشزدایی در روابط بینالملل و آزادی بیان و آزادی در عرصه اندیشه در داخل كشور و توسعههای فرهنگی و اجتماعی قرار بود عمل كند، حمایت كردند. بخشی از قوانینی كه در مجلس دهم تصویب شده است، مربوط به جریان ائتلافی است تا این قوانین به تصویب برسد. اما قضاوت درباره عملكرد نیاز به اطلاعات گسترده دارد. حداقل اصلاحطلبان توانستند بازی را به هم بزنند، ولی اینكه پاسخگو چه كسی باید باشد، بخش مهمی از پاسخ را باید آقایان لاریجانی و روحانی بدهند كه سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان را هزینه كردند. در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان هم برنامهای به نام برجا تهیه شده بود و نگذاشتند این برنامه اجرا شود. آقای روحانی صریحا در جمع مسئولان فراكسیون امید كه بنده هم حضور داشتم، گفت ما اینجا حزب نداریم كه ائتلاف كنیم، ما اصلا با شما ائتلاف نكردیم. این ادبیات حاكی از آن بود كه دوستان معتدل بلافاصله بعد از انتخابات و واردشدن به بهارستان و پاستور، كاملا سفره خودشان را از اصلاحطلبان جدا كردند و در مجلس هر كجا لازم بود، آقای لاریجانی از ظرفیت اصلاحطلبان استفاده میكرد و هر كجا كه نیاز داشت، فرمان را به سمت راست میبرد. به همین جهت در ریاست مجلس و هیئترئیسه رفتار اعتدالیها مشكل ایجاد كرد كه به نظر من همه كسانی كه نقش داشتند باید پاسخگو باشند. بااینحال، بیشترین پاسخ را جریانی باید بدهد كه از سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان استفاده كرد، ولی وفادار به تعهدات و قراردادهای نوشته و نانوشته بین اصلاحطلبان و معتدلان نبود.
عملكرد مجلس دهم را تا چه میزان در كاهش مشاركت انتخابات مجلس یازدهم مؤثر میدانید؟ مردم از چه چیزی ناامید شدند كه رأی ندادند؟
ما در سال 1398 وقتی میخواستیم انتخابات را برگزار كنیم، افكار عمومی با چند مسئله مواجه بود. اولین مسئله به خروج ترامپ از برجام برمیگشت و منصفانه این است كه سهم خروج آمریكا از برجام و تحریمهای گسترده که موجب بروز مشكلات اقتصادی، نوسانات شدید قیمت ارز، گرانی بیسابقه و مشکلات دیگر شد را نباید به پای دیگران نوشت و باید سهم بدعهدی كشورهای خارجی را كه بالای 50 درصد است، در نظر بگیریم و دوم اینكه مردم احساس كردند توجهی به انتخاب آنها ندارد و به هر نحوی كه مردم میخواستند حق دموكراتیك خود را اعمال كنند، از جمله رأی به كاندیداهای لیست امید كه با تكرار آقای خاتمی به این جمعبندی رسید، به نحوی عمل شد كه مجلس در جاهای مهم از تأثیرگذاری خارج شود. مثلا در مجلس نهم تلاش كردند مجلس با برجام مخالفت كند اما مجلس همراهی كرد و مجلس دهم هم این مسیر را ادامه داد اما اتفاقهایی در كشور افتاد كه این اتفاقها به نظر من عمدی بود در اینكه مجلس، دموكراسی و رأی مردم از خاصیت بیفتد. یكی از این اتفاقات افزایش نرخ بنزین بود كه میتوانست در مجلس مورد بررسی قرار بگیرد و متناسب با ریسك اجتماعی، افزایش قیمت در نظر گرفته شود. به جلسه سران قوا میرود كه به نظر من مصوبه مربوط به افزایش قیمت بنزین در چنین جایگاهی به لحاظ قانونی مورد سؤال است و آنجا قیمت بنزین سهبرابر میشود و بدون اطلاع مردم این افزایش اعمال میشود و مردم اعتراض میكنند، عدهای هم در این میان اغتشاش میكنند و تروخشك با هم میسوزند. استیضاح وزیر كشور را كلید زدیم اما بازهم اجازه كار به ما ندادند. من سؤال از وزیر كشور را مطرح كردم اجازه ندادند سؤال در دستور كار قرار بگیرد. بنابراین به نظر من مجلس دهم از این جهت كه در معرض چنین مسئلهای قرار گرفت، یعنی علاوه بر مسائل درونی از بیرون با آن رفتاری صورت گرفت كه در جامعه برای مدتی شاهد مشاركت مردم برای ایجاد مجلسی بوديم كه از آن صدای اعتراض و انتقاد به گوش برسد، از آن صدای اعتراض نسبت به فساد گسترده در قوای مختلف به گوش برسد، كاری كردند مشاركت پایین بیاید. آنها فكر كردند با مشاركت پایین و موفقشدن در كسب كرسیهای مجلس میتوانند بقیه مسائل را مدیریت كنند اما موفق نشدند. به نظر من عامل اصلی در كاهش مشاركت این عوامل بیرونی بوده است. اگر رئیس مجلس میخواست خیلی از تصمیمات و طرحهای اصلاحطلبانه در مجلس موفق شود، قطعا میتوانست مؤثر باشد اما بهجای همراهی با نمایندگان مردم با اتفاقات بیرونی همراه شدند. نتیجه این روند موجب شكلگیری مجلس اقلیتی یازدهم شد
موضع آقای عارف نسبت به این اتفاقات چه بود؟ در انتخابات هیئترئیسه با اینكه لیست امید اكثریت را داشت، چرا آقای عارف رأی نیاورد؟
بازهم به دلیل اینكه ما نظام انتخابات حزبی نداریم. تا روز انتخابات هئیترئیسه موقت سال 95 عدد دقیق رأی آقای عارف را نمیدانستیم. اگر میزان همان كاندیداهای مورد حمایت ما باشد، طبیعتا آقای عارف 180رأی میآورد اما وقتی انتخابات برگزار شد، و آقای عارف 102رأی كسب كرد، مشخص شد بخشی از كسانی كه با لیست امید وارد مجلس شدند، به سمت خاستگاه اصلیشان كه اصولگرایی است بازگشتند؛ یعنی عناصر جبهه پایداری مدعیان اعتدال را به سمت خودشان كشاندند و ریاست مجلس را به نفع آقای لاریجانی تمام كردند اما آقای عارف چند روز بعد در انتخابات هیئترئیسه دائم كاندیدا نشدند ولی با برنامهریزی و مدیریت فراكسیون امید با آقای لاریجانی و سایر اعضای فراكسیون مستقلین توافق كردند كه آقای عارف كاندیدا نشوند اما برای سایر اعضای هیئترئیسه همكاری كنند و در نتیجه آقایان پزشكیان، مطهری، وکیلی، یوسفنژاد و افراد دیگر در هئیترئیسه حضور داشتند. ولی در سال دیگر آقای عارف كه كاندیدا شدند، آقای حاجیبابایی هم كاندیدا شدند؛ یعنی فراكسیونهای ولایی، مستقلین و امید بهصورت مستقل كاندیدا معرفی كردند؛ در این رأیگیری آقای عارف رأی اول را داشت و انتخابات باید دومرحلهای برگزار میشد. آقای حاجیبابایی برای مرحله دوم پشت تریبون رفت و اعلام كرد به نفع لاریجانی كنار میرود كه این اعلام غیرقانونی بود و دوباره ائتلافی بین مستقلین و ولاییها شكل گرفت كه مانع از ریاست عارف شد. در عرصه عمل با آنچه در عرصه رسانه میگوییم، واقعیتها خیلی متفاوت است و نتیجه این شد كه فراكسیون امید در طول این سالها گاهی كاندیدای ریاست داشته باشد و گاهی با تعامل با فراكسیونها در هیئترئیسهها ورود كند كه به اندازه وزنش در مجلس توانست تأثیرگذار باشد.
وضعیت فعلی درباره مشاركت در انتخابات 1400 را چگونه میبینید؟
من فكر میكنم آثار آنچه در گذشته برای مشاركتنکردن مردم به صورت عمدی یا سهوی در كشور اتفاق افتاد، هنوز در افكار عمومی وجود دارد و فعالان سیاسی ما در دو سطح نگران هستند؛ یكی در سطح دبیران كل احزاب كه نگران رد صلاحیت كاندیداهای خودشان هستند و سطح دوم سطح سمپاتهایی که باید هواداران یعنی تودههای مردم را وارد صحنه کنند، به دلیل اتفاقات یك دهه گذشته دچار سرخوردگی شدهاند و انگیزهای برای مشاركت در انتخابات ندارند؛ اما من فكر میكنم تا خرداد هنوز زمان زیادی داریم و عوامل زیادی میتواند در مشاركت مؤثر باشد. یكی كسانی كه در سال 98 لیست ارائه نكردند و دیگر مردمی كه با مشاركتنکردن میخواستند بهنوعی قهر با صندوق رأی را از خودشان بروز دهند و در عمل در طول همین چند ماه كه از مجلس گذشته است، عملكرد مجلس یازدهم را رصد كنند، متوجه میشوند که مشاركتنکردن مردم چه آسیبی به مردم وارد میكند و چه ضربهای به معیشت جامعه میزند. نمايندگان این مجلس با شعار معیشت مردم وارد شدند؛ اما وقتی مجلس را در اختیار گرفتند، به هر چیزی چنگ میزنند، به جز مسائل معیشتی و فقط شعار میدهند آقای قالیباف برای مرغ قیمت تعیین میكند. این مسائل نیاز به دانش و تجربه و مهارت دارد و از همه ظرفیتهای سرمایه انسانی كشور باید استفاده كرد. به نظر من بعضی رفتارهای توهینآمیزی كه نمایندگان با مردم میكنند و سیلی به صورت مردم میزنند و عملا نشان میدهند از شكست ترامپ ناراحتاند؛ امروز برخی افراد ناراحتاند و اصرار دارند كه بگویند بایدن بهتر از ترامپ نیست. آنها در اصل میخواهند بگویند ترامپ از بایدن بهتر است؛ چون او با تحریم فضا را برای كاسبان تحریم و مشاركتنکردن مردم مساعد میكرد و بهنوعی این آقایان یك لبه قیچی كاهش مشاركت هستند. در كنار آن لبه قیچی كه براندازان هستند و آنها هم موافق ترامپ بودند. اینها به شكل دیگری یك ائتلاف نانوشته با آنها دارند؛ اما واقعیت روابط بینالملل را نمیتوان نادیده گرفت؛ هرچند دو حزب آمریکایی در پی اهداف خودشان هستند؛ اما در دورهای كه جمهوریخواهان در آمریكا حاكم بودند، سنگینترین جنگ اقتصادی را بر ما تحمیل کردند. به نظر من مجموعه این اتفاقات میتواند بین مردم و صندوق رأی آشتی برقرار كند. اگر دوستان اصلاحطلب وارد میدان شوند و از الان كمپینهای كاندیداهای احتمالی فعالیتهایشان را مطرح كنند و اعتبار و سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان را كه به پای جریان اعتدال هزینه شده، مطرح كنند و دلایل تصمیمات گذشته را بگویند و افقهای پیشرو را مطرح كنند، حتی اگر شكست بخورند، میتواند در بازگشت سرمایه اجتماعیشان مؤثر باشد و هم فضا را باز بگذارد تا این اتفاقی كه در سال 98 در كاهش مشاركت اتفاق افتاد، از بین برود و دوباره به افزایش مشاركت مردم برگردد و به نظر من میتوان به بازگشت اعتماد مردم امیدوار بود.
به نظر شما اصلاحطلبان دوباره باید برای ورود به قدرت تلاش كنند یا به جامعه برگردند؟
من در تعریف اصلاحطلبان در این قسمت معتقدم اصلاحطلبان فارغ از نامگذاری این جریان یا حتی جریان مقابل اینها دو جریان سیاسی درون نظام جمهوری اسلامی هستند كه اگر هركدام در رقابت انتخاباتی حضور نداشته باشند، انتخابات بیمعناست؛ جریانهای واقعی و دو جبهه حقیقی سیاسی كه در جامعه حضور دارند، عبارتاند از اصلاحطلبان و اصولگرایان، درحالیكه اصلاحطلبان زمانی كه قوی وارد میدان میشوند، بخش خاكستری مردم را وارد انتخابات میكنند. به این معنا من معتقدم كه اصلاحطلبان بههیچوجه نباید از انتخابات دور باشند، حالا چه رأی بیاورند، چه نیاورند و اساسا وجود احزاب اصلاحطلب به این معناست كه میخواهند در قدرت مشاركت داشته باشند. الان مجلس یكدست اصولگرایان را ببینید که هیچ صدای مخالفی از آن شنیده نمیشود و اگر گاهی یكی از درون خودشان هم حرفی بزند، بعد از مدتی منزوی میشود. اگر شخصی مثل آقای علی مطهری در مجلس یازدهم حضور داشت، امروز مجلس متفاوت بود. من معتقدم كه اصلاحطلبان باید در حوزه قدرت حضور داشته باشند؛ اما به معنای دیگر كه اصلاحطلبان باید در اصلاح امور مشاركت داشته باشند، این اصلاح امور فقط این نیست كه در حوزه قدرت باشند. هم در حوزه قدرت و هم در عرصههای عمومی باید حضور داشته باشند. من معتقد به اصلاحطلبان قدرتمحور و جامعهمحور نیستم. من معتقدم هر دو با هم باید وجود داشته باشد.
اصلاحات به نظر شما چه تعریفی دارد و اصلاحطلبان چه تعریف میشوند؟
اصلاحطلبان به معنای یك جریان سیاسی كه ذیل قانون اساسی جمهوری اسلامی تعریف میشوند و در كنار جریان سیاسی دیگر، باید در دورههای مختلف با هم رقابت كنند. اصلاحطلبان به این معناست و اصلاحطلبی یعنی هرگونه فعالیت سیاسی-اجتماعی بدون خشونت و با تأكید بر اصلاح تدریجی امور جامعه و با تأكید بر پروسهایبودن اصلاح. اصلاح یك امر فرهنگی و اجتماعی و شبیه فرهنگسازی و تمدنسازی است كه با جنگ و اسلحه و برخوردهای پروژهای صورت نمیگیرد. مجموعه عوامل باید به كار گرفته شود تا امور جامعه اصلاح شود و اینكه چه چیزی را میخواهند اصلاح كنند، به نظر من یکی اصلاح نگرش درباره قانون است. اینكه یك نماینده مجلس توقع دارد پلیس راهش را غیرقانونی باز كند، نیاز به اصلاح دارد و همه باید در مقابل قانون مساوی باشند. ما در اصلاح جامعه باید برای آزادی اندیشه اهمیت قائل شویم و آزادی گفتوگو و تعامل و اعلام نظر به صورت منطقی و قانونگرایی را مورد توجه قرار دهیم. تأكید بر دموكراسی در اداره امور كشور یكی دیگر از مباحث اصلاحات است.
اصلاحطلبان در عرصه اقتصاد معتقدند با پولپاشی نمیتوان مشكل را حل كرد. باید با اقتصاد توسعهمحور، چه توسعه صنعتی، چه خدمات و گردشگری و... كشور را اداره كرد. اصلاحطلبان در عرصه روابط بینالملل معتقدند باید تلاش كنیم با همسایهها روابط دوستانه برقرار كنیم. ما در دوره آقای هاشمیرفسنجانی كه دولت اصلاحطلب هم نبود، با خیلی از كشورهای منطقه روابط خوبی داشتیم؛ اما دولت آقای احمدینژاد كل این روابط را تخریب كرد و آقای روحانی نتوانست آن خرابكاریها را اصلاح كند. اصلاحطلبان در روابط با قدرتطلبان دنیا به صورت منطقی و با حفظ اصول عزت، حکمت و مصلحت در جهت تنشزدایی حركت كرده و اصل را بر منافع ملی میگذارند. اصلاحطلبان قانون اساسی را فصلالخطاب میدانند و معتقدند همه مسئولان باید منتخب و پاسخگوی مردم باشند و میزان رأی ملت است. باز تأكید میكنم به اصلاحات نمیتوان نگاه پروژهای داشت. ما اگر روند دموكراسی در كشور را از مشروطه حساب كنیم، تجربه ما کمتر از صد سال است و در مقایسه با كشورهایی كه 300 سال دموكراسی را تجربه كردهاند و هنوز هم مشكل دارند، باید منصفانه قضاوت و تلاش كنیم جامعه با صندوق رأی قهر نكند. اصلاحطلبی یعنی حل اختلافات از طریق گفتوگو و از طریق صندوق رأی و مشارکت اكثریت مردم.
كاركرد اصلاحطلبان برای جامعه ایران چیست؟
كاركرد اصلاحطلبان در جامعه را اگر تاریخی نگاه كنیم، در مقاطع مختلف عنوان اصلاحطلبی را از سال 76 و رویكارآمدن آقای خاتمی شنیدیم. تداوم حیات جمهوری اسلامی مدیون جریان اصلاحطلبی است. در سال 76 كه آقای خاتمی رئیسجمهور شد، مسعود رجوی اعلام كرد با فتنه خاتمی سقوط جمهوری اسلامی 20 سال به تأخیر افتاد. این یعنی كاركرد اصلاحطلبان برای جامعه كه توانستند برای استحكام حكومت مؤثر باشند.
اگر اصلاحطلبان نباشند، حكومت یكدست میشود. اصلاحطلبان با حضورشان مانع فساد سیاسی و فساد اقتصادی در جامعه میشوند.
اصلاحطلبان معتقدند ما هر عقیدهای درباره اداره كشور داشته باشیم، به قانون اساسی بهعنوان میثاق ملی باید وفادار باشیم. اگر ملاحظه كرده باشید، در مجلس دهم كه بخشی از اصلاحطلبان حضور داشتند، ما طرح گفتوگوی ملی را مطرح كردیم كه هنوز هم جلسات و نشستهای گفتوگوی ملی با دوستان اصولگرا در حال برگزاری است؛ بنابراین اصلاحطلبان با طرح گفتوگوی ملی میتوانند مانع رشد تضادها در جامعه شوند.
به نظر شما نهاد اجماعساز میتواند موجب یك وحدت و ورود موفق اصلاحطلبان به انتخابات شود؟
من فكر میكنم نفس شكلگیری نهاد اجماعساز یك موفقیت است؛ برای اینكه ما در سالهای دهه 90 شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان و در كنارش جبهه هماهنگی احزاب را داشتیم كه با هماهنگی پیش میرفتند و متناسب با شرایط آن زمان تصمیماتی اخذ كردند و موفق هم بودند و توانستند آرای مردم را متوجه جریان اصلاحات كنند. با توجه به اینكه ما از مرحله ائتلافها عبور كردیم و تجربه دولت روحانی، مجلس دهم و شورای پنجم را پشت سر گذاشتیم، من فكر میكنم بازنگری در نهاد اجماعساز باید انجام میشد. باید مراقب بود كه عناصر خارج از جریان اصلاحات بر نهاد اجماعساز تأثیر نگذارد که مانع رسیدن به اهداف شود.
شما در گفتوگویی گفته بودید بخشی از جریان اصولگرایی ریشه در تفكرات انجمن حجتیه دارد. اگر مایل هستید دراینباره یك توضیح كوتاه بدهید.
انجمن حجتیه تشكیلاتی است كه در زمان شاه بهعنوان مبارزه با بهاییت و طرح مسئله ظهور تشكیل شده بود، بعد مشخص شد چون این گروه دین را از سیاست جدا میدانست مورد حمایت رژیم سابق است و نفوذ زیادی هم داشت و مخالف اندیشه انقلاب اسلامی بود. با پیروزی انقلاب اسلامی با اشاره امام انجمن حجتیه به سمت تعطیلی رفت؛ چون امام مخالف این جریان بود و معتقد بودند این گروه گرایششان این است كه باید فساد زیاد شود تا امام زمان ظهور كند. جریانی كه اکنون بهعنوان جریان انحرافی تعریف شده و الان هم در طیف تندرو جبهه اصولگرایی حضور دارند، درباره مسئله ظهور امام زمان (عج) به شكل خیلی غیرمنطقی بحث میكنند و جوانان زیادی را تحت تأثیر قرار دادهاند. مثلا زمانی پیگیر این بودند كه جاده حرم تا حرم قم به جمكران درست شود و ما باید زودتر بودجه این كار را تأمین كنیم؛ چون امام زمان بهزودی میآید و جاده باید درست شود. شما ببینید تفكری كه اینقدر انحرافی فكر میكند و به این شكل برای ظهور وقت تعیین میکند. هرچند بهعنوان یك انسان كامل و امام حی و حاضر برای ظهورشان باید دعا كنیم، وقتی آدم میبیند اینها از خود امام و مروجان مكتب امام زمان جلوتر حركت میكنند، مشكوك میشود كه این كارها همان تفكرات انجمن حجتیه با رنگولعاب انقلابی است و رنگوبوی جبهه و جنگ هم به خودشان دادهاند و نیروهای افراطی و تندی را بهعنوان سخنران خودشان در نظر گرفتهاند و نسل نوجوان را به سمت تفكرات انجمن حجتیه میبرند و نتیجهاش چیزی جز پشیمانی ندارد. البته بخشی از جریان اصولگرایی به دلیل منافعی كه از این جریان دارد، در مقابل آن سکوت میکند، جریانی که خیلی وقتها با خشونت و اِعمال زور مسائلشان را پیش میبرند و حتی خودشان را دیگر اصولگرا هم نمیدانند و خودشان را نیروی انقلاب مینامند و به نظر من این همان جریان حجتیهای است كه مسئولان باید مراقب آن باشند.
سایر اخبار این روزنامه
واکنش حراج هنر تهران به یک گزارش
من را محاکمه کنید
۱۰ چالش مرد مذاکره
آنچه روابط بین ملت و دولت را رقم میزند، منافع ملی است
علیعسگری پشت در بسته پاستور
پرداخت عوارض اجباری به گروهکهای مسلح بیرون مرز
مخاطره بازتولید حجتیه
ماجرای زنی که مدعی دیدن امام زمان بود از زبان سید احمد خمینی
چرا ایرانیها میزبان نمیشوند؟
برنی سندرز چه نقشی خواهد داشت
مسیر خطیر دیپلماسی در ماههای پیشرو
تلاش برای مهار کرونا در چند جبهه
كيخسرو در رؤياى گودرز