صفاري، فراتر از ساده‌نويسان

عباس صفاري خيلي دير موفق شد شعرهاي خود را در ايران منتشر كند اما آثارش پس از انتشار خيلي زود بين مردم طرفدار پيدا كرد و صاحب خود را به شهرت رساند.  كمتر از 20 سال است كه او در داخل كشور شناخته شده است. او مخاطباني از طيف‌هاي گوناگون فرهنگي داشت كه هر كدام‌شان وجهي از شعر صفاري را مورد توجه قرار مي‌دادند. بين مخاطبان عام، وجوه احساسي و تصويرهاي بديع شعر صفاري كه از طبيعت و زندگي روزمره الهام گرفته بود، بسيار مورد توجه بود. شايد بتوان گفت كه ما قبل از صفاري شاعري نداشتيم كه اين‌طور با زبان ساده و قابل‌فهم عوالم اينچنيني را به تصوير بكشد؛ اما از ديد اهل فن، صفاري نماينده گرايش خاصي از شعر بود كه در دهه 60 تا 70 ميلادي در امريكا طرفداران زيادي داشت و آن گرايش بي‎فاصله‌نويسي بود كه مثلا بين  «نسل بيت» خيلي طرفدار داشت. صفاري قبل از اينكه در ايران كتاب شعري منتشر كند، چند كتاب در خارج از امريكا درآورده بود. 
در كتاب اول او يعني «دوربين قديمي و شعرهاي ديگر» نمونه‌هايي از آن شعرها كه گرايش بي‌فاصله‌نويسي را نمايندگي مي‌كرد، ديده مي‌شود. به هر حال صفاري معاصر بسياري از آن شاعران انگليسي‌زبان بود و به همين دليل شعرش در زبان فارسي، نماينده آن گرايش در زبان بود.
شايد نگاه عباس صفاري به ادبيات نسل بيت و شيوه اجراي شعري آن شاعران سبب شده باشد كه در داخل كشور به اشتباه در عِداد جنبش موسوم به «شعر ساده» قرار بگيرد. البته خودش هم دور بود از كشور و اين دوري هم بي‌‌تاثير نبود. چون او نمونه‌هاي بدِ پرشماري را كه منسوب به جريان «شعر ساده» بودند، نديده بود و بنابراين در بعضي از گفت‌وگوهايش با باور متداول و قائل به وجود چنين جرياني همراهي مي‌كرد. در حالي كه خاستگاه شعر صفاري چيز ديگري بود و خاستگاه اين دوستان چيز ديگر. شعر صفاري اگرچه به ظاهر و خصوصا در كتاب‌هاي آخرش ساده به نظر مي‌رسد اما از تخيلي پيچيده و ساختاري محكم برخوردار است كه بسياري از مدعيان ساده‌نويسي در شعر و قائلان به وجود جرياني به نام جريان «شعر ساده» از آن بي‌بهره‌اند.