روزنامه وطن امروز
1399/11/11
جهانگیری و نمد بیکلاه
کبری آسوپار: اسحاق جهانگیری باز هم قهرمانانه به میدان آمده و باز هم از «روزهای خوش» و «گشایش» میگوید. او میگوید: «من روزها و هفتههای خوشی برای آینده کشور پیشبینی میکنم... روزهای بهاری خوبی در پیش رو خواهیم داشت... امیدوارم مردم طعم شیرین مقاومت را بچشند و...». مبهم، انتخاباتی، بیسند؛ این خلاصه همه آن چیزی است که میتوان در وصف و تحلیل آنچه جهانگیری گفته، نوشت. این اول بار نیست که جهانگیری در قامت یک قهرمان یا همچون کسی که منتظر است مخاطب به او «مژدگانی» دهد، خبر خوب میدهد اما در واقع امر، نهتنها روزهای خوش هیچوقت فرانرسید، بلکه اوضاع بدتر و بدتر هم شد. از آن جمله، «دلار جهانگیری» معروف شد اما آنچه از آن برای مردم باقی ماند، بر باد رفتن میلیاردها دلار ارز کشور به نرخ دولتی بود که علاوه بر بر باد دادن سرمایه ارزی کشور که خود حسن روحانی اذعان کرد در برههای ذخیره ارزی کشور به «صفر» رسید، بازار سرمایه را در ایران بهم ریخت و نرخ دلار را بیش از 10 برابر کرد! دلار جهانگیری قرار بود چه کند؟ اوضاع اقتصادی کشور را بهبود بخشد و معیشت مردم را خوب کند؟ شاید در نگاه دولت چنین چیزی بوده اما جهانگیری وقتی آن شب با افتخار اعلانکننده خبر دلار 4200 تومانی شد و روزنامههای اصلاحطلب وقتی آن شب تیترهایی «قهرماننشان» برای اسحاق جهانگیری میزدند، چشم به دورنمایی دورتر و متفاوتتر داشتند. آنها تلاش کردند خط قهرمانسازی جهانگیری را که از انتخابات 96 پیریزی کرده بودند، با دلار جهانگیری دنبال و زیرساختهای حضور او در انتخابات 1400 را پایهریزی کنند. او قرار بود ـ البته گویا همچنان برای برخی، چنین قراری وجود دارد ـ ابرقهرمان 1400 تا 1408 اصلاحطلبان باشد اما همانطور که چند ماه پس از انتخابات 96 -وقتی موج پشیمانی از رأی دادن به روحانی بالا گرفت- دیگر مدافع پوششی بودن جهانگیری افتخاری محسوب نمیشد، کشتی افتخار دلار جهانگیری هم پس از چند هفته به گل نشست و دریای ایران را آلوده کرد و به اصلاحطلبان نشان داد از این نمایشها برای آنان قهرمان درنمیآید. از این رو بود که اصلاحطلبان حامی جهانگیری کوشیدند حساب او را از دولت جدا کنند و همه آنچه را به گل و ویرانه و آوار انجامیده بود، بهگونهای فقط کار دولت بدانند که گویی جهانگیری در این سالها حتی یک بار هم از میدان پاستور رد نشده است! حتی نمایشی اجرا شد که او حق تغییر منشیاش را هم در دولت ندارد و نگفتند پس کرسی معاون اول رئیسجمهور را برای چه اشغال کرده و استعفا نمیکند که برود و عطای این مسؤولیت بیاختیار را به لقایش ببخشد؟! کدام معاون اول دولت که هیچ، کدام مدیر درجه چندم در شرکتی کوچک است که اختیار برکناری منشیاش را نداشته باشد و برای خود شخصیتی حداقلی قائل باشد و از آن سمت کنار نکشد؟ حالا باز هم جهانگیری آمده تا قهرمان جشن مقاومت باشد و با طعنه به مخالفان توهمی، بگوید: «امیدواریم کسانی که بیخود برای خود تصوراتی دارند، روزهای خوش(!) مردم را تلخ نکنند و بگذارند مردم طعم شیرین مقاومت را بچشند». پشتوانه این ذوقزدگی، نه عملکرد دولت و جهانگیری و نه اتکای به درون است؛ آنچه این هفتهها تغییر کرده و جهانگیری را برای 1400 امیدوار، روی کار آمدن دموکراتهای آمریکایی است؛ کسانی که دولتمردان اصلاحطلب روی ادب و هوششان حساب کردهاند تا به نوعی رفتار کنند که پاداش ماهها حمایت اصلاحطلبان از آنان در آن رفتار، محاسبه شده باشد. کم نبوده که رسانهها و تریبونهای خود را ماهها ستاد انتخاباتی جو بایدن کرده بودند! درخت جهانگیری اما بیثمر است. 8 سال بر مسند قدرت بوده و مسیرهای رفتهاش به پشیمانی انجامیده و حالا قرار است چگونه طرحی نو دراندازد؟ او باید بگوید کدام طرح و برنامه را برای اداره دولت داشته که ارائه داده و پذیرفته و اجرایی نشده که حالا خود میخواهد کاندیدای 1400 و مجری سیاستهایش باشد؟ در واقع او هیچ ندارد؛ نه طرحی و نه ایدهای، که اگر داشت در این 8 سال معاوناولی باید چشمهای از آن را میدیدیم نه آنکه در نهایت برسد آنجا که من حتی اختیار برکناری منشیام را هم ندارم! مقاومت اگر جشنی هم دارد، میزبانش جهانگیری و روحانی نیستند که ایده آنان نه مقاومت، بلکه مذاکره و سازش بود. لذا طعنهاش هم بومرنگی است که به او و همکارانش در دولت روحانی برمیگردد؛ آیا شما مجری مقاومت بودید که اکنون میزبان جشن مقاومت شدهاید؟!! از ارز 4200 تومانی جهانگیری، طنز ساختههای مجازی برای او باقی ماند و از آن کاندیداتوری انصرافی و دفاعیاش از روحانی، لقب «کاندیدای پوششی»؛ و شد ضربهگیر دولتی که از همان سال 96 مدافعانش پشیمان از حمایت او شدند و آن همه دفاع او از روحانی، در سالهای بعد برایش کلیپهایی را به ارمغان آورد که جملات او علیه رقبای انتخاباتی روحانی و وعده های برآورده نشده انتخاباتیاش را یادآور میشد. این وعدههای خوش هم نمدی نیست که برای جهانگیری کلاهی آورد. نه بایدن کسی است که صورتحساب خوشخیالیهای این جماعت را نقد کند و نه جهانگیری میان مردم وجههای دارد. آبرومندانه آن است تا بهانه طنزهایی چندباره برای فضای مجازی نشده است، خود محترمانه خوشخیالی را کنار بگذارد.