روزنامه آفتاب یزد
1399/11/11
آیا «ما» زیاد غر میزنیم؟
آفتاب یزد _ یگانه شوقالشعرا: دغدغهمندی در لغت به معنای نگرانی، بیم و تشویش خاطر است و در اصطلاح یعنی در همه حال نگران وضعیت موجود بودن و تلاش برای حرکت از وضع موجود به سمت حالتی بهتر که لازمه این حرکت، امید است. وجود خصلت دغدغهمندی در مردم برای هر جامعهای مفید و مورد نیاز است. به عبارتی مردمی که خارج از مسائل شخصی و خانوادگی خود به مسائل کلانتری در سطح جامعه بیاندیشند و این نوع مسائل در مطالبهگریهای آنها نقش داشته باشد جامعه بهتری را سامان میدهند. اما دغدغه نباید صرفا به غر زدن ختم شود و دغدغهمند بودن فراتر از این نوع کنشها است. متاسفانه به نظر میرسد در جامعه ما ادبیات مناسبی برای بیان دغدغهها و نقد کردن وجود ندارد. در این نوشته ما به تعریف دغدغهمندی و بایدها و نبایدهای آن میپردازیم.>تضعیف تشکلهای اجتماعی و مدنی
در این خصوص دکتر سید جواد میری جامعه شناس و عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به آفتاب یزد گفت:
« دغدغه مندی به این معنا که مردم نسبت به مسائل فرا خانوادگی و فرا فردی، بیتفاوت نباشند مفید است. در حقیقت افراد به امر اجتماعی، جامعه و مسائل اجتماعی توجه نشان میدهند که به نظر من نشانه رشد یک جامعه است. به عنوان مثال مردم میتوانند نسبت به خصوصی شدن آموزش در ایران که عاملی برای توسعه تبعیض و شکاف طبقاتی است، اعتراض داشته باشند. اما آیا صرفا نسبت به این مسائل صحبت کردن و دغدغه داشتن به تغییر و تحولات اجتماعی کمک میکند؟ چرا اساسا در جامعه ما یک کوچ بزرگی از صحنههای اجتماعی به سمت فضاهای مجازی رخ داده است؟ به نظر من برای این مسائل چند دلیل میتوان نام برد. یک اینکه در جامعه ایران آرام آرام مردم به این نتیجه رسیدهاند که مفهومی به نام تشکل در جامعه امری مذموم و ناپسند از طرف حاکمیت تصور میشود و اجازه وجود هیچ نوع تشکلی وجود ندارد. زمانی که تشکلها خواستند به سمت استقلال بروند و به صورت جامعه مدنی در بین فرد و حاکمیت قرار بگیرند به انحاء مختلف از صحنههای اجتماعی خارج شدند یا از محتوا تهی گشتند. زمانی که تشکل اجتماعی در سطوح مختلف جامعه شکل نمیگیرد، فقط افراد باقی میمانند که به صورت ارگانیک به هم متصل نیستند بلکه به صورت اتمهایی هستند که در نقاط مختلف قرار گرفتهاند که هیچ نسبتی با یکدیگر ندارند. این باعث میشود به جای اینکه درباره یک موضوعی صنفی وجود داشته باشد که به صورت تشکلی در سرتاسر کشور به صورت یک مجموعه منظم قرار بگیرند و بتوانند مشکلات را حل کنند، بسیاری از حرفهای مهم به غر زدن یا پچ پچ در گوشی تبدیل شود. این پچ پچها امروز به سطح فضای مجازی رسیدهاند و در آن جا به نوعی عقده گشایی میشود. این به نحوی جایگزین کردن جامعه مدنی است. جامعه از تشکلهای اجتماعی و مدنی تهی شده است و تشکلها تضعیف شدهاند. این یکی از آسیبهایی است که میتوان در جامعه مدرن و معاصر مشاهده کرد. مانند این است که مرکز عصبهای بدن از کار افتاده باشد و هر عضوی به صورت مستقل و جداگانه مشغول فعالیتی باشد. در واقع اعضا فرمان واحدی را قبول نمیکنند و به صورت کل ارگانیک وجود خارجی ندارند بلکه به صورت اتمها و سلولهای منفک از هم وجود دارند.»
> تشکلها پیونددهنده حاکمیت و مطالبات مردم
میری در ادامه بیان کرد: « اینچنین اتفاقی تقریبا در سه دهه اخیر در جامعه ایران افتاده است. به موازات اینکه تشکلهای اجتماعی و مدنی تضعیف شدند تشکلهای دولتی به انواع مختلف تقویت شدهاند. نقد اجتماعی یا نقدی که معطوف به مسائل اجتماعی باشد صرفا مسئله تئوریک نیست. باید در جامعه شبکههای میانیای وجود داشته باشند که بتوانند نقد معطوف به مسائل اجتماعی را گسترش دهند. برای مثال باید تشکلهای اجتماعیای وجود داشته باشد که بتواند کارگران را نسبت به مسائل گوناگون و حقوق اجتماعی خودشان آگاه کند و ادبیات مطالبه گری را به آنها بیاموزند. باید محورهای مطالبات مشخص باشند نه اینکه ادبیات نقد در میانه راه تغییر کند و تبدیل به اپوزیسیون شود. هرجامعهای که پیشرفتهتر است دولت در آن جامعه باید به تشکلهای اجتماعی کمک کند تا قوی شوند و به صورت میانجیهایی بین قدرت دولت و مردم عادی باشند. بدین صورت اگر اعتراضی هم شکل بگیرد اعتراضها از فیلتر مجاری مدنی عبور میکند و رنگ و بوی صنفی میگیرد نه اینکه رنگ و بوی براندازی و آشوب. در اینجا هم حاکمیت مقصر است و هم مردم ادبیات دقیقی را پیدا نکردهاند و در ادامه اتفاقا رسانههای بیگانه و نیروهای مداخله گر بیگانه از این خلا فضای گفتمانی استفاده میکنند و اینها را مصادره به مطلوب میکنند.»
>شهروندی یعنی مشارکت در اداره جامعه
این جامعه شناس در انتها گفت: « همه نهادهای جوامع مختلف دارای نقض و کاستی هستند و نیازمند آن هستیم که دائم آنها را رصد کنیم و باید نگاه ترمیمی داشته باشیم به تمام نهادها ولی نباید نگاه امنیتی به تمام این دست فعالیتها وجود داشته باشد. ادبیات نقد کردن در مدارس و دانشگاهها به افراد یاد داده نمیشود و گفتمان مطالبات تولید نشده است و در صحنه اجتماعی رسانهها اجازه بروز ادبیات آنها ندارند. جامعه امروز بر اساس ایل و طایفه که اداره نمیشود، اداره جامعه امروز بر اساس مفهوم شهروندی است و بین شهروند و دولت باید یک سری سپرهایی وجود داشته باشد. این سپرها امروز در جامعه مدرن تشکلهای اجتماعی سیاسی، احزاب، سمنها و صنوف هستند که به مثابه میانجی بین حاکمیت و مردم هستند و مدیریت این تشکلها باید در دست مردم باشد تا یاد بگیرند انتخاب کنند نه اینکه همه چیز انتصابی باشد. جامعهای که به سمت انتصابی شدن میرود و کنشگری شهروندان دائما تحدید شود آرام آرام از تکاپو، جنبش و حیات داشتن خارج میشود و انسانها به جای اینکه وارد عرصه اجتماعی شوند تبدیل به اتمهای بستهای میشوند که در فضای مجازی دسته جمعی
غر میزنند.»
>تبیین مفهوم دغدغه مندی
در ادامه دکتر احمد بخارایی دانشیار دانشگاه و مدیر گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی در انجمن جامعه شناسی ایران در این باره به آفتاب یزد گفت: « ابتدا باید تعریف چند مفهوم را مدنظر قرار بدهیم تا بتوانیم بهتر این بحث را دنبال کنیم. مفاهیمی مانند دغدغه مندی، غر زدن و منفی بافی. معنی غر زدن در اصل مبتنی بر یک نوع ترس و تشویشی است که ناشی از احساس عدم امنیت است که خود را در قالب برخی از الفاظ، جملهها و حتی بعضی از ضربالمثلها بروز میدهد. معمولا کسانی غر میزنند که دنبال ایده آلی از شرایط هستند که وجود ندارد ولی قسمت پر لیوان را نمیبینند. یعنی نوع نگاهشان و نقطه عزیمت کلام و رفتار آنها «ندیدن» است و جنبه سلبی دارد. اما منفی بافی دارای جنبه ایجابی است یعنی کسانی که تنها قسمت خالی لیوان را میبینند. پس تفاوت است بین ندیدن بخش پر لیوان و تنها دیدن بخش خالی آن و این بسیار در موضع گیریهای بعدی افراد موثر است. منفی بافی در حیطه روانشناسی است و در سطح خرد بررسی میشود. به همین خاطر مثلا روانشناسان میگویند با افراد منفی باف خیلی مقابله نکنید و با آنها همدلی کنید و سپس آرام آرام ذهن این افراد را به سمت امور واقعی معطوف کنید. اما در غر زدن دیگر بحث روانشناسی کارساز نیست و غر زدن مفهومی اجتماعی به خود میگیرد. هر پدیدهای در سه سطح خرد، میانه و کلان بررسی میشود. با توجه به این سه سطح من دغدغه مندی را به این صورت تعریف میکنم: "آدمهایی که احساس عدم امنیت میکنند، تشویش دارند و ذهنشان معطوف میشود به اصلاحات جامعه" پس طبق این تعریف دغدغه ذاتا امر مثبتی است. اگر یک جامعه دغدغه مند نباشد، رشد و پیشرفت نخواهد داشت. معمولا دغدغه مندی است که تبدیل به مطالبهگری میشود و تا چیزی مطالبهگری نشود پاسخگویی از سوی صاحبان قدرت و نظام سیاسی در جامعه وجود نخواهد داشت.»
>دغدغهمندی در سطوح و ساختارهای جامعه
وی در ادامه افزود: « دغدغه مندی به نحوی منافع جمعی را دنبال کردن و از لاک خودخواهیها بیرون آمدن است. دغدغهمندان ممکن است در «فردیت» خود اهدافی را مد نظر داشته باشند و این مثبت است و نهایتا از «فردیت» به جمعگرایی روی میآورند. «فردیتگرایی» با فرد گرا بودن متفاوت است. آدمهای دغدغه مند فردیتگرا هستند زیرا تفاوت فرد و فردیت مانند تفاوت یک امر مصداقی و مفهومی است. آدم فردگرا همیشه منافع فردی خود را ترجیح میدهد و به خودخواهی نزدیک میشود. اما فردیت گرایی جنبه مثبت دارد که فرد در ضمن اینکه در جمع هست در درون خود با خودش گفتگو میکند و اهدافی را ترسیم میکند و این اهداف میتواند تضادی با جمع نداشته باشد. فردیت گرایی با دغدغه مندی مرتبط میشود و فردیت گرایی یکی از حلقههای مفقوده در جامعه ما در سیر تغییرات و تحولات در گذشته و حال بودهاست. پس در سطح «خُرد»، دغدغهمندی با فردیتگرایی هم پیوند میخورد و افراد احساس میکنند که تمایل دارند در گروههای کوچکتر، فردیت خود را متبلور کنند. دغدغهمندی از سطح خرد تا کلان ریشه در عوامل اجتماعی دارد از «گروه» گرفته تا «ساختارها». چرا افراد نمیتوانند لباس خوبی را بر تن دغدغه مندی خود کنند و در جامعه حاضر شوند؟ وقتی برای دغدغهمندی و شکل بروز و ظهور آن تمرین نشود طبیعی است که در نطفه خفه میشود و به شکلهای ناخوشایند مانند غر زدن بروز پیدا میکند. در سطح خرد در بین گروهها در صورتی این امر امکان پذیر است که در سطح میانی، نهادها و سازمانها فضای لازم را برای گروهها تعریف کنند و به آنها جهت بدهند. مثلا در سازمان آموزش و پروش که در سطح میانه است در آن جا اگر تربیت، آموزش و فضای مناسب تدارک دیده نشود طبیعتا در سطح خرد هم نمیتوان انتظار داشت آموزشهای سطح میانه در گروههای دانشآموزی بازتولید و باز تعریف شود. موضوع دانشگاه و امکان بروز دغدغهمندی در میان دانشجویان هم مثال دیگری بر اثرگذاری نهادها بر گروهها است. باز سطح میانه هم تابع سطح کلان و ساختارها در یک جامعه است. در یک جامعه، ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در شکل دهی و تحقق درست مفهوم «دغدغه» در ذهن موثر هستند. فعالیت افراد در سطحهای خرد تابعی از نوع تعلیم آنها در ساختارهای کلان است. اگر آب یک سرچشمهای زلال باشد این زلالیت تا پایان ادامه پیدا میکند و اگر نه، آلودگی از ساختار تا گروهها و تا درون افراد جاری میشود.
> پیامدهای مشارکت اجتماعی شهروندان
بخارایی در انتها تصریح کرد: « ببینید در بحث «سرمایه اجتماعی» دو پارامتر اعتماد و مشارکت بسیار مهم است. مشارکت شهروندان به معنی واقعی کلمه که دو سویه و تعاملی باشد اگر وجود نداشته باشد الگوهای رفتاری گذشته، بازتولید میشوند و همان گفتمانهای قبلی ادامه پیدا میکنند. در بحث تحولات فرهنگی هم میتوانیم بگوییم ساختارهای سیاسی هستند که به تحولات فرهنگی دامن میزنند و «زبان» هم شاخص بخشی از تحول فرهنگی است. بر این اساس است که در متون ادبی در قرون چهار و پنج با زبان «حماسی و اسطورهای»، در قرون هفت و هشت با زبان «غنایی» و در دوران معاصر با شکل داستان و رمان مواجه بودهایم. در دوره جدید زبانها مبتنی بر جملات کوتاه، دارای فاعل، مفعول و فعل، رسا و قابل آزمون است. یعنی زبان شعرگونه حماسی در این دوره دیگر به حاشیه رفته است. عناصر متعددی در سطح خرد، میانه و کلان در سامان دادن دغدغهمندیها با یک زبان درست موثر هستند. غر زدن یک عنصر «آهسته صحبت کردن» را به همراه دارد، این زیرلب سخن گفتن از روی «خشم» است. این خشم زمانی به وجود میآید که افراد «اعتراض» دارند اعتراض هم زمانی در بین افراد در یک جامعه به وجود میآید که افراد از وضع موجود «ناراضی» باشند. پس در تحلیل «غر زدن» با چهار موضوع و مفهوم مواجهیم. اگر بخواهیم در یک جامعه افراد غر نزنند باید افراد یک احساس رضایت نسبی از شرایط پیرامون خود داشته باشند. رضایت نسبی زمانی حاصل میشود که افراد احساس کنند از سوی صاحبان قدرت مشارکت اجتماعی آنها فراخوانده میشود و بتوانند در هر سه سطح خرد، میانه و کلان اعتماد کنند. زمانی که در جامعه ناخرسندی افزایش پیدا میکند به دنبال آن اعتراض به وجود میآید که اعتراض تبدیل به خشم میشود و زمانی که خشم امکان بروز و ظهور بیرونی ندارد، فرد به درون خودش میریزد و شروع میکند آهسته سخن گفتن که در نهایت به غر زدن تبدیل میشود. اگر در نظام سیاسی ناکارآمدی وجود داشته باشد این نوع آسیبها شکل پیدا میکنند. غر غر کردن آدمها را سوق میدهد به سمت منفی بافی که فقط بخش خالی لیوان دیده میشود و این بدترین حالت برای یک جامعه است و بافتهای اجتماعی در این مرحله از هم گسسته میشوند. این وضعیت اسفبار، یکی از شاخصهای همان چیزی است که بارها از آن به عنوان «فروپاشی اجتماعی» یاد کردهام.
سایر اخبار این روزنامه
خدا را گواه میگیرم هیچ شبی نبود که من با خیال آسوده سر به بالین بگذارم
آیا «ما» زیاد غر میزنیم؟
آرزوی میناوند محقق شد اما...
تنظیمات جدید منطقه
حل مسائل جنوب در شمال
آقای قالیباف! این شما و این مرغداری
ماجرای واگذاری یک ملک تجاری به قیمت متری ۳۵۰ هزار تومان در تهران چه بود؟
درباره بد خواب شدن رئیس جمهور
نباید به سادگی گذشت
عملکرد دولت در مهار کرونا
آقای آنتونی بلینکن لطفا توجه کنید!
زن را بیپناه میکنند
به این شوآف زشت پایان دهید!