روزنامه وطن امروز
1399/11/12
بذرهای تحول در ضمیر امام
دکتر مصباحالهدی باقری*: معمولا شناخت مسیر حرکت تا اثر بزرگان تاریخ، کار آسانی نیست. اینکه از آغاز تا انجام، از چه نقاطی و چگونه مسیر تکامل و تعالی، پیموده شده، یک دغدغه اساسی است و تشنگان و جستوجوگران زیادی به دنبال فهم و کشف آن هستند. جالب توجه اینکه، اینقدر مسیر پر از گره و راز و رمز و پیچیدگی است که کشف آن با همه جزئیات تقریبا ناممکن است و به تبع آن، تقلید و کپیبرداری، معلوم نیست ما را به نتیجه درست و حتی خوبی رهنمون کند. میتوان گفت جمع اقتضائات یک نفر در یک زمان، ما را به یک راه درست و بهینه رهنمون میشود و حالا با تغییر این فرد و متغیرهای زمان و زمانه، شاید راه دیگری، راه درستتر باشد. حال اگر متغیرهای دیگری هم در این میانه باشد، کار بسی سختتر و تجزیه و تحلیل آن نادقیقتر و شاید ناقصتر باشد. مثلا بزرگان دینی که مسیری برای سلوک شخصی دارند، تحفظات ظریف و دقیقی را برای خود معمول و متعین میدارند که هرکسی را بدان راه نیست؛ همین سبب بیش از اندازه سخت شدن مسیر کشف میشود. اما میتوان یک سوی دیگر این ماجرا را دید. کسی که در این مسیر تتبع و تحقیق میکند، هر چه پیش میرود و هر چه کشف میکند، لذت کار برایش افزون میشود. دوست دارد بیشتر و بیشتر غور کند و به قیافهای منسجم و منظم از شخصیت مورد تحقیق دست یابد، لذا مسیر کشف، مسیر جذاب و پرهیجانی است و شاید همین است که محقق را با همه دشواریها، باز به خود جلب میکند تا از درون آن، دستمایهای برای زیست بهتر به جهان و جهانیان تقدیم کند. حضرت امام خمینی یکی از این شخصیتها بودند. هم اخلاق فردی و هم سلوک اجتماعی ایشان، زمینهساز حرکتی عظیم در دنیای معاصر شده و خود به عنوان نقطه عطفی بزرگ، سرمنشأ بسیاری از تغییر نگاهها و تطور رویکردها در افراد و جوامع شده است. هم زمانه امام پر از رویداد و واقعه بوده است و هم شخص شخیص امام پر از ظریفکاریها، تربیت و ساخته شده بودند. هم با متربی شایستهای سروکار داریم و هم با مربی کاردان و کاربلدی. هم با مرجعی نمونه و الگو مواجهیم و هم با راهبری سیاستدان و زمانشناس. هم با حکیمی متأله رو در رو هستیم و هم با زعیمی دنیادیده و وسط میدان. آنچه در امام به صورت ممتاز و مؤثر دیده میشود این است که امام با اشراف به مسیر عرفان و سیر الیالله، دائم در حال حرکت، تغییر، تطور و تحول بودهاند و این تحول درون در شخصیت مزکایی چون امام، تحول بیرونی را رقم زده است. حال یک سؤال کلیدی وجود دارد و آن اینکه امام چگونه این تحولخواهی را در شخصیتشان نضج داده و بعد از آن مشغول تربیتش شدهاند تا جایی که علاوه بر جهان درون، جهان بیرون را متأثر کردهاند و به مرتبه «امام تحول» رسیدهاند. در این نوشتار به برخی از این نقطههای آغاز و نقطههای عطف پرداخته میشود. 1- فهم جهادی زندگی امام از بدو تولد، با درگیری پدر و خاندان پدری با متجاوزان به حقوق مردم، زمینخواران و غاصبان گره خورده است. در همین مسیر، ایشان خیلی زود از نعمت پدر محروم میشوند و همین زمینهای میشود تا گل اولیه شخصیتشان، بشدت ظلمستیز شکل بگیرد؛ اینکه از کودکی بفهمی تعدی و تجاوز چیست و برای از میان برداشتنش عرق و عصبیت و غیرت داشته باشی و نسبت به آن نه تنها بیتفاوت نباشی، بلکه حساس و تیزبین باشی؛ اینکه بفهمی راه محو ظلم، تنها از کشتن قاتل و مباشران آن نمیگذرد و لازم است چشمه آلوده اندیشه ظلم و تعدی به دیگران خشک شود؛ اینکه برای از بین بردن ظلم، راهی طولانی در پیش است که آغاز آن فهم معنای ظلم و ظالم و مظلوم و پیدا کردن مصادیق آن است. آزادگی خانواده امام، حدی از ملکه شجاعت را در وجود ایشان پرورش داد تا در مسیر زندگی اجازه ندهند طیف اربابان، رعیت را مورد تحقیر و استثمار خود قرار داده و براحتی و با زورگویی و ستمگری، مشق تعدی به حقوق دیگران کنند. فردی که ظلم میبیند، یا منکوب است یا آزاده. اگر منکوب باشد، به ظلم تن میدهد و طبعا زمینه ظلم بیشتر و ظلمپذیری بیشتر را برای خود و اهلوعیال خود فراهم میآورد اما کسی که آزاده است، آرام و قرار ندارد تا ظلم را محو و ظالم را ادب کند، حتی در مواقعی حد تعدی متجاوز او را به نقطهای میرساند که با ظالم و طاغی به مبارزهای حیثیتی و مقدس اقدام کند. همین قرار نداشتن، بذر جهاد و مقاومت را برای برچیدن ظلم در دلها مینشاند، لذا امام از کودکی اینگونه تربیت شده بود و اجازه نمیداد داغ پدر شهیدش و یتیمی خاموش شود و فراموش. این جنس شخصیت امام در دوره جوانی و با ظهور رضاخان قلدر در مسند نخستوزیری و پادشاهی، بهتر نشو و نما یافت. حالا حکومت، نه در رده یک نظمیهچی، بلکه از صدر تا ذیل آن، دچار بیماری ستمگری و تجاوز شده است. ورود امام به مدرسه و حوزه علمیه و استعداد شگرف و هوش سرشار ایشان، همراه با شاگردیکردن نزد علمای تراز اول فقه و عرفان و اخلاق و البته مواجه شدن با شخصیتهای مجاهدی چون شهید والامقام آیتالله مدرس، درک امام از شرایط مقابله با این حد از ظلم و ظلمت را به درکی مبنایی و ریشهای و هویتدار تبدیل کرد. این خواست و طلب، روحیه مبارزه و جهادگری را در امام تقویت کرد و به سایر دغدغههای امام نیز جهت داد. 2- فهم فقاهتی در طول تاریخ شیعه، بودهاند علمایی که فهم دقیق و درستی از عرصه بلندبالای «فقه و فقاهت» پیدا کردهاند و خود را در چارچوبهای سنتی، تقلیدی و کمرمق فقهی که به نوعی زمینهساز تحجر و نگاه مرده به جریان اقتضائات و نیازهای دین برای انسان معاصر است، اسیر و تاریکنشین نگرداندهاند. برای این بلندنظران، جولانگری در عرصه فقه منحصر در یک نگاه کاملا مصرفگرایانه برای تعیین تکلیف فرد و افراد نبوده است، بلکه فقه را نوعی جهانبینی دینبنیاد برای اداره فرد و جامعه در مسیر رسیدن به قرب و فلاح فردی و اجتماعی میدانستند. با این عینک، هیچگاه مشرب فقهی و روششناسی معتبر آن در قالب علم اصول، بیجواب و پاسخ نبوده است. به این واقعه درباره حلیت بازی شطرنج توسط حضرت امام در ۲ سال مانده به رحلت ایشان نگاه کنید: از امام استفتا شد اگر شطرنج، آلت قمار بودن خود را به طور کلی از دست داده باشد و تنها بهعنوان یک ورزش فکری از آن استفاده شود، بازی با آن چه صورتی دارد؟ امام فتوا دادند: بر فرض مذکور اگر برد و باختی در بین نباشد، اشکال ندارد. یکی از شاگردان امام در مقام اشکال به این فتوا طی نامهای اینگونه مینویسد: «سائل محترم از کجا ادعا میکند که امروز شطرنج آلت قمار بودن خود را به کلی از دست داده و تنها ورزش فکری شده است؟ در روایت معتبره از سکونی از حضرت صادق علیهالسلام آمده است: قال علیهالسلام: قال رسول الله صلیالله: انهاکم عنی الزفن و المزمار و عنی الکربات و الکبرات و قال علیهالسلام: نهی رسول الله صلیالله عن اللعب بالشطرنج و الزور... هر ۲ دلیل اطلاق دارد. بنابراین استفاده میکنیم بازی با شطرنج حرام است چه آلت قمار را از دست بدهد یا نه و دعوای انصراف، منشأ صحیحی میخواهد که به نظر نمیرسد و آنچه ممکن است گفته شود، مثل غلبه یا آلیت، در آن زمان منشأ صحیحی ندارد و در خود فحص کرده و حجتی برخلاف اطلاق مزبور نیافتم». (نشریه پاسدار اسلام، سال هفتم، شماره83، صفحه10) حضرت امام(ره) در پاسخ این نامه، به عدم توجه به زمان و مکان و جمود بر نصوص و لوازم آن بهطور کلی اشاره کرده و توجه میدهند که جمود بر نصوص بدون توجه به زمان و مکان، چه بسا مناسبات تمدن جدید را در هم بشکند و مردم را به دورانهای قدیم بازگرداند. ایشان پاسخ دادند: «بنا بر نوشته جنابعالی [و جمود بر نصوص] زکات، تنها برای مصارف فقرا و سایر اموری که ذکرش رفته است و اکنون که مصارف به صدها مقابل آن رسیده است، راهی نیست و رهان در سبق و رمایه مختص به تیر و کمان و اسبدوانی و امثال آن که در جنگهای سابق به کار گرفته میشده است و امروز هم تنها در همان موارد درست است، و انفال که بر شیعیان تحلیل شده است، امروز هم شیعیان میتوانند بدون هیچ مانعی با ماشینهای کذایی جنگلها را از بین ببرند و آنچه را باعث حفظ و سلامت محیطزیست است، نابود کنند و جان میلیونها انسان را به خطر بیندازند و هیچکس هم حق نداشته باشد مانع آنها باشد، منازل و مساجدی که در خیابانکشیها برای معضل ترافیک و حفظ جان هزاران نفر مورد احتیاج است، نباید تخریب گردد و امثال آن و بالجمله آنگونه که جنابعالی از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید به کلی باید از بین برود و مردم کوخنشین بوده و یا برای همیشه در صحراها زندگی کنند...». نگاه امام یک نگاه کاملا منضبط و به دور از افراط و تفریطهای مرسوم است. نه آنقدر در لایه تحجر میماند که هرگونه امروزنگری دچار ابهام و ایهام شود و بدون جواب بماند و نه آنقدر بیمبنا حرکت میکند که استنباطات شرعیه که موجبات حجیت فقهی را فراهم میآورد، مطرود و غایب باشد. این نگاه با اصل و ریشه، مسقطالرأسش همان فقاهت سنتی است که برای پاسخگویی مستحدثات، نه تنها عاجز نیست، بلکه موجبات صواباندیشی دینی بر پایه محکمات را فراهم آورده و منطق احکام اولیه و ثانویه را در بزنگاه بنبستها عرضه میکند. 3- فهم جهانوطنی (مدنی) نگاه امام به مسائل و موضوعات، نگاه معاصر بود. شاید مهمترین تمایز امام با فضای غالب مدارس و حوزههای علمیه این بود که کاملا جهانوطنی زندگی میکردند. خود را در چارچوبهای بسته ندیدند و تلاش کردند عرصه نیازشناسی و پاسخگویی را منحصر در یک فرد شیعه مذهب نکنند، بلکه با احاطه بر امروز دنیا، نقشه رسیدن به کمال انسانی، اجتماعی و جهانی را از مختصات انسان امروزی شروع کرده و با اشراف بر ضرورتها و الزامات، راه درست و نجاتبخش را در قالب مفاهیم، گزارههای راهنما، اصول و سیاستهایی (به نسبت موقعیتی که در عرصه جامعه یا حکمرانی داشتند) برای جامعه انسانی تجویز کنند. این منظر ژرف و بلند سبب شد امام همیشه چندین گام از همه معاصران خود جلوتر باشند و هیچگاه در چنبره نگاههای فرمال یا نظریات نخنما اسیر نشوند. شاید هر قدر شما انسان مجاهدی باشید اما نتوانید جهانبینی صحیح و شناخت درست را در اختیار پیروان قرار دهید، خیلی زود دچار ورشکستگی شده و نظریات شما به رکود برود. وقتی امام مفهوم کوخنشینی و کاخنشینی یا بسیج جهانی مستضعفین یا اسلام ناب و اسلام آمریکایی را طرح میکردند، هیچگاه مرزهای جغرافیایی، این اندیشه زلال را محدود نمیکرد. به این جملات خیره شوید: «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است و مسلمانان، در یک تشکیلات بزرگ اسلامی، رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت برای درک شهادت، روزشماری میکند. جنگ، جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد و ما باید در جنگ اعتقادیمان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم». این جملات در عین اینکه کاملا آرمانگرایانه است ولی پر از مفاهیم ژرف است. هم توحیدی است، هم سلوکی را نشانهگذاری میکند، هم تشکیلاتی است و هم بدون مرز جغرافیایی و در واحد انسانی است. این نگاه امام را نه تنها عارفی سالک، بلکه مجاهدی خستگیناپذیر و مهمتر از آن ایدئولوگی جهانشناس و بالاتر از آن، راهبر و فرماندهی مشرف به نیازها و کمال انسانی معرفی میکند. باز هم با شهد شیرین کلامش همراه شوید: «این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صدا زنیم که ای خوابرفتگان! ای غفلتزدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانههای گرگ منزل گرفتهاید. برخیزید که اینجا جای خواب نیست!... راستی اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل شده بود، کسی جرأت این همه جسارت و شرارت را با فرزندان رسولالله صلیالله علیه داشت؟» امام، خمینی بودند و خمینی ماندند اما افق جهانیشان به خمینی بودنشان اعتباری بخشید که تا دنیا دنیاست اسم و رسم خمینی در هر قیام و انقلابی که علیه ظلم برپا میشود، دیده میشود. ایشان روحالله بودند و روح زندهای بخشیدند به حرکتها و نهضتها و قیامها و انقلابها. 4- فهم چندلایه (راهبردی) امام، ذهنی چندلایه داشتند. هم در مسیر سلوک و عرفان نظری و عملی، درسآموخته و مربی شده بودند، هم در فلسفه به غایتالمنتهایی دست یافته بودند؛ هم فقیهی متبحر بودند و پیشرو، هم ادیبی بودند کارآزموده و هم آشنای به موضوع تشکیلات و تعاملات و ترابطات. همه اینها، امام را در تلاقی بینظیری در چند راهه حکمت و عرفان و فقه قرار میداد که با ذوق سرشار ادبی و شناخت حکمرانی جهانی معاصر همراه بود. آن مبنا و این معرفت، ایشان را به انسانی ذوابعاد و البته ذوفنون تبدیل کرده بود که در هر حادثه و واقعهای، از گنجینه خرد و درایت خویش که برگرفته از سررشتههای معرفت ناب توحیدی و فهم معادلات قدرت در دنیای معاصر بود، به تصمیم میرسیدند. این همانی بود که امام نام درست «تکلیف» بر آن نهادند و تکلیفگرایی را به معنای توجه به عمل و حرکت به سوی آن، با انگیزه انجام اوامر خدای متعال و کسب رضایت او پیگیری کردند. از این جهت تکلیفگرایی خود عمل خاصی نیست، بلکه روش خاصی در انجام عمل است. لذا امام در اتخاذ هر تصمیمی علاوه بر لحاظ شرایط بیرونی، به اقتضائات درونی هم ملتفت بودند و همه این سیر و شناخت را معطوف به رضایت حق تعالی و انجام تکلیف میدانستند. لذا زندگی امام، پر از تلاقیها، تزاحمها و تعارضها بوده و برای رسیدن به فرمول درست، چارهای نبوده مگر اینکه با یک نگاه جامع، مسالهها شناسایی شده، اولویتبندی شده، تجزیه و تحلیل شده، سناریوهای مختلف حل و کشف شده و بدین طریق به دنبال بهترین گزینه ممکن بودهاند. این ذهن چندلایه که قدرت حلاجی بالایی نسبت به موضوعات پیدا کرده است، ظرفیت و زمینه خوبی برای حرکت در مسیر بهبود، پیشرفت و تعالی ایجاد میکند. ضمن اینکه این مزیت ممتاز، قابلیت دارد خود را در جایگاه راهبری یک حرکت پیشرونده نشان دهد. شاید مهمترین هنر امام این بود که در مبنا استوار میشد اما نمیماند و تا رسیدن به مسیر و سیر حرکت و نقشه راه، ادامه طریق میداد. از وحی و سیره با لحاظ حجیتهای فقه و شرع، به حکم و تصمیم و فتوا میرسید. در قضیه شکست اعتصاب در عصر 21 بهمن 1357، در برخورد با منافقین، در ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر، در قبول قطعنامه 598، در ایده راهپیمایی برائت از مشرکین، در برکناری آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری، در تأسیس نهادهای انقلابی و... همه و همه رشحاتی از پویایی، فکر چندلایه، اندیشه راهبردی با مبنای تکلیفگرایی شرعی و راهبری معاصر مدنی و جهانی به صورت برجسته دیده میشود. به حکم ارتداد سلمان رشدی توجه کنید: بسمه تعالی انا لله و انا الیه راجعون به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله. ضمنا اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته امام در جایگاه ولیفقیه، امر و حکمشان برگرفته از کوثر جوشان فقه اهلبیت علیهمالسلام بوده و ذرهای در افتای شرعیشان کوتاه نمیآمدند و اقتضائات مصنوعی و تزاحمات دنیای فعلی، حکم قطعی را مخدوش نمیکرد. اما در جایی که ظرفیت و منطقهالفراغی میدیدند که امکان مصلحتسنجی را مهیا میکرد، با اشراف فوقالعاده بر تعاملات و تزاحمات، به تجویز حکم و رأی میپرداختند. لذا هیچ وقت نگاه چندلایه به موضوعات تعطیل نمیشد، بلکه به اقتضای شرایط و وجود زمینه و ظرفیت، تلاش میشد با لحاظ جنبههای مختلف، موضوعشناسی درستی انجام و حکم صوابی انتاج شود. نتیجه شخصیت امام خمینی، هم از حیث ساخت و تربیت و هم از حیث نگاه و پرداخت به معرفتهای قدیم و جدید و هم از حیث تلاقی با الگوهای شاخص انسانی- الهی دارای وجه تطوری و تحولی ممتازی است. با اینکه امام از استوانههای استوار اخلاقی، فقهی و فلسفی استفاده کردند اما هیچگاه از هیچکدام به نفع هیچ کدام منصرف نشده، بلکه آنها را از زاویهای بالاتر، درگیر و در تعامل با هم میدیدند. شاید ریشه نگاه توحیدی و ولایی امام که در اندیشهپردازی نظریه ولایت فقیه خود را نشان داد، مهمترین رکن تحول در اندیشه و سیره امام خمینی بوده است؛ اندیشهای که پرواز آن منوط به عمل صحیح 2 بال به صورت توأمان و همزمان است؛ یکی بال ولایت و دیگری بال فقه سرشار و پویای اهلبیت علیهمالسلام. *پژوهشگر هسته نوآوری مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیهالسلام