برای موجودات زنده

حجت دهقانی‪-‬ گیاه نیازهایی دارد که تا وقتی تمامی آن‌ها مهیا نباشد عملکرد طبیعی‌اش را نشان نمی‌دهد. مثلاً آب مناسب، خاک مناسب، تغذیه مناسب و... زنده می‌ماند، اما کلا حالش خوب نیست‌. ممکن است سبز هم بماند اما ثمری ندارد. دارد با حداقل‌ها سر می‌کند و شاید زجر می‌کشد. هیچ کدام از چیزهایی که می‌خواهد قابل جایگزینی نیست. باید همانی باشد که نیازش است، نه کمتر و نه بیشتر. اوره پودر شده را می‌شود با رنگ سیاهش کرد و داد به درخت. اما مگر جای آهن را می‌گیرد برای آن زبان بسته؟ به وقتش ضعف نشان می‌دهد. یک جای کار می‌لنگد. رویش دارد اما به آن چیزی که می‌خواهد نمی‌رسد‌. در آوندهایش جای آهن خالی است. نمی‌توان فریبش داد. در کوتاه مدت سرپا می‌ماند اما به بهای کم شدن عمرش، بعد ذره ذره جلو چشمانت آب می‌شود. انسان نیز همین گونه است. بسیار پیچیده‌تر و متنوع تر. باید حداقل‌ها را داشته باشد تا برود سراغ حداکثرها. اگر در نیازهای اولیه‌اش ماند، دیگر زندگی نمی‌کند، فقط زنده است. کتاب نمی‌خواند، ورزش نمی‌کند چون اول باید شکمش را سیر کند. نباید فریبش داد با امید. نباید آینده روشن برایش ترسیم کرد. باید حداقل‌ها را مهیا کند. آن زمان بهتر می‌تواند فکر کند. بهتر تشخیص دهد. زندگی را می‌فهمد. دیگر نیاز به تفسیر زندگی نیست. خودش راهش را انتخاب می‌کند. موجود زنده رسیدگی می‌خواهد. اگر مسئولیتش را می‌پذیری باید حواست به همه نیازهایش باشد. اگر دوستش داری باید تلاش کنی سرزنده و شاداب بماند. خواسته هایش را تو تعیین نمی‌کنی. حق نیست که بخواهی بدهی یا بگیری! هرچه که هست باید رفع شود. فقط کسانی می‌توانند که برای زندگی ارزش قائل باشند. اگر نیستید، موجودات زنده را به حال خود بگذارید. مسئولیت قبول نکنید.