انقلاب و احیای تمدن ایرانی

غلامرضا مصباحی مقدم
سخنگوی جامعه روحانیت مبارز
انقـــــلاب اســـــلامی ایران  را باید یکی از پردامنه‌‌ترین تحولات قرن بیستم دانست. به این معنا که آثار ناشی از آن چه به لحاظ وسعت جغرافیایی و چه در طول زمان با دامنه وسیعی توانسته تأثیر خود را بر جای بگذارد. در ابعاد داخلی این رویداد مهم به نوعی تمدن ایرانی را وارد مرحله‌ای تازه کرد و از برخی نظرها باید آن را زمینه‌ساز احیای بعضی شاخص‌های تمدن ایرانی دانست. به همین اعتبار می‌توان برای آثار این تحول بزرگ هم دستاوردهای بزرگ و سترگی را برشمرد و هم به برخی آسیب‌هایی اشاره کرد که نیازمند بازنگری‌ها و همت بیشتر برای رفع و رجوع آنهاست. در حوزه دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران دو موضوع در صدر تمام مسائل قرار دارد؛ یکی استقلال ایران و دیگری آزادی و جمهوریت به دست آمده بعد از این رویداد. شاید با کمترین تردید بتوان مدعی شد که حداقل بعد از دوره اسلامی و پایان سلسله‌های باستانی ایران، این خطه هیچ گاه به اندازه اکنون طعم استقلال سیاسی را نچشیده بود.
به این شکل که نه تنها دیگران امکان و اجازه دخالت در امور داخلی ما را نداشته باشند بلکه قدرت ملی ما به شکلی محقق شده باشد که خود ما به عنوان یک قدرت منطقه‌ای محل رجوع و مطالبات خارجی برای کمک کردن به دیگران باشیم. این در واقع یک استقلال پویا و مولد است که سعی می‌کند بدون روی آوردن به روش‌های نظامی و سخت، فرهنگ سیاسی و جهان‌بینی متعالی خود را به دیگران عرضه و در یک رابطه کاملاً دو طرفه و مبتنی بر احترام آنها را باخویش هماهنگ سازد. با این نگاه حتی دوره اقتدار نادرشاهی و پیش از آن حتی در ادواری از اوج اقتدار صفویه نیز ما چنین نوع استقلال پویایی نداشتیم. نکته مهم اینکه ما در شرایطی قابل توجه به این وضعیت رسیدیم؛ از یک طرف انقلاب اسلامی در پی سال‌هایی سیاه از دوران قاجار و پس از آن پهلوی رخ داد که به گواه همگان، هیچگاه استقلال کشور در مقابل نیروهای خارجی به آن اندازه ویران نشده بود و از سوی دیگر در پی این انقلاب بیشترین فشار ممکن از سوی قدرت‌های جهانی و در پی آن یک جنگ 8 ساله تمام عیار بر کشور ما تحمیل شد.


اما دستاورد دیگر دوران انقلاب ما موضوع آزادی و جمهوریت بود. در نگاه درست باید این دو مفهوم را به صورت واحد و متحد دید چرا که آزادی بدون جمهوریت و جمهوریت بدون آزادی معنایی نخواهند داشت. به عبارتی هر دوی این مفاهیم را می‌توان ذیل عنوان «حق ملت» تجمیع کرد، چیزی که در رژیم سابق معنایی نداشت. امروزه هر چند هنوز نقدهای زیادی به وضعیت کشور ما از این لحاظ وارد می‌شود و قطعاً بخشی از آنها هم به دور از سیاه‌نمایی و ایرادات بی پایه دشمنان، درست و واقع‌بینانه است اما واقعیت دیگر این است که ببینیم ما از چه نقطه‌ای به اینجا رسیدیم. هر چند هنوز آرمان‌های انقلاب در این رابطه به طور کامل محقق نشده اما وضعیت دوران حکومت طاغوت از منظرهای مختلف به ما نشان می‌دهد که در این زمینه تحولی بزرگ در کشور رخ داده است. ما قبل از بهمن 57 حکومتی را تجربه کرده بودیم که از یک سو در کارنامه خود خیل عظیم زندانیان و اعدامیان سیاسی، برخوردهای خشن و خونین خیابانی و حتی استقرار رسمی نظام تک حزبی در کشور را به همراه داشته و از سوی دیگر نشانی از یک انتخابات آزاد، رقابتی و فراگیر در آن دیده نمی‌شود. هر چند امروز برخی جریانات معاند می‌کوشند که مسأله آزادی در پیش و پس از انقلاب را با تخفیف دادن به برخی آزادی‌های اجتماعی محدود، بزرگنمایی کنند اما واقعیت این است که ما هر کمبودی هم در حوزه آزادی و جمهوریت داشته باشیم، امروز اوضاعی به مراتب بهتر نسبت به دوران طاغوت داریم. چه اینکه نه رقابت‌های سیاسی و انتخاباتی ما در آن دوران به پویایی و زنده بودن و واقعی بودن امروز بوده و نه تنوع گرایش‌های مختلفی که امکان فعالیت رسمی دارند.
در مقابل این دو دستاورد بزرگ باید گفت که دو مشکل حل نشده ما در دوران پس از انقلاب یکی در حوزه مسائل اقتصادی مانند تورم، معیشت و اشتغال است و دیگری در حوزه مسائل اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد و مقولاتی از این دست. دو مقوله‌ای که یک ریشه مشترک دارند و آن هم ضعف نسبی ما در استقرار یک سیستم شایسته‌سالار در حوزه اجرایی است. هر چند در این خصوص هم انقلاب اسلامی ایران به دستاوردهای بزرگی رسیده و در طول بیش از چهار دهه، مدیرانی شایسته و کارآمد را معرفی کرده است اما در طول زمان درگیر وضعیتی شده که افراد شایسته و تازه امکان کمتری برای ورود به این عرصه را یافته‌اند. به عبارتی اکنون می‌توان یک اختلال در فرآیند تربیت نیروی انسانی کشور را شاهد بود که بر اثر آن سلسله مراتب رشد و ترقی افراد توانمند برای رسیدن به مناصب مدیریتی چندان باز قابل قبول نیست. این مسأله‌ای است که بدون شک باید زودتر برای آن چاره‌ای اندیشیده شود و اگر چنین گردد شکی نیست که کارنامه انقلاب اسلامی ایران خیلی زود، درخششی چندین برابر امروز پیدا می‌کند. آن هم در حالی که در عرصه بین‌المللی مواجه با دشمنانی قسم خورده و به لحاظ مالی توانمند است.