روزنامه جوان
1399/11/14
داعیهداری، عصبانیت و دیگر هیچ!
سرویس تاریخ جوان آنلاین: در دو هفته اخیر، دو بخش از مناظره خسرو معتضد و صادق زیباکلام با اجرای بهروز افخمی و با موضوع بررسی کارنامه رضاخان، روی آنتن شبکه مستند رفت که بازتابی گسترده یافت. به واقع بیش از اینکه این گفتگوهای پرتنش، گرهی از ذهن بیننده به ویژه نسل جوان در باب عملکرد پهلوی اول بگشاید، بیشتر به آیینهای از نادیدههای فکر و کردار صادق زیباکلام مبدل گشت! به واقع وی با گفتارهای خویش، از بخشهای نوشته و نانوشته کتاب «رضاشاه» پرده برداشت و بسیاری را از زحمت خوانش آن اثر، معاف کرد! زیباکلام عیار نگاشتههای خویش در آن کتاب و در نگاهی کلانتر داوریهایش درباره رضاخان و البته ضرورت برگزاری چنین مناظرههایی را برای افسونزدایی از تاریخ معاصر و پارهای از مدعیان آن را آشکار ساخت. مقالی که در پی میآید، به خوانش تحلیلی پارهای از حاشیههای این رویداد پرداخته است.زیباکلام: «تو دروغ میگویی!» / معتضد: «شما در تاریخ پیادهای!»
«زیباکلام: ... دروغ از این بزرگتر نمیشود که شما بگویید... شهریور ۲۰ که انگلیسیها حمله کردند به واسطه سیاستهای رضاشاه بوده و در جریان ملی شدن نفت اگر انگلیسیها به ایران حمله نکردند به واسطه سیاستهای مصدق بوده است!
معتضد: ... شما اینقدر به خاندان پهلوی علاقه داشتی چرا رفتی در دانشگاه تحصن اختیار کردی؟... اینی که میفرمایید... «شما دروغ میگویید» ... و من این توهین را به شما برمیگردانم... من میگویم شما در تاریخ پیادهاید... میگویی... ژوبر... بعد از شکست ایران در جنگهای ایران و روس با عباسمیرزا صحبت کرده!... ژوبر ۱۸۰۴ به ایران آمد... عباسمیرزا کِی شکست خورده؟ ۱۸۱۳، ۱۸۰۴ را از ۱۸۱۳ کم کنید ببینید چند سال فاصله است. آن موقع اصلاً ژوبر در ایران نبود...
زیباکلام:... اگر یک نفر آمده بود مدح رضاشاه را گفته بود، میآوردی یک خطش را بخوانی؟
معتضد: بله.
زیباکلام: به علی (ع) دروغ میگویی...
معتضد:... [فریاد میزند]آقای زیباکلام ادب داشته باشید... برای من تاریخ مهم است...
زیباکلام: و نظر حکومت...
معتضد: خدا پدر این حکومت را بیامرزد که دو جلسه است تو را آورده که راحت مدح رضا شاه را بگویی...»
این تنها شمهای از بخش نخستین مناظرهای بود که از شبکه مستند صدا و سیما درباره کارکرد رضاخان روی آنتن رفت و اسباب تعجب و تحیر فراوان بینندگان شد! از لحظاتی پس از اتمام آن مناظره تا هم اینک، پخش این برنامه بازتابهای بسیاری داشته که اغلب آنها، شامل مذمت و تخطئه رفتار صادق زیباکلام در یک برنامه تلویزیونی بوده است. زیباکلام اما- که در باب همه چیز و همه کس بر صریر اظهار نظر و صدور حکم نشسته! - تا یکی دو روز اول سعی کرد که موضوع را درز بگیرد، اما گستره واکنشهای رسانهای، وی را به عذرخواهی کشاند!
عذرخواهی میکنم/ من بی سوادم! / افخمی چقدر گرفته بود؟
عذرخواهی صادق زیباکلام از خسرو معتضد و بینندگان مناظره، اگرچه نشان میداد که او نیز شکست در این هماورد تاریخی را پذیرفته، اما وی در همین متن نیز سعی داشت که ذهن خواننده را به مقولاتی بیربط و بیاهمیت سوق دهد! اینکه او بابت مناظره پولی نگرفته، اما بهروز افخمی گرفته، در شمار اینگونه موارد بود! گو اینکه قرار است برنامهساز یا مجری، برای تلویزیون مجانی کار کند یا خیل رادیوها و تلویزیونهای خارجیای که زیباکلام گفتگو با آنها را در ربع قرن اخیر، در زمره برنامههای روزانه خود قرار داده، تهیهکنندگانی دارد که برای رسانه متبوع خویش، مفت کار میکنند!
«قبل از هر سخن دیگری، من صمیمانه از همه دوستان، از جمله خودِ آقای معتضد به واسطه رفتار بیادبانهام در مناظره با ایشان، عذرخواهی مینمایم. آنچه را که مینویسم، بههیچروی درصدد توجیه رفتار ناشایستم نیستم. اما اصل ماجرا:
۱- سه سال پیش فردی که ایشان را نمیشناختم تماس گرفتند و گفتند که درصدد ساخت یک مجموعه پیرامون رضاشاه هستند. عرض کردم شما میدانید که من با نگاه حکومتی پیرامون رضاشاه همراهی ندارم. نظرات من در مورد رضاشاه، به هیچوجه قابل پخش از تلویزیون نیست. ایشان پاسخ دادند که تهیهکننده یک موسسه خصوصی است و قصد تولید برنامه موردپسند نظام هم نداریم؛ لذا ازمورخان و چهرههای شناختهشده ضد رضاشاه بنا نداریم دعوت نماییم. در پایان هم گفتند که تهیهکننده مجموعه آقای بهروز افخمی هستند.
۲-فیلمبرداری طی چهار روز به صورت فشرده در استودیویی که به «حوزه هنری» تعلق داشت تا پاسی از نیمهشب انجام میگرفت. بیش از ۲۰ برنامه در خصوص تمامی جنبههای دوران رضاشاه از کودتای سوم اسفند تا شهریور ۱۳۲۰،
۳- به جز من، در حدود ۶ الی ۷ نفر دیگر هم بودند که بدوناستثنا مخالف و در بهترین حالت، منتقد سرسخت رضاشاه بودند. من شاید در بیش از ۱۰ برنامه طی سهروز شرکت داشتم. در تمامی برنامهها کار من شده بود دفاع از رضاشاه در مقابل روایت رسمی حکومتی. خودم معتقدم کارم بیش از آنکه دفاع از رضاشاه باشد، نشاندادن تحریفهای روایت حکومتی پیرامون رضاشاه بود.
۴-خدا خدا میکردم زودتر تمام شود، چون مناظرهها برایم حالت بازجویی پیدا کرده بود. تمام مدت و در هر بخشی مجبور بودم نشان دهم که روایت حکومتی چگونه در بهترین حالت روایتی ناقص و صرفاً در جهت محکومیت رضاشاه است.
۵-شب آخر بود که آقای افخمی گفتند ما آقای معتضد را در برنامه نداشتیم، اما دوستان نظرشان این است که گفتوگویی هم با ایشان داشته باشیم، میدانم واقعاً خسته شدهاید، اما این را من ازتون تقاضا میکنم، ... مابقی داستان را میدانید.
۶-من نمیدانم آقای بهروز افخمی و دیگران، چقدر دریافت کرده بودند. اما خوشحالم که به رغم اعتراضات خان میرزا، من یک ریال هم دریافت نکردم!
۷-صداوسیما و اصولگرایان درست میگویند، من بیسوادم. اما کتابم پیرامون رضاشاه که به آن اجازه انتشار ندادند، حیّ و حاضر است.ای کاش نویسندگان و مورخان باسواد دولتی، یک مورد از آن کتاب را میتوانستند نشان دهند که خلاف واقعیت است.»
زیباکلام هم جنبههای فنی مناظره را باخت و هم ابعاد اخلاقی را!
مهرداد خدیر در زمره آن طیف از تحلیلگران سیاسی و اجتماعی است که معمولاً در نشریات یا پایگاههای خبری اصلاحطلب قلم میزند. مروری بر آنچه تا کنون از وی نشر یافته و در دسترس است، شاهدی بر این مدعاست! با این همه او در پی پخش مناظره معتضد با زیباکلام، مقالی به قلم آورده که خواندنی است! وی در وادی نوشتار خویش، منظر کلی خود درباره رفتار زیباکلام در این مناظره را اینگونه بیان میدارد:
«عذرخواهی صادق زیباکلام از خسرو معتضد و بینندگان تلویزیونی و شبکههای اجتماعی، به خاطر لحن بیادبانه او در مناظره پخش شده اخیر، با موضوع کارنامه رضاشاه پهلوی در شبکه مستند سیما نشان میدهد که خود او پذیرفته بازنده این برنامه بوده است. چنانکه به احتمال فراوان میدانید، زیباکلام به جای نقد نظرات خسرو معتضد یا دفاع از دیدگاههایی که پیشتر در کتاب خود مطرح کرده، فرصت را برای نقد نگاه میهمان دیگر در برنامههای گذشته تلویزیونی او، به گمان خود مغتنم شمرده و به دفعات، او را دروغگو و خائن توصیف میکند و در پایان همان قسمت پخش شده، اما دستاوردی ندارد جز اینکه معتضد به او بگوید: شما در تاریخ پیادهاید! نخست روشن کنم که این نویسنده، داعیه تاریخدانی حرفهای ندارد، ولی به سبب ۲۰ سال مستمر روایت و تحلیل سیاسی، دامنی در این دریا،تر کرده و این قدر میتوانم تشخیص دهم که انبان و چنته کدام سو پُر یا خالی است.»
خدیر در ادامه مقال خویش، وارد جزئیات مناظره شده و سلسله دلایلی را برای اثبات ادعای فوق آمده خویش، بیان میدارد. شمهای از آنچه او در این باره مطرح میکند، به قرار زیر است:
«وجه تمایز یا مزیت نسبی زیباکلام در قبال خسرو معتضد، یکی صبغه دانشگاهی و وجهه آکادمیک بود و دیگری سابقه انقلابی و زندان دوران پهلوی و فعالیت دانشجویی در انگلستان. حال آنکه آقای تاریخنگار، اگرچه در مقام احترام استاد خوانده میشود، اما در دانشگاه تدریس نکرده و نمیکند و ۵۵ سال است که روزنامهنگار است. داعیه انقلابیگری هم ندارد تا جایی که یک بار هم گفت: پدرم نظامی و فدایی رضاشاه بوده است! استاد علوم سیاسی اما، وقتی مانند پهلویستایان ستایش میکرد و از ادب و گفتار مورد انتظار از دانشگاهیان، فاصله گرفت هر دو مزیت را از کف داد و بازی را همانجا باخت!
برخی واژهها بار حقوقی دارند. لفظ پیادهای که معتضد به کار برد، اگرچه واکنشی بود، اما بار حقوقی ندارد. خیانت، اما ادعایی است که قابل شکایت است. در قوانین ما البته، تنها گواهی دروغ جرم است، اما نسبت دروغ هم پذیرفته نیست و هر دو را جناب استاد مرتکب شد و هر بار که تکرار میکرد، بیشتر از چشمها میافتاد! شگفتا که در این صحنهها، رفتار و گفتار احمدینژادوار از او سر میزد، ولی میخواست طرف خود را به دروغ متهم کند!
زیباکلام مناظره را با کلاس درس اشتباه گرفته بود و نمیدانست معتضد، دانشجوی جوان او نیست و اشتباهات متعدد تاریخی استاد را گوشزد میکند. جالبتر از همه، اشاره به تاریخ دیدار عباس میرزا با نماینده ناپلئون بود! معتضد مدام فکت میآورد و به این کتاب و آن سند استناد میکرد و زیباکلام، اما به کتاب خودش! یکی از وجوه تفاوت آدمی که فنی صحبت میکند با سخن عوامانه، در عدد و رقم است. در سخنان معتضد، اعداد جلب توجه میکرد و زیباکلام تنها به شمار قشون در آغاز کودتا و ۱۲۰ هزار نیروی ارتش در پایان اشاره کرد. ارتشی که تاب چند ساعت مقاومت را هم نداشت! برخی آقای خسرو معتضد را به سبب خاستگاه غیرانقلابی در عین دفاعهای او، به ریاکاری متهم کردهاند، ولی من او را صمیمی و البته بیشتر متکی به حافظه و روایت داستانوار تاریخ، به جای تحلیل دیدهام. از این رو اگر زیباکلام بنای آزار او را داشت، چه بسا با این صفت مخاطبانی را همراه میکرد، ولی دروغگو و خائن بیشتر درباره سیاستمداران به کار میرود. تعاریف زیباکلام از ویژگیهای مورخ، هم ابتدایی و هم کلیشهای و کهنه بود. اینکه مورخ باید منصف باشد، سخنی بسیار پیش پا افتاده و بدیهی است. چون همه باید منصف باشند؛ من روزنامهنگار و شمای مخاطب و آقای زیباکلام هم در تدریس و نمره دادن. همه باید منصف باشیم. زیبا کلام هم جنبههای فنی را باخت و هم اخلاقی را و حالا اضافه میکنم بازی افخمی را هم خورد! چراکه مانند بازیگران فیلمهای خود، از او بازی گرفت و تازه دکتر زیباکلام گفته پولی هم بابت این برنامه نگرفته است و این یعنی ایفای رایگانِ نقش منفی، در فیلمی که بهروز افخمی جلوی دوربین بُرد!»
نخبگان و روشنفکران هم به بیماری مطلقاندیشی گرفتارند!
محسن رنانی، اقتصاددان اصلاحطلب نیز نتوانست در برابر رفتار شرکتکنندگان این مناظره، تاب بیاورد و در این باره متنی منتشر ساخت. او البته، سعی کرد تا تنها به نکوهش زیباکلام نپردازد و مذمت خویش را تعمیم دهد تا به خودزنی متهم نشود! با این همه کلام وی به اندازهای گویاست که نشان دهد رفتار مناظرهگر اصلاحطلب، مطلقاندیشانه است: «اوایل گمان میکردم مشکل این کشور، نداشتن خسروان صادق است. یعنی نداشتن حاکمانی که به راستی خیرخواه باشند و فقط به منافع ملی بنگرند. خودخواهی نکنند و هر جا لازم بود برای خیر این جامعه، عذرخواهی کنند، کوتاه بیایند یا با دشمن گفتگو کنند. با همین نگاه بود که انقلاب کردیم تا خسروان صادق سرکار بیایند و گمان میکردیم با آمدن خسروان صادق، یک شبه همه چیز درست میشود. بعد دیدیم که نه، خسروان صادق آمدند، اما چون مهارت همشنوی و گفتگو و مدارا نداشتند، کمکم در تعارض منافع، به خسروان ناصادق تبدیل شدند و بعد هم همه جامعه را به سوی خسران و بیصداقتی بردند! امروز با دیدن مشاجره دو اندیشهورز مدعی نخبگی و روشنفکری یعنی جناب خسرو معتضد و دکتر صادق زیباکلام، اول به ذهنم خورد که نکند یک و نیم قرن راه داریم تا خسروان ما رسم و راه صداقت و خسروی در دنیای مدرن را بیاموزند؟ یعنی نخست دو نسل باید صبر و تمرین کنیم، تا نخبگان و روشنفکران ما الفبای گفتگو و همشنوی و مدارا را بیاموزند و بعد دو نسل دیگر هم باید صبر کنیم تا این نخبگان مهارت یافته، حالا آن مهارت را به جامعه منتقل کنند و بعد هم دو نسل صبر کنیم تا بچههای آن مردمی که حالا همشنوی و مدارا را یادگرفتهاند، به مدارج عالی و مقامات سیاسی برسند و کشور ما از ریشه، واجد خسروان صادق شود. بعد ناگهان یادم آمد که داریم وارد عصر جامعه شبکهای میشویم و ویژگی جامعه شبکهای این است: هم شفاف است، هم سریع است، هم قدرت دارد و هم گاهی بیرحم است، یعنی نسبت به خطاهای کوچک هم به سرعت واکنشهای بزرگ نشان میدهد و همین خصلت باعث میشود که فرایند پایش و فشار اجتماعی برای اصلاح الگوهای رفتاری و اصلاح خطاهای مقامات و چهرههای نمادین، روزبه روز شتاب بگیرد و جدیتر شود. همان تجربهای که ترامپ هم در ماههای اخیر گرفتارش شد. با این حال، خیلی دلم به حال این جامعه سوخت. در تمام این سالها همه داریم فریاد میزنیم که آی خسروان چرا این اندازه مطلق میاندیشید؟ چرا همشنوی نمیدانید؟ حالا میبینیم نخبگان و روشنفکران هم به همان بیماری گرفتارند؛ و البته از مشروطیت تا الان داستان نخبگان و روشنفکران ما همین بوده است که میبینیم. امید که عاقبتمان به خیر شود. نمیدانم آیا این دو، دستکم مهارت عذرخواهی از جامعه را دارند؟ای کاش داشته باشند!»
با دیدن این مناظره، به ادب و صبر و تحمل معتضد آفرین گفتم!
حمید داودآبادی نویسنده نامدار حوزه انقلاب و دفاع مقدس و نیز از فعالان فضای مجازی، از جمله چهرههایی بود که پس از پخش این مناظره، رفتار صادق زیباکلام را به باد انتقاد گرفت! وی که در کارنامه مطبوعاتی خویش در دو دهه قبل، نقد دیدگاههای تاریخی زیباکلام را نیز دارد، درباره کردار وی در برنامه اخیر، اینگونه آورده است:
«صریح بگویم: از آنچه دیدم، بسیار تأسف خوردم. معتضد بر حسب عادت همیشگی، چندین کتاب تاریخی آورده بود و با استناد به آنها سخن میگفت. ولی زیباکلام که شدیداً کم آورده بود، متکبرانه دست به سینه نشسته و به هوچیگری متوسل شد. مدام مستقیم و بیادبانه، معتضد را دروغگو و خائن خطاب میکرد. هر چه معتضد میگفت: مردم دارند این برنامه را میبینند، ادب را رعایت کنید، زیباکلام که از ناراحتی او مشعوف شده بود، مجدداً اهانتهای خود را تکرار میکرد تا وی را عصبانی کند! تا امروز علاقهای به آقای معتضد و برنامههایش نداشتم، ولی با دیدن این مناظره، به ادب و صبر و تحمل او آفرین گفتم؛ و شدیداً تأسف خوردم که شخص هتاک و بیادبی همچون زیباکلام، به راحتی در دانشگاههای جمهوری اسلامی ایران، سیاست لندنی خویش را تدریس میکند و به هر که و هر چه دوست دارد میتازد. بدتر از همه اینکه ایشان چنان سنگ رضا شاه را بر سینه میزند و او را اسطوره و خدای خویش میداند که اگر رضا شاه از گور درآید، به او خواهد گفت: «دکترجان، اینهایی که تو درباره من میگویی، خودم برای اولین بار است میشنوم! جان مادرت این جوری از من دفاع نکن. بگذار همین چند نفر طرفدار هم برایم باقی بماند. لطفاً برای بار سوم مرا از گور بیرون نکش و چوبکاری نکن!» خدا جسم و روحش را شفا دهد. من اینجا شدیداً از دکتر صادق زیباکلام عذرخواهی میکنم که تا حالا فکر نمیکردم واقعاً اسمش با رسمش و بیانش این قدر تفاوت دارد. تا امروز فکر میکردم واقعاً ایشان از تاریخ سر درمیآورد! و ایمان آوردم به نوشته خودم در ۲۱ سال پیش و مجدداً خطاب به او میگویم: آقای زیباکلام، از تاریخ معاصر به اندازه شناخت هندوانه سر درنمیآورید!»
سایر اخبار این روزنامه
پرتاب ذوالجناح قدرتمند ایران
پرتاب ذوالجناح قدرتمند ایران
همه حاشیههای «بیهمهچیز» در روز اول جشنواره
امضای «این و آن» دیگر تضمین برجام نیست
دولت لبنان گروگان رویکردهای سعودی-غربی
محدودیتهای کرونایی یا پدرخواندگی!
کودتای میانمار مقابل تقلب در انتخابات
انقلاب در «قلب» جهان از کاشان
داعیهداری، عصبانیت و دیگر هیچ!
راز مانایی انقلاب اسلامی
علت کاستیها فاصله گرفتن از راه امام است
امام برای موفقیت اتکا به بیگانه را انتخاب نکرد