خانواده کامل دیگر در دسترس نیست!

سرویس جامعه جوان آنلاین: برخی از زوج‌ها دوست دارند صاحب چهار فرزند و بلکه بیشتر از آن هم باشند؛ آن‌ها که در کودکی با خواهر و برادرهای‌شان خاطرات شیرینی داشتند، دلشان می‌خواهد که فرزندشان نیز همینطور خاطره‌سازی کند و با خواهر‌ها و برادرهایش بزرگ شود، به همین دلیل است که این افراد در سرشان، رؤیای داشتن دو دختر و دو پسر را می‌گذرانند، اما به دلیل مشکلات اقتصادی و فرهنگی از تصمیم‌شان صرف‌نظر کرده و این علاقه را در حد رؤیایی دست‌نیافتنی در زندگی‌شان باقی می‌گذارند! شاید همین موضوع باعث شده که امروز کمتر زوجی به داشتن چندین بچه فکر کند، زیرا که هیچ حامی و مشوقی برای فرزندآوری وجود ندارد و به همین دلیل اکثر خانواده‌ها تک‌فرزند یا بی‌فرزند هستند.
زنگ خطر بحران کاهش جمعیت جوان مدت‌هاست در کشور به صدا درآمده و به گفته کارشناسان جمعیتی باید هر چه زودتر فکری برای آن شود. نرخ رشد جمعیت کشور از ۹ /۳ درصد در سال ۱۳۶۵ به کمتر از یک درصد در سال ۱۳۹۸ کاهش یافته و نرخ باروری نیز از ۵/ ۶ فرزند به ازای هر زن در سال ۱۳۶۵ به ۸/ ۱ فرزند در سال ۱۳۹۸ سقوط کرده‌است. کاهش سریع و بی‌نظیر نرخ باروری در سه دهه گذشته و سیر کاهش تعداد تولد‌ها در پنج سال گذشته پیامد‌های گسترده‌ای را در پی داشته است که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به دگرگونی الگوی فرزندآوری و همچنین کاهش میانگین تعداد اعضای یک خانواده به کمتر از ۳/ ۳نفر در هر خانواده اشاره کرد. اما الگوی مطلوب فرزندآوری و تعداد قابل ترویج و مطلوب فرزندان برای هر خانواده چند فرزند است؟
مفهوم علمی خانواده کامل چیست؟
به عقیده کارشناسان حوزه جمعیت، در سطح بین‌الملل و در میان کشور‌های جهان یک مفهوم علمی و دقیق برای ارائه الگوی مطلوب فرزندآوری برای خانواده کامل تعریف شده‌است؛ خانواده‌ای که همه اعضای آن همه روابط درون خانوادگی را تجربه کنند و این یعنی والدین، فرزند دختر و پسر و هر کدام از فرزندان نیز خواهر و برادر داشته باشند، در واقع چنین خانواده‌ای حداقل با چهار فرزند محقق خواهد شد؛ یعنی دو پسر و دو دختر.


به عقیده این کارشناسان فرزندانی که در خانواده کامل زندگی می‌کنند، مفهوم همکاری، تعامل، رقابت، عاطفه‌ورزی و تلاش جمعی را به طور طبیعی و مستمر تجربه خواهند کرد. همچنین والدین یک خانواده کامل به بیماری‌های روحی و روانی و تنهایی در سالمندی مبتلا نمی‌شوند. سندروم خانه خالی یک بیماری روحی و افسردگی ناشی از تنهایی والدینی است که یا فرزند ندارند یا تنها فرزندشان برای ازدواج یا تحصیل و اشتغال خانه پدری را ترک کرده‌است، به همین دلیل والدین در این خانواده‌ها از حدود ۵۰ سالگی به بعد، تنهایی در خانه خالی و افسردگی‌های ناشی از آن را تجربه می‌کند. اما در حال حاضر چند نفر را می‌شناسیم که چهار فرزند داشته باشد یا قصد داشته باشد که از این الگو پیروی کند؟
خانواده‌های پرمشغله و کم جمعیت!
مجید ابهری، رفتارشناس و آسیب شناس اجتماعی با بیان اینکه خانواده به‌عنوان اصلی‌ترین واحد اجتماع یکی از محور‌های ضروری برای رشد و تکامل مادی و معنوی انسان‌هاست، به خبرنگار «جوان» می‌گوید: «در چندین دهه گذشته خانواده مجموعه‌ای از پدر و مادر، فرزندان دختر و پسر، پدربزرگ و مادر بزرگ بودند که همه بر سر یک سفره می‌نشستند و ضمن مبادله افکار باعث تقویت عاطفی یکدیگر نیز می‌شدند. متأسفانه امروز، پدربزرگ و مادربزرگ یا در خانه‌های سالمندان هستند یا در تنهایی غم‌انگیز خود زندگانی را سپری می‌کنند، بعد از آن هم نوبت به زن و شوهر نسل بعد می‌رسد که فقط در روز چند ساعت و چند دقیقه یکدیگر را می‌بینند و برای گفتن حرف‌هایشان یا برای هم یادداشت می‌گذارند یا صدای ضبط شده خود را به دیگری می‌رسانند!» او می‌افزاید: «معمولاً در خانواده‌های تک فرزند یا حداکثر دو فرزند، هر کدام از آن‌ها مشغول بازی با تلفن همراه یا تبلت هستند و دوستی‌های مجازی جایگزین روابط واقعی آن‌ها شده‌است.»
از لوس شدن تک‌فرزندان تا پناه بردن به غریبه‌ها
این آسیب‌شناس اجتماعی درباره معایب تک‌فرزندی می‌گوید: «لوس بودن فرزندان و فرزندسالاری، اصلی‌ترین آسیب خانواده‌های تک‌فرزند بوده و اینگونه نوجوانان و جوانان برای یافتن دوست و پرکردن جای خالی خواهر و برادر به دیگران پناه می‌برند و ضربات غیرقابل جبرانی از این روابط می‌خورند؛ از جمله وابستگی‌های آزاردهنده که موجب ناتوانی از گسستن و جدایی آن‌ها می‌شود.» ابهری اظهار می‌دارد: «از نظر رفتارشناسی خانواده کامل، خانواده‌ای است که دو خواهر به عنوان دوست و همراه و دو برادر هم‌بازی و هم‌پیمان یکدیگر باشند. معمولاً در خانواده‌های تک فرزند یا نهایتاً دو فرزند، اعضای خانواده بر دور یک سفره یا میز نمی‌نشینند، بلکه هر کدامشان در ساعتی از روز به تنهایی غذا می‌خورد و خوراک آن‌ها نیز تبدیل به فست‌فود یا غذای حاضری شده‌است.»
او با بیان اینکه فشار‌های اقتصادی فرصتی برای گفتمان عاطفی و فرهنگی نمی‌گذارد، می‌گوید: «بیگانگی عاطفی بین فرزندان با یکدیگر یا با والدین باعث فاصله‌های غم‌انگیز شده و تنهایی موجب گرایش به غریبه‌ها می‌شود. فشار‌های اقتصادی، گرانی و تورم باعث‌شده خانواده‌های جوان یا از فرزندآوری گریزان باشند یا به تک‌فرزندی اکتفا کنند.»
وظیفه دولت و حمایتی که نیست
ابهری به تجارب کشور‌های دیگر اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «امروز در کشور‌های پیشرفته مانند ژاپن و امریکا و برخی از کشور‌های اروپایی، دولت‌ها برای فرزندآوری و پرتعداد شدن اعضای خانواده حمایت‌های مالی، بهداشتی و فرهنگی را در دستور کار قرار داده‌اند تا از افسردگی، فردگرایی و انزوا جلوگیری کنند.»
او به نقش دولت در تشویق به فرزندآوری اشاره می‌کند و می‌گوید: «در این میان نقش دولت در ایجاد و توسعه برنامه‌های تشویقی چه از نظر اقلام بهداشتی مانند پوشک چه از نظر تغذیه و درمان حداقل تا چهار سالگی یک کودک باید خانواده‌ها را مورد حمایت قرار دهند تا آن‌ها به بهانه این‌گونه هزینه‌ها شانه از مسئولیت خالی نکنند.»
این آسیب‌شناس اجتماعی تأکید می‌کند: «هیچ‌وقت دولت با شعار یا همایش و مقاله، موفق به تشویق فرزندآوری نخواهد شد. بنابراین مسئولان دولتی باید برای بازگشت خانواده به جایگاه اصلی، فرهنگی و تاریخی خود، با جدیت وارد عمل شوند و اجازه ندهند که جمعیت سالخورده‌تر شود و نسل آینده نیز در سایه تک‌فرزندی، خودخواه، مغرور و گوشه‌گیر بار بیاید.»