روزنامه اعتماد
1399/11/20
بحران اقتصادي و ايمان
ايمان، اشتغال تن و غرق شدن در مناسك نيست. ايمان، اشتغال دل و ذهن به خداست. ايمان احساس نابسنده بودن امور روزمره و طلب يك امري متعالي است كه هم به زندگي معنا دهد و هم شوق و تعالي روحي برانگيزد. ايمان پر كردن خلأهاي زندگي مادي (همچون هويت، قانون) نيست، ايمان درد و طلب خدا داشتن است؛ گويي فرد مومن جهان عاري از خدا را جهاني سرد و بيروح ميبيند و در بن دل خود تمنا ميكند كه كاش همه حقيقت همين جهان سرد نبود بلكه در پس اين امور ملموس و روزمره امري باشد كه ارزش هدف بودن و عشق ورزيدن را داشته باشد. با اين وصف ايمان از سنخ عشق و اشتغال به امري است كه دل و ذهن فرد مومن را ميربايد. بنابراين در مسير ايمانورزي هر آن چيزي كه ذهن و دل و حواس انسان را به خود مشغول دارد و اين اشتغال همراستا با اشتغال به خدا نباشد، آن چيز از جمله موانع ايمان و دينورزي خواهد بود. فقر و تورم وقتي كه تبديل به بحران اقتصادي شود به گونهاي كه افراد هر روز با مظاهر و وجوه اين بحران مواجه شوند و در هر تصميمگيري اثرات اين بحران را ببينند و دچار محاسبهگري دائم شوند...به بحران ايمان منجر ميشود. بحران ايمان هنگامي است كه زمينه و شرايط نه تنها نسبت به ايمان و دينورزي خنثي نباشد بلكه در تقابل با زندگي و مشي مومنانه باشد و بحران اقتصادي گرفتار شدن در چنين زمينه و هوايي است زيرا در بحران اقتصادي ذهن و دل آدمي مشغول معاش ميشود و بالطبع آن عقل معاشانديش بر عقل معادانديش غلبه ميكند. و اينجاست كه بايد انديشيد كه به راستي فقر ذهن و دل آدمي را بيشتر مشغول خود ميكند يا ثروت و تمكن؟
گرچه نميتوان پاسخي مطلق و كلي به اين پرسش داد زيرا يك طرف ماجرا سرشتها و مزاجهاي متفاوت افراد است اما ميتوان گفت كه در اكثر موارد فقر بيشتر ذهن آدمي را به خود مشغول ميكند زيرا فقر دو نوع اشتغال با خود به همراه دارد: ۱- اشتغال ذهني ۲- اشتغال عيني به كار و فعاليت براي تامين معاش. يعني فرد چندان اوقات فراغت و آسايش جسماني ندارد كه نوبت به دعا و تامل برسد. خستگي جسمش، روح و روانش را هم خسته ميكند. بيوجه نيست كه امام سجاد از خداوند درخواست ميكند كه به او وسعت رزق دهد و چنان او را درگير به دست آوردن رزق نكند كه زماني براي دعا و مناجات نداشته باشد. تاكيد بر زيان بار بودن ثروت و تمكن براي ايمان و معنويت به اين خاطر است كه بين تمكن و دلبستگي خلط ميشود. گرچه تمكن ممكن است سبب دلبستگي شود اما واقعا فقر هم سبب دلبستگي و تمناي دايم چيزي ميشود كه فرد فاقد آن است اما در بن دل آن را طلب ميكند. گرچه فرد فقير امور كمتري براي دلبسته شدن دارد اما ذهن و دل او در طلب و تمناي دايم است. ذهن و دل او دلبسته خواستهها و نداشتههايش است. اتفاقا فقر در دنياي كنوني بيشتر از گذشته سبب اشتغال ذهن ميشود زيرا هم گستره نيازها و مصرفها بيشتر شده است و فرد هر چقدر رياضت و زهد به خرج دهد نميتواند از برخي نيازهاي جديد صرفنظر كند. و هم به خاطر اختلاف طبقاتي و تنوع زندگيها زهدگرايي دشوارتر شده است. به نظر ميرسد كه طبقه متوسط در بهترين وضع بالقوه و شايد بالفعل نسبت به ايمان و معنويت قرار دارند و اگر يك تحقيق ميداني مساله نسبت ايمان و معنويت با طبقه اقتصادي را بررسي كند، اين فرضيه را تاييد خواهد كرد. بنابراين هم خود افرادي كه دغدغه ايمان و معنويت دارند بايد معاش را جدي بگيرند و هم حاكمان و اهل سياست كه ايمان و فرهنگ براي ايشان اصل است بايد رفاه و اقتصاد را دست كم نگيرند و اگر واقعا خواهان مردماني با ايمان و اخلاقمدار هستند، بايد با برطرف كردن مشكلات اقتصادي اشتغال ذهني آنها را كمتر و كمتر كنند.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
شرط ايران لغو كامل تحريمها
تكرار تراژدي مرگ صورتي
روايت چمران از بازتوليد پدرخواندگي توسط جامعه روحانيت مبارز
خوانندگان ايراني هسه شاعر، منتقد و نقاش را نميشناختند
بيم و اميدِ دو كنوانسيون بلاتكليف
رونق به بورس بازميگردد؟
«خط تيره» در مقابل آمارها
رشد شمار «دوشغلهها» در ۳ سال
چرا نسل جديد مساله دارد؟
ايران و جنگ يمن
قصههاي كرونا و واكسن
كيفيت؛ حلقه مفقوده توليد
بحران اقتصادي و ايمان
عكس روز