روزنامه شرق
1399/11/27
روایت معادیخواه از دولت موقت
به اشتباه فکر میکردم امیرانتظام شخصیت امام )ره( را خدشهدار میکند روایت معادیخواه از دولت موقت علی شاملو: عبدالمجید معادیخواه در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب، قاضی شرع دادگاههای انقلاب و بعدها وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسئول بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی و مسئول هماهنگی تبلیغات خارج از کشور بود. او در جریان مبارزات علیه رژیم پهلوی از سال ۱۳۴۶ تا زمان پیروزی انقلاب، دو بار بازداشت، دو بار تبعید به گنبدکاووس، سیرجان و جیرفت و سه سال و چند ماه زندانهای قصر، اوین و قزلقلعه را تجربه کرده است. در شهریور ۱۳٥۸ با حکم امام خمینی(ره) مأمور بررسی وضعیت کردستان میشود و در سال ۱۳٥۹ ریاست سه جلسه از دادگاههای انقلاب را در پرونده محاکمه «محمدتقی شهرام» -از رهبران سازمان پیکار- بر عهده میگیرد. پیش از برگزاری چهارمین جلسه دادرسی، اعلام کرد به دلیل رسمیتیافتن مجلس شورای اسلامی و اینکه نماینده مردم تهران شده و چون طبق قانون اساسی دخالت قوه مقننه در کار قوه قضائیه ممنوع است، از ریاست دادگاه ویژه استعفا داد. معادیخواه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در کابینه شهید باهنر، آیتالله مهدویکنی و مهندس موسوی بود که نامگذاری ایام دهه فجر از ابتکارات دوره وزارت او محسوب میشود. در یکی از روزهای نهچندان سرد بهمن در محل بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی به دیدار او رفتم و درباره انقلاب و علل آن از کسی که خود سالهاست تاریخ انقلاب را مینگارد، پرسیدم.شما از مبارزان صدر انقلاب اسلامی هستید که در عرصههای مبارزات سیاسی و فکری نیز تلاشهایی در راستای تثبیت جمهوری اسلامی انجام دادهاید. اکنون که چهار دهه از پیروزی انقلاب میگذرد، آیا از فعالیتهای خود رضایت دارید؟
من رضایتی از فعالیتهای خود ندارم. آنچه در ذهن و خیال ما وجود داشت، با انعکاس اثرگذاری در جامعه متفاوت بود.
آیا جمهوری اسلامی بر اساس یک تئوری یا فلسفه سیاسی بوده است؟
این موضوع، موضوعی نیست که من بخواهم نظر بدهم. تئوری انقلاب را فقط امام(ره) میدانست.
چشمانداز جمهوری اسلامی را با این فرازونشیبها پس از ۴٢ سال چطور میبینید؟
آینده نامعلوم و غیب است و به غیر از خداوند کسی درمورد آن چیزی نمیداند. ما چون به خداوند معتقد هستیم، نمیتوانیم ناامید باشیم. هیچکس نمیداند مشیت الهی چیست. نقشی که نسلهای آینده ایفا میکنند، بسیار تأثیرگذار است. آنها میتوانند از تجربهها بهترین نتیجه را بگیرند. جامعه بسیار پیچیده است و نمیتوان گفت آینده چه چشماندازی دارد. نشانههای خوبی در جامعه وجود دارد، اما مهار درهمپیچیدگیهایی که ایجاد شده، بسیار سخت است.
مهمترین مسئله، مشارکت مردم است. عدم مشارکت مردم در اداره کشور باعث سرخوردگی و تحقیر آنها میشود. مشارکت به سادگی شکل نمیگیرد. یک فرایند گفتوگوی ملی را باید طی کند تا جامعهای که مشارکت را نپذیرفته است، به آن اجازه رشد دهد.
به نظر شما چرا بعد از پیروزی انقلاب و در سالهای اخیر، اخلاق در جامعه کمرنگ شده است؟
روایتی از حضرت علی(ع) وجود دارد که میتوان گفت از قرآن نشئت گرفته شده است، ایشان میفرمایند «اگر کسی وارد تخاصم شد، نمیتواند تقوا را رعایت کند». از شروع جمهوری اسلامی تخاصم و دعوا وجود داشت. باید سران جریانها به یک تفاهم برسند. تجربه خشونت، تجربهای است که ممکن است برای همه پیش بیاید. اگر بخواهیم از بین خطاها یکی را انتخاب کنیم، موارد کوچک را موضوعی برای درگیری با هم میکنیم. در فضای خشونت، دشمنی و نفرت، اخلاق رشد نمیکند.
انقلاب اسلامی با چه هدف کلی و کدام مطالبات صورت پذیرفت و چه مسیری را طی کرد؟
برای این امر به یک ترازوی دقیق نیاز داریم. جریانهای مختلف در ایران، مطالبات و نظرهای متفاوتی داشتند که در یک جا به اجماع رسید. سیاسیون بیشتر از اتفاقات ٢۸ مرداد و رفتارهایی که با مصدق و دولتش شده بود، خشمگین بودند. همچنین مذهبیهای جامعه از سیاستهای رضاشاه و رفتارهای او کینه به دل داشتند. مردم متدین و مذهبی باید از سیاست فرار میکردند، اما براندازی این سلسله را میخواستند و اینکه این سلسله از انگلیس آمده و از دل جامعه به وجود نیامده است. همه این موارد دست به دست هم دادند و مردم خواستار تشکیل نظام جدید شدند. این ذهنیتها قوی بود و اصلا کذب نبود. در مجموع فکر میکردند که با مشارکت مردم همه مسائل حل میشود. اگر این دعواها از روز اول شکل نمیگرفت مردم میتوانستند دست به دست هم، این مسیر را ادامه دهند. شروع خشونت و ازبینبردن طعم اتحاد، باعث این دگرگونیها شد و بنیصدر نیز با آنها همکاری کرد. باید به مردم اعتماد میشد تا اتحاد در جامعه شکل میگرفت و از درگیری دوری میشد.
ما شخصیت کاریزمایی مانند امام خمینی(ره) داشتیم؛ چرا حتی زمانی که ایشان زنده بودند، این اتحاد به وجود نیامد؟
گروههای مختلف مثل مجاهدین خلق، مسعود رجوی، فدائیان خلق و... امام(ره) را قبول نداشتند و فکر میکردند بعد از پیروزی انقلاب، امور کشور در دست خودشان است و سعی کردند نماد وحدت را بشکنند و به جامعه فرصتی برای شکوفایی و مشارکت جدی داده نشد. البته نقش قدرتهای خارجی بیتأثیر نبود، اما اگر آن اعتماد واقعی خدشهدار نمیشد، شاید این همه فرصت ایجاد مشکل در کشور را نداشتند.
اگر حرکتهای تحولخواهانه معاصر در انقلاب مشروطه سال ۱٢۸۵ را به عنوان نقطه عطف در نظر بگیریم، چه عواملی باعث شد مشروطیت تکامل منطقی پیدا نکند و منجر به انقلاب اسلامی شود؟
مشروطه اشکالات زیادی داشت و بزرگترین آن این بود که هرگز نقد نشد؛ زیرا در تاریخنویسی دوره مشروطه، قلم فقط به دست ستایشگران انقلاب مشروطه بود و ضعفها و بدیهای آن را نمیگفتند. در کتابهایی که از دوره مشروطه وجود دارد، میبینیم که همه آنها ستایشگر آن دوره بودند. اما در انقلاب اسلامی ممکن است برخی فقط بخواهند ستایشگرانه در موردش بنویسند اما چنین امکانی داده نشده است؛ یعنی فضای انقلاب اسلامی با دوره مشروطه قابل مقایسه نیست و حتی صدای مخالفان از صدای موافقان بلندتر است و از ضعفها بیشتر سیاهنمایی میشود. مشروطه از قشرهای بالای جامعه شروع شد و مردم در آن خیلی نقش نداشتند، مگر به صورت تبعیت کورکورانه و سیاهیلشکر دنبالهرو شدند، اما انقلاب اسلامی از قلب مردم بیرون آمد.
در بررسی وقوع انقلابها مانند روسیه و چین به این میرسیم که معمولا انقلابها برنامهریزیشدهاند؛ یعنی ابتدا از روستاها شروع و سپس به شهرها و به صورت ملی و فراگیر دنبال میشوند. البته بعضی انقلابها نیز فاقد برنامه و از پیش تعییننشده هستند، به نظر شما انقلاب اسلامی جزء کدام دسته است؟
مجموعههایی در متشکلکردن مردم مؤثر بودند، اما فقط دست یک حزب یا نهاد نبود. اگر بخواهیم یک انقلاب مردمی را مطرح کنیم، انقلاب اسلامی جزء این گروه بود. مقایسه این انقلابها بسیار سخت است؛ مثلا در روسیه و چین کمونیستها بودند، اما در انقلاب اسلامی همه قشرهای جامعه مانند روحانیت، کارگران، دانشجویان و... شرکت داشتند.
در اواخر دوره پهلوی که شاه میخواست به اپوزیسیون میانهرو تن دهد و اصول و قواعد مشروطه را بپذیرد، چرا افراد روشنفکر و مخالفان میانهرو آن را نپذیرفتند و همچنان بر مواضع خود پافشاری کردند؟
مردم دیگر اعتماد نداشتند و تسلیمشدن را صادقانه نمیدیدند. فکر میکردند این پذیرفتن به دلیل درتنگنابودن و فشار است و اگر قدرت به دستشان بیفتد دوباره راه خودشان را پیش میگیرند. این بیاعتمادی به دلیل رفتارهای آنها در گذشته بود. اگر شاه میخواست این اپوزیسیون را بپذیرد باید سال ۴٢ قبل از اینکه آن کشتار صورت میگرفت، انجام میداد و قبول میکرد.
۴٢ سال از انقلاب سال ۵۷ میگذرد و جامعه مطالبات معوقی دارد. اگر بخواهیم موج نارضایتیهایی مانند اعتراضات دی 96 و درگیریهای ۹۸ را با تحولات قبل از انقلاب مقایسه کنیم، آينده را چگونه پيشبيني ميكنيد؟
این موضوعات یک بار تجربه شده است و نتیجهاش را دیدهایم. معتقدم مطالبات همیشه با هیاهو مطرح میشود و هیچگاه گفتوگو در فضای سالم نبوده است. با هیاهو این مطالبات گم میشود و اولویتها شناخته نمیشود. عدهای سعی دارند این نفرت را دامن بزنند و مردم را به سمت حرکت کورکورانه بکشانند و از نارضایتیها استفاده کنند. رسانههای خارجی بسیار در این قضیه نقش دارند. وقتی گفتوگو شکل نمیگیرد همه جامعه ضرر میکند. در فضاهای دوم خرداد بعضی روزنامهها تندروی کردند و میخواستند به صورت حزبی کار انجام دهند. روزنامهها به جای اینکه در ایجاد گفتوگو نقش پیدا کنند، جریانها را به سمت هیاهو پیش بردند.
سال گذشته روزنامه «شرق» مطلبی منتشر کرد که شما گفته بودید «نظرم درباره امیرانتظام، اشتباه بود»؛ درباره آن توضیح میدهید؟
در فضای عاطفی و تعصبی آن زمان میپنداشتم امیرانتظام شخصیت امام(ره) را خدشهدار میکند ولی اینطور نبود. حتی اگر من واکنشی نشان نمیدادم تغییری ایجاد نمیشد. من از پرونده امیرانتظام اطلاعی نداشتم و میخواستم قطع شاهد کنم. منظورم این بود که همه نظراتی که بازرگان درباره امیرانتظام داده است، صحیح نیست. امروز به این نتیجه رسیدهام که اگر فردی از پروندهای اطلاعاتی ندارد، نباید درباره آن اظهارنظر کند.
در سالهای اول انقلاب، شما هم تندرویهایی داشتید و اکنون به نظر میرسد که از آن پشیمان شدهاید... .
اگر تجربههایی را که اکنون دارم، آن سالها داشتم طور دیگری عمل میکردم. آن زمان ما به طرفداری از جریانها رفتارهایی میکردیم که امروز میدانم این حمایتها صد درصد درست نبود. اکنون متوجه شدهام که تعصب حتی درباره رفتارهای مثبت نیز خوب نیست.
در پایان خاطرهای از دوران پیروزی انقلاب بیان کنید... .
روزی که حضرت امام(ره) به بهشتزهرا(س) رفتند، هشت هزار نیرو به عنوان انتظامات انتخاب شدند و در قطعهای که ایشان حضور داشت به صورت چند زنجیر انسانی ایستادند تا کسی به امام(ره) نزدیک نشود. به آنها تأکید شده بود نباید این دستها از هم جدا شود. من آنجا حضور داشتم و شاهد این زنجیر بودم. زمانی که امام(ره) گفتند «من در دهان این دولت میزنم و دولت تشکیل میدهم»، آن افراد شروع به دستزدن کردند و زنجیره انسانی پاره شد و مردم مانند موج دریا به سمت قطعهای که امام(ره) حضور داشتند، هجوم بردند. برای ما حفظ جان امام(ره) بسیار مهم بود و من سعی بر عقبراندن مردم داشتم. در فیلم آن روز حرکتهایی از من دیده میشود که اگر بیننده از موضوع اطلاع نداشته باشد، از این حرکات که برخاسته از عواطف و احساسات و ناشی از احساس خطر برای امام(ره) بود، متعجب خواهد شد.
سایر اخبار این روزنامه
لیستهای فرضی کار خودشان بود؟
روایت معادیخواه از دولت موقت
دلنبستن به کرملین جرم است؟!
وزیر اطلاعات متهم به نقض سیاستهای کلی نظام؟!
آغاز به کار جبهه اصلاحات ایران از جماران
مقایسه قالیباف با فرستاده امام راحل به روسیه درست است؟
پیران اجماعساز
چرا محمود فکری اخراج شود؟
جانمایی جدید ترامپ از تروریسم
توسعه روانرنجور
مسئله ایرانشهری و مخالفانش
توسعه شهرنشینی حاشیهای در جنوب شرق استان تهران