روزنامه آفتاب یزد
1399/11/30
آقای روحانی! ممنونیم که «آفتاب یزد» میخوانید
هفت سال و چندماه از روی کار آمدن دولت حسن روحانی گذشت و ما در تمامی این هفت سال و چندماه، مدام گفتیم:ـ بیایید با مردم حرف بزنید
ـ بیایید با منتقدان خود حرف بزنید
ـ بیایید با روزنامه نگاران و رسانهها حرف بزنید
ـ بیایید رو در رو با مردم حرف بزنید که محرمترین همه کسی نیست جز همین مردم.
اگرچه معتقدیم، دولت با حرف نزدن، کابینه با سکوت، حسن روحانی با پشت کردن به جامعه ی رسانه ای، منتقدان، مردم و علی الخصوص روزنامه ها، بیشترین کم لطفی را در حق خودش روا داشت اما همچنان معتقدیم در همین فرصت باقی مانده نیز میتواند، با بازسازی و دوباره سازی، ذهنها را صاف و شفاف کرد تا حداقل، آن جاهایی که سکوت اختیار شده، به معنای خالی بودن انبان از جواب معنا نشود.
منهای این مسئله، معتقدیم، اصرار داریم و مطالبه ی ما است در روزهایی که دیپلماسی، منافع ملی و سیاست خارجه به سان گوشت قربانی در بازار سیاست؛ شرحه، شرحه میشود این رئیس جمهوری اسلامی ایران و وزیر امور خارجه است که بیاید و ابعاد مختلفی از نگاه و نظرِ سیاسی ایران در منطقه و جهان را به زبانی که میداند و باید ساده باشد به مردم بگوید تا مردم به عنوان «ولی نعمتان» نظام و انقلاب، واقعیتها را بدانند نه واقعیتهایی «قلب» شده و دستچین و قطعه قطعه شده را.
و اما اصل ماجرا و سخنی صریح
ایران و آمریکا در بخشی از یک جمله به توافق کامل رسیده اند:
«توپ هم اینک در زمین...» اما در قسمت انتهایی به جای توافق به یک تقابل بنیادین رسیده اند؛ به این صورت که آمریکاییها گفته اند:«توپ در زمین ایران است.» و ایرانیها قویاً معتقدند:«توپ در زمین آمریکاییها است.» منهای این مسئله، وقتی خوب به سخنان حسن روحانی گوش دادیم، به معنای واقعی کلمه خرسند شدیم چون شنبه(25 بهمن) در مطلبی با عنوان:«مکرون؛ ساده یا همدست آمریکا» به صراحت نوشته بودیم:
« آنچه در نیویورک اتفاق افتاد باید بهصورت بسیار روشن برای مردم توضیح داده شود. آقای ترامپ میگفت ما بیاییم در یک جلسه و در آن جلسه تصمیم بگیریم، اما آقای روحانی میگفت اول تصمیم بگیریم و بعد در جلسه بنشینیم. آقای روحانی میگفت معلوم باشد که قرار است چه چیزی از جلسه بیرون بیاید. ما که نمیخواهیم در جلسه باهم مباحثه کنیم. هیچ جلسه دیپلماتیک سطح بالایی تشکیل نمیشود؛ مگر اینکه دستور جلسه و مصوبات آن مشخص است، بعد جلسه تشکیل میشود. ما که نمیخواهیم باهم گعده کنیم. برای آقای ترامپ روشن بود که این جلسه باید ۴ مصوبه داشته باشد، اگر این
۴ مورد توافق میشد، آن جلسه هم میتوانست برگزار شود. جمهوری اسلامی ایران به ریاست آقای روحانی اعلام کرده بود که ما این ۴ بند را میپذیریم، روی کلمات آن ملاحظاتی داریم و ملاحظات خود را اعمال میکنیم و میگوییم که این ملاحظات ما است. آقای ترامپ حاضر نشد بپذیرد که این ۴ بند را اعلام کند. ایده آقای ترامپ این بود که میآِییم، در جلسه حاضر میشویم تا ببینیم چه میشود. شما این صحنه را تصور کنید که ما برویم در جلسه، بعد آقای ترامپ بگوید ما توافق نکردیم و بعد میآییم بیرون، آبرو و حیثیت جمهوری اسلامی رفته است، در این شرایط ترامپ چیزی که میخواست را به دست آورده است. ترامپ که توافق نمیخواست و نمیخواهد. این برای ما روشن است. ترامپ عکس میخواهد، ترامپ استفاده تبلیغاتی میخواهد. مگر مسئله کره شمالی را حل کرده است؟ مدام میگوید دارم مسئله کره شمالی را حل میکنم؛ بنابراین از چنین جلسهای چیزی گیر ما نمیآمد. اگر آقای روحانی بالای ۵۰ درصد احتمال میداد که از این جلسه چیزی برای ملت ایران درمیآید، هیچ تردید نمیکرد. مسئله این است که برای ما روشن است که این آقا نمیخواهد حل مسئله کند، میخواهد نمایش بدهد و به نظر من در آنجا آقای روحانی تصمیم سخت را گرفت. روحانی در نیویورک سختترین تصمیم را گرفت که در اتاق را به روی آقای مکرون باز نکند. فکر نمیکنم جامعه این انتظار را داشت که شما در را به روی پیشنهادی بازکنید که ضررش قطعی است، اما فایدهاش احتمالاً بسیار کم است. وقتی آقای مکرون در نیویورک پیشنهاد مشخصی برای انجام مذاکره سه جانبه داد، آقای روحانی آن را رد نکرد. مذاکرات آقای روحانی با آقای مکرون تا آنجا پیش رفت که یک پیشنهادبندی تهیه شد؛ اینکه ایران و امریکا این تعهدات را بپذیرند و با این تعهدات وارد مذاکره دوباره شوند. اینها روی کاغذ آمد و مذاکراتی باواسطه انجام شد؛ اما آمریکاییها معتقد بودند که باید وارد مذاکره شویم و ببینیم به این 4 بند میرسیم یا نه. دعوا بر سر این بود. آقای روحانی میگفت اول اصول توافقها را معین کنیم، بعد سر میز مذاکره بنشینیم، این راستیآزمایی است؛ اما آقای ترامپ میگفت سر میز مذاکره مینشینیم، بعد ببینیم چه میشود. این بخش فنی قصه بود. آقای مکرون بندهایی را تهیه کرد و آقای روحانی گفت که با این 4 بند موافقت اصولی دارم اما روی تعابیر باید کار شود. وقتی آقای روحانی به نیویورک رفت، کار تا جای خوبی پیش رفته بود و دوطرف در حال کار روی «ادبیات» این بندها بودند؛ اما ناگهان شب، آقای مکرون به هتل آقای روحانی میآید و میگوید من با دستگاه و تجهیزات آمدهام و آقای ترامپ هم امشب میخواهد با رئیسجمهور ایران صحبت کند، بدون اینکه قرار قبلی وجود داشته باشد یا توافقی شده باشد. وقتی آقای روحانی به مکرون گفت که آیا آن بندها موردتوافق است، آقای مکرون گفت که ترامپ گفته مگر احمق باشم که چنین کاری بکنم. این پیغام آقای ترامپ بود. فارسی این حرف این بود که آقای روحانی باید این ریسک را میپذیرفت که با آقای ترامپ وارد مذاکرهای شود که برای ایران هیچ نتیجهای نداشته باشد، اما برای آقای ترامپ عکسی داشته باشد که برایش کافی باشد.»
گفته بودیم بگویید در نیویورک چه گذشت!
منهای 7 سال و چندماهی که در روزنامه، مدام میگوییم با مردم سخن بگویید، حالا خوشحال از این موضوع هستیم که اگرچه به روی خودتان نمیآورید اما روزنامه میخوانید و نامحسوس برخی پیشنهادات را در عمل بدان روی خوش نشان میدهید.
سایر اخبار این روزنامه
آقای واعظی! کدام مردم برای ماندن شریعتی در خوزستان نامه نوشتند؟
عاملان عادی انگاری کرونا
حرف و وعده فایده ندارد فقط عمل
اجاره کارت ملی برای یک لقمه نان گرم
تصمیم من همان است که اعلام کردم،نمی آیم
آقای روحانی! ممنونیم که «آفتاب یزد» میخوانید
ایران نیاز به میانجیگری ندارد
روحانی دیگر به رای مردم نیاز ندارد؟
مگر کرونا آمده؟
کنترل سلامت روان در مواقع بحران
آقای روحانی! ممنونیم که «آفتاب یزد» میخوانید