عملكرد ضعيف اصولگرايان در مجلس؟ - مردم اعتماد نمي‌كنند

تـحولات اخـــير در جـريان اصلاحات و شکل‌گيري جبهه اصلاح‌طلبان ايران را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
معتقدم تا زماني که انتخابات در کشور ما حزب محور نشود و تا احزاب فراگير و حرفه‌اي تشکيل نشوند ما همچنان برخوردهاي خطي را خواهيم داشت. چه در جبهه اصلاح‌طلبان و چه در جبهه اصولگرايان، هر از چند گاهي بسته به اينکه چه ميزان در انتخابات گذشته توفيق داشته باشند يک ساختار جديدي توليد شده و همين امر نيز باعث ايجاد يکسري مشکلاتي در درازمدت خواهد شد. همين مساله و مشکل را در بين اصولگرايان هم مشاهده مي‌کنيد. نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان مجموعه‌اي است که براي مدت زمان مشخصي که انتخابات رياست جمهوري است ايجاد شده و اگرچه ما براي انتخابات نيازمند مقدمات بيشتري هستيم اما طبيعتا با توجه به اينکه در گذشته نيز تجربه نشان داده که هر زمان اصلاح‌طلبان در انتخابات رياست جمهوري ورود کردند به طور طبيعي به کانديداي اجماعي رسيده‌اند لذا در حال حاضر نيز نيازمند اين است که به سمت کانديدايي واحد حرکت شود و حتي‌المقدور از رقابت‌هاي درون گروهي مانند آنچه در سال 84 شاهدش بوديم اجتناب شود. بنابراين من ضمن اينکه فکر مي‌کنم وجود نهاد اجماع ساز امر لازمي است اما در عين حال به نظر من انتخاب فرد کانديداي رياست جمهوري الزاما اولين و تنها وظيفه اين مجموعه نيست. بلکه مهم‌ترين مساله اين است که چه بايد کرد تا اعتماد افکار عمومي را بدست آوريم. آن موقع مردم نشان داده‌اند که اگر اعتماد کنند فارغ از اينکه اين فرد چه کسي باشد به سمت ما روي خواهند آورد.
فکر مي‌کنيد با اين حجم نارضايتي در مردم؛ اساسا تلاش اصلاح‌طلبان نتيجه خواهد داد؟
در ايران بيش از اينکه در انتخاب افراد علاقه به يک جريان سياسي مطرح باشد ترس از بدترشدن اوضاع مطرح است. يکي از فرصت‌هاي مهم اصلاح‌طلبان در انتخابات پيش رو اين است که مجلس برخاسته از فيلترهاي نظارتي و مشارکت اندک مردم نا کارآمدي جدي خود را نشان داده و طبيعتا مردم از اينکه يک دولت همفکر با اين مجلس شکل بگيرد و به جاي اقدامات جدي براي مردم به سمت کارهاي شعاري و تبليغاتي روي بياورد در هراس هستند. به همين خاطر است که خود اصولگرايان نيز هيچ اطميناني از پيروزي در انتخابات پيش رو ندارند. بنابراين من فکر مي‌کنم که اگر چه عملکرد آقاي روحاني چندان مثبت نبوده؛ اما از طرف ديگر جريان مقابل دولت و اصلاح‌طلبان در مجلس به قدري عملکرد ضعيفي داشته که اميدواري ايجاد مي‌کند که مردم به راحتي به آن جريان اعتماد نکنند. ضمن اينکه من فکر مي‌کنم تا حدودي اين مساله براي گروه‌هاي مرجع به شکل شفاف حل شده که دولت آقاي روحاني اگرچه دولت مورد حمايت اصلاح‌طلبان بود ولي در عمل اصلاح‌طلبان در رده‌هاي اول تصميم گيري، تصميم سازي و اجرايي حضور نداشتند. نکته ديگر اينکه تجربه دو دوره رياست جمهوري آقاي خاتمي و بهبود شاخص‌ها در حوزه‌هاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و سياست داخلي و خارجي هنوز کورسوي اميدي براي اصلاح‌طلبان باقي گذاشته که به تأسي از آن بتوانند بخشي از اين اعتماد از دست رفته را بازگردانند.


چــه راهکارهايي براي اصلاح‌طلبان جهت برون رفت از شرايط فعلي و کسب موفقيت متصور است و چه بايد کرد؟
فکر مي‌کنم نوع تصميمات در سال‌هاي مختلف نشان دهنده نوعي سر در گمي در بين اصلاح‌طلبان است. به نظر من بين اينکه بخواهند به نوعي اپوزيسيون يا در داخل قدرت باشند بعضا اين موازنه‌ها به هم مي‌خورد و همين امر رفتارهاي متفاوتي را از آنها متبادر مي‌کند. يکي از مسائل مهمي که افکار عمومي بدان معتقدند اين است که اگرچه اکثريت آنها اصلاح‌طلبان را در پيگيري اهداف اصلاح‌طلبانه صادق مي‌بينند اما وجود برخي ناخالصي‌ها در درون اردوگاه اصلاح طلبي و از آن طرف نگاهي به روابط گذشته و بعضا ممانعت‌هايي از فعاليت‌هاي اصلاح‌طلبان صورت گرفته و احتمال وقوع آن در دوره بعد هم حتي به شرط پيروزي وجود دارد مجموعا مقداري مردم را نگران مي‌کند که نوع تعامل اصلاح‌طلبان به چه صورتي خواهد بود. من فکر مي‌کنم ما بايد يک نوع رفتار عزتمندانه در عرصه سياسي با جهت‌گيري تعاملي را دنبال کنيم. يعني اگر از اين ور بام بيفتيم که جريانات مقابل احساس کنند که اصلاح‌طلبان به هر شکلي در قدرت حضور خواهند داشت و براي اين رقابت‌ها تلاش مي‌کنند حتما مانع تراش جدي خواهند کرد. از آن طرف هم اگر مردم احساس کتنند که اصلاح‌طلبان شعارهايي مي‌دهند و در عمل نمي‌توانند آنها را اجرا کنند بي‌اعتماد مي‌شوند و همين امر آنها را از اصلاح‌طلبان رويگردان مي‌کند. اين مساله مهم است؛ بدانيم که اين استراتژي حضور قدرت به هر قيمت امر درستي نيست و بايد اين را در نظر بگيريم که در عرصه سياست يک دوره، 2 دوره و چند سال در عرصه قدرت نبودن دوره زيادي نيست و برخي مواقع براي حضور درازمدت در عرصه قدرت بايد بيشتر اعتماد عمومي را جلب کرد. لذا نبايد احساس کنيم که ما وظيفه داريم که به هر قيمتي در انتخابات حضور داشته باشيم و بايستي براي اين منظور شرط و بيع‌هاي مناسبي صورت بگيرد. در غير اين صورت شرايط گذشته تکرار خواهد شد و حتي به فرض پيروزي هم ناکارامدي‌ها ادامه خواهد داشت.
پس موافقيد که اصلاح‌طلبان دوره‌اي را در حاشيه سياست بگذرانند و در دوره‌هاي بعد با تجديد قوا و حمايت مردم به قدرت بازگردند؟
الزاما نمي‌گويم اين را به عنوان يک شرايط از پيش پذيرفته داشته باشيم. اما معتقدم که اگر امکان رقابت جدي فراهم نشود طبيعتا بايد به طور جدي به اين فکر کرد که اهميت سرمايه اجتماعي در درازمدت بيشتر از يک دوره در عرصه قدرت است. خصوصا دوره‌هايي که ما نمي‌توانيم کانديداهاي مطلوبمان را ارائه کنيم و مجبوريم از کانديداهاي عاريتي يا دسته چندم استفاده کنيم