روزنامه ایران
1399/12/04
آخرین راوی منظومههای طبرستان
گفتوگوها: ندا سیجانیخبرنگار
با نگاه به گنجینه موسیقی ایران خواهید دید درصندوقچه ذخایرگرانبهای فرهنگ وهنرایران، گونههایی ازموسیقی وجود دارد که هر کدام گنجی ارزشمند دراین گنج خانه هستند؛ موسیقیهایی که ازچشمه پاک زمین جوشیده و از جنس هنرمندانی خالص و بیریا است. قدمت سازها، آواها، نغمهها و مقامهایی که ازسرپنجه این استادان قدیمی و از حنجره طلایی آنها برخاسته است، به قرن های بسیار دور می رسد وبا گذشت سالیان دراز و در قید حیات نبودن صاحبان این گنجینه، خوشبختانه این زلالی وبکر بودن دربرخی ازمناطق ایران به چشم میخورد وشنیده میشود وبا قدم زدن و جستوجو دراین پهنه خاکی هنرمندانی را مشاهده خواهید کرد که همچنان با عشق برسرعهد خویش ایستادهاند، هنرمندانی مانند محمدرضا اسحاقی گرجی، آخرین خنیاگر موسیقی نواحی مازندران. استاد اسحاقی، موسیقیدان و نوازنده دوتار گرجی، ۱۴ آبان به سال ۱۳۲۶ در گرجی محله بهشهر، مازندران متولد شد وازهمان دوران کودکی موسیقی را دنبال کرد و امروز او را بهعنوان حافظ و میراث دار مقامات و ریز مقامات آوازی و سازی مناطق شرقی مازندران میشناسند. قراراست در سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر ازمقام هنری این هنرمند پیشکسوت تجلیل به عمل آید.
پرورش یافته خطه سبز رنگ ایران
«متولد گرجی محله هستم، روستایی با قدمت بیش از 400 سال و مهد فرهنگ وهنر. موسیقی درگرجی محله روایت دیگری دارد و داستانها و منظومههای آن متفاوت ازدیگر روستاهای ایران است در واقع تعریف هنر دراینجا چیز دیگری است. مردمان این روستا از گذشته تا به امروز هنر و موسیقی را در پستوی زندگی خود حفظ کردهاند و همچنان صدای موسیقی از خانههای آنها شنیده میشود و من پرورش یافته این خطه سبز رنگ ایران هستم. علاقه من به موسیقی از کودکی شکل گرفت و دراین مسیر خانوادهام نقش مهمی داشت، بخصوص مادرم که همیشه حامی و پشتیبانم بود. من فرزند اول خانواده هستم و دو برادر و سه خواهر دارم و درآن سالها که امکاناتی در دسترس نبود و امرار و معاش زندگی بسختی میگذشت، مادر اصرار بسیاری داشت موسیقی را بیاموزم و حتی تشویق میکرد در کلاسهای اندکی که آن دوران تشکیل میشد شرکت کنم وموسیقی را بهصورت حرفهای و جدی پیگیرباشم. البته پدر هم به موسیقی علاقه داشت و نوازنده للـه وا بود. به یاد دارم کلاس پنجم ابتدایی بودم و یک پیرمرد و پیرزنی در روستا زندگی میکردند که آشنا و آگاه به موسیقی بودند به نامهای خاله شیرین و عموحسن و مدتهای بسیار نزد این دو بزرگوار موسیقی آموختم. عمو حسن نوازنده دوتار بود به او حسن طبال میگفتند و در ایام محرم و در اجرای تعزیه و دستههای سینه زنی طبل مینواخت و من دوتار را نزد او آموختم و آرام آرام آموزش این ساز را ادامه دادم.»
ساز دوتارهمانگونه از نام آن برمی آید دارای دو سیم بوده واز سازهای مضرابی یا زخمهای موسیقی ایرانی به شمار میرود، دوتار پیشینهای چند هزار ساله دارد و میتوان آن را مادر تنبور و سه تار محسوب کرد و تقریباً بخش اعظمی از مناطق ایران به نواختن این ساز میپردازند که البته درشکل و نحوه نوازندگی آن تغییراتی دیده میشود مانند «دوتار خراسان»، «دوتار ترکمن» و «دوتار مازندران» و تبحر استاد محمدرضا اسحاقی در دوتار مازندران است و تمامی مقامات و ریز مقامات شرق و غرب این منطقه را جمعآوری کرده است. او تفاوت دوتار مازندران با دیگر مناطق ایران را اینگونه تعریف میکند:«ساز دوتار قدمتی چندین ساله دارد و تقریباً مورد استفاده همه اقوام ایران است اما تفاوت دوتار مازندران با دیگر مناطق ایران مانند ترکمن و خراسان در پردههای موسیقی آن بوده است؛ درساز دوتار ترکمن و شمال خراسان بین 11 تا 13 پرده وجود دارد اما جنوب خراسان و مازندران حدوداً 8 پرده است، جالب است بدانید نسل امروز مدعی هستند در دوتار مازندران 18 پرده وجود دارد در حالی که اینگونه نیست. حتی در فیزیک این سازها هم تفاوت دیده میشود بهطور مثال فرم و کاسه ساز دوتار، در شمال خراسان مانند گلابی است و درجنوب خراسان هم تقریباً به همین شکل بوده والبته کمی بزرگتر. اما فرم کاسه این ساز درترکمن کوچکتر و دستههای آن هم کوتاهتر ساخته شده است و درمازندران این فرم متفاوتتر بوده و الهام گرفته از بدنه ماهی است. اما افسوس که این ساز درحال انقراض است و برای حفظ آن هیچ تلاشی صورت نمیگیرد و دلسوزی نیست، حتی عدهای بر نابودی آن سعی مضاعف دارند. البته نسل امروز هم هیچ تلاشی در حفظ آن نداشته و ندارند و موسیقیهایی با آن نواخته میشود که با این ساز مقارن نیست. یکی ازنوازندگان مازندرانی تعریف میکرد در یک جشنواره با دوتار چهار مضراب نواخته اما برگزیده نشده است، به او گفتم موسیقی که نواختهای با دوتار مازندران بوده اما از ملودیهای مقامی منطقه خود استفاده نکردهای و چهار مضراب درموسیقی دستگاهی استفاده میشود. باید بگویم عشق به موسیقی اقوام برای یک تعداد هنرمند کهنسال که به این حرفه مشغول بودند و تعصب داشتند ارزشمند بود و برای جوانها این موضوعات چندان اهمیت ندارد. ما باید مانند فردوسی باشیم که 30 سال برای فرهنگ و ادبیات ایران زحمت کشید و شاهنامهای خلق کرد که در دنیا نظیر ندارد البته ما همان تفکر و تعصب را دنبال کردهایم اما نسل امروز هوای دیگری در سر دارند.»
سبک خاصی در دوتارنوازی در مازندران
محمدرضا اسحاقی گرجی مقامات موسیقی مازندرانی که با دوتار نواخته میشود را به دو بخش شرق وغرب مازندران تقسیم میکند که هریک منظومههای متفاوتی را دربرمی گیرد: «غرب مازندران کم و بیش منظومه و داستانهایی داشته اما تا سالها قبل کسی با آن آشنایی نداشت چرا که هیچ کس به جمعآوری این منظومهها نپرداخته است. تنها فردی هستم که این داستانها را جمعآوری کردهام، اشعاری که قدمت آن به صد سال قبل برمی گردد.شرق مازندران هم منظومههای متفاوتی دارد که در جمعآوری آن تلاش بسیاری انجام دادهام. البته امروزه اغلب نوازندگان مازندران که مدعی در نواختن این ساز هستند تابع حاج قربان شدهاند و بهطور کلی ازدوتار نوازی خراسان و زندهیاد استاد حاج قربان الگوبرداری میکنند این دوستان نمیخواهند بدانند مازندران سبک خاصی در دوتارنوازی دارد.» به گفته محمد اسحاقی گرجی:«اگرامروز شاهد ورود موسیقی خراسان در مازندران هستیم به کم فکری و بیتدبیری ما بر میگردد. موسیقی مازندران مسلط بر دوتارنوازی است اما درخراسان ساز دوتار، قائم بر موسیقی این منطقه است. درخراسان دوتارنوازان قدری هستند اما داستانهایی که با این ساز روایت میشود بسیار اندک است و بیشتر تبحرشان در نواختن ساز است اما موسیقی مازندران بر سازاولویت دارد به این دلیل که هزاران هزار داستان را شامل میشود.»
راوی داستانهای متفاوت
استاد محمد، در طول زندگی هنری خود نزدیک به 80 داستان جمعآوری کرده که هر یک متفاوت و متناسب با موضوعی خاص بوده است او در پاسخ به این سؤال که چرا او را آخرین خنیاگر موسیقی مقامی مازندران مینامند میگوید: «نسل امروز توان حفظ اشعار را ندارند و درحوصلهشان نمیگنجد، این درحالی است که برای اجرای مقامات موسیقی مازندران باید حداقل 20 هزار بیت شعر از بر بود، آن هم اشعاری که اغلب به زبان طبری هستند و هر یک ازمنظومهها حداقل بین 100 تا 300 بیت بودهاند. البته من سعی کردم این کار را به فرزندانم بیاموزم اما نه آنطور که انتظار میرفت چرا که حفظ اشعار موسیقی درک بسیاری میخواهد و نسل امروز فاقد این درک و دانش هستند و بیشک به همین سبب است که موسیقی به سمت دیگری رفته است. بهطور مثال در استانی چون مازندران که مهاجرخیز است تعصب کمتری به موسیقی گذشتگان دیده میشود حتی نسل جوان آن نمیدانند این موسیقی و اشعار قدیمی آن از کجا آمده و چه هستند! و هر موسیقی را که گیرشان میآید، میخوانند و اجرا میکنند و براساس همین اتفاقات ناخوشایند و نگران کننده است که تصمیم گرفتم در ترویج این موسیقی کار کنم تا همین اندک شمارعلاقهمندان به موسیقی مقامی مازندران حفظ شوند و نگذاریم این موسیقی بهدلیل نا آگاهی نسل جوان از بین برود. جالب است بدانید حتی برای ثبت این ساز و مقامهای باقی مانده آن دوران هم اقدامی انجام نگرفته و شاید بههمین دلیل است که من آخرین راوی موسیقی مقامی مازندران هستم. البته آگاه کردن نسل امروز با منظومههای قدیمی وظیفه رسانه ملی است و باید از ما بخواهند این کارها خوانده و اجرا شود تا تأثیر آن را در زندگی مردم ببینید اما نمیدانم سهواً یا عمداً است اما به این موضوع اهمیت نمیدهند.»
او مقصراصلی انحرافی را که درجوانان وفرهنگ وهنر اقوام ایران دیده میشود صداوسیما و دسترسی به فضاهای مجازی و اینترنت میداند و دراین باره اظهار میکند:«قطعاً اگر تلویزیون نبود شرایط هنر و فرهنگ ما اینگونه نمیشد که امروز شاهد آن هستیم. به یاد دارم آن دوران که نه رادیویی دردسترس بود ونه تلویزیون، شبهای بلند پاییز خانوادهها به دورهم جمع میشدند و به پاک کردن پنبه که درآن فصل انجام میگرفت میپرداختند و البته سرگرمیهای دیگری هم بود مانند اجرای موسیقی و رقصهای محلی اما در این سالها و توجه بیشتر به برنامههای صداوسیما چیزی جز تخریب فرهنگ و هنر در خانوادهها نداشته و هنر را به سمتی برده است که تعریف و هویت آن مشخص نیست بهطور مثال اگر در یک برنامه تلویزیونی اجرای موسیقی داشته باشید بعد از 3 دقیقه، 4 نفر دستشان را بالا میبرند که دیگر کافی است برنامه باید قطع شود و این اجرای بسیار اندک هم فقط به این دلیل است که کار خودشان را پیش ببرند وگرنه هدفشان معرفی موسیقی اصیل نیست و تنها به تخریب آن میاندیشند؛ حتی این حساسیتها در اینجا بیشتر هم هست و درسیمای مازندران نه تنها سازی نشان داده نمیشود بلکه از حضور و اجرای هنرنمایی نوازندهها هم در تلویزیون ممانعت میکنند. بهطور مثال مدتها قبل به یک برنامه تلویزیونی دعوت شدیم و قرار بود اعضای گروه هم دراین برنامه حضور و اجرا داشته باشند اما به بهانههای مختلف مانع از حضور این دوستان شدند و گفتند نامشان در لیست ورود به برنامه قرارندارد وانجام این رفتارهای مختلف دیگر آزاردهنده و خسته کننده شده است و شاید یکی از دلایلی است که جوانان با این موسیقیها آشنایی اندکی دارند یا استقبال کمتری صورت میگیرد به همین سبب ترجیح شان براین است با یک ساز ارگ در مجالس عروسی بنوازند آن هم از نوع موسیقی که مخاطب امروز جامعه است.» اما استاد محمد آخرین خنیاگرموسیقی نواحی مازندران، هیچ گاه این مسیر را در پیش نگرفت واگر به مراسم و مجالسی دعوت میشد موسیقیهای خاص و اصیلی را در آن مراسم اجرا میکرد که در گذشته خوانده میشد. واژه خنیاگر به تعریف او به عصر ساسانیان برمیگردد و باربد تنها خنیاگری بود که در دربار خسرو پرویز در 360 روزسال 360 آهنگ ساخت. البته تعداد بیشماری از این آثار ثبت نشد، بهطور مثال نوروز خوانی یکی از آثار باربد است.
وارث گرانبهای موسیقی
موسیقی درخانواده استاد محمد اسحاقی گرجی موروثی است و چهار فرزند او هم به نوازندگی دوتار و کمانچه مشغولاند وهر یک هنرمندانی تراز اول در سطح کشور هستند. او سالها قبل گروه موسیقی تشکیل داد، اما به دلیل اینکه بهایی برای آن قائل نشدند این گروه منحل و اعضای آن متفرق شدند و امروز فرزندانش همراه و همکار او هستند.
استاد محمد درباره ترانهها و اشعاری که با سازهای اصیل موسیقی مازندران خوانده و اجرا میشود میگوید: «ترانهها و اشعار ما بر دو بخش است عاشقانه و عارفانه که منظومههای عاشقانه آن شامل داستانهای «لیلی و مجنون»، «عزیز و نگار»، «نجما و رعنا»، «حسینا و نباتی»، و... است، داستانهای ایرانی عاشقانه که به موسیقی مازندران وارد شد و با ملودی خاص این منطقه اجرا میشود. بخش دیگری از این منظومهها، عرفانی است و برگرفته از اشعار حقانی و مذهبی بوده مانند داستانهای امام رضا(ع) یا حضرت یوسف، البته اشعار مازنی در شرق و غرب این منطقه تقریباً یکی بوده اما گویشهای آن متفاوت است.» محمد رضا اسحاقی جدا از پرداختن به هنر اصیل موسیقی مازندران دستی هم در نقالی خوانی دارد؛ هنری با پیشینهای کهن که تقریباً فراموش شده است و نسلی که این حرفه را بهصورت جدی دنبال میکردند ادامه دهندهای نداشتند.«از نگاه من اگر هرداستان به صورت نقالی روایت شود ماندگاری و کیفیت بهتری دارد و حتی بیشتر مورد توجه قرارمی گیرد، اما متأسفانه نسل امروز هیچ آگاهی و آشنایی با این هنر ندارد و البته بستری هم برای آنها فراهم نبوده است. من هنر نقالی را از گذشتگان خود آموختم، نقالان بزرگی مانند مرحوم نظام، قدر و... پیرمردهایی که حرفهشان نقالی بود اما آنچه ازاین هنر امروز باقی مانده و عرضه میشود تنها شاهنامه خوانی است که در برخی مجالس و در خانههای مردم برگزار میشود.» او فعالیت در تعزیه خوانی را هم اینگونه تعریف میکند:«تعزیه یک هنر ملی و مذهبی است ،اما با فوت پیشکسوتان این هنر، تعزیه خوانی هم تقریباً تعطیل شد و شاید درآمل و برخی مناطق اطراف آن اندکی رونق داشته باشد، البته در شهرهایی همچون اصفهان، تهران، قزوین و... همچنان به شکل سنتی اجرا میشود که بیشتر به صورت آواز بوده اما تعزیهای که در مازندران اجرا میشود برگرفته ازموسیقی مقامی این منطقه است.»
ضرورت حمایت از آثار شفاهی
برخی از آثاری که محمد اسحاق گرجی اجرا کرده همچنان ثبت و ضبط نشده و از این موضوع گلایه مند است: «هیچ ارگانی آثار شفاهی موسیقی مازندران را حمایت نمیکند، چندی پیش دانشگاه علمی کاربردی آمل پیشنهاد کرد اما تنها بخشی از کار جمعآوری شد و داستانهای بسیاری باقی مانده است که باید ثبت شود. حوزه هنری تهران هم قرار بود همکاریهایی داشته باشد اما امکان اینکه به تهران سفرکنم میسر نشد.» و سرانجام این پیشکسوت موسیقی مازندران براین تصمیم شد با تأسیس ساختمانی که مختص به هنرمندان است در جهت حفظ و پایداری موسیقی این منطقه آنچه درتوان دارد بهکار ببندد؛ خانهای به سبک قدیمی با دالانهای تو در تو و 52 پنجره که هر کدام رنگهای مختلف دارند. بهگفته خودش ساخت این ساختمان به هزینه شخصی خودش بوده ،اما بهدلیل گسترش ویروس کرونا درحال حاضر ادامه ساخت آن متوقف شده است. محمدرضا اسحاقی گرجی سال 90 بهعنوان سفیر فرهنگی مازندران معرفی شد و در ایران و شهرهای اصفهان، اراک، تهران و...و در خارج از ایران؛ در ترکمنستان کنسرتهای بی شماری برگزار کرد و براین نظر است خارج ازایران آشنایی بیشتری با موسیقی اقوام ایران دارند.«آرش کمانگیر»، «شبی به نغمه و نوا» از کارهای ماندگار این هنرمند بزرگ است و درکنار آن پنج قطعه برای شهدای مازندران ساخته است، او این ماهها و روزها که تمامی برنامههای فرهنگی و هنری تعطیل بود به ساختن ساز مشغول شد.
استاد محمد در 75 سالگی بسر میبرد و 60 سال ازعمر هنری خود را در عرصه موسیقی سازنواخته و خوانده است ،البته بیشتربه نواختن دوتار که ساز خنیاگران است میپردازد و کمتر به سراغ« لله وا »از سازهای اصیل این منطقه میرود چرا که نواختن آن با دندان کمی مشکل است. این هنرمند پیشکسوت موسیقی ایران این روزها به تدریس موسیقی تعدادی از شاگردان خود در منزل هم مشغول است و مابقی شاگردان زیر نظر پسرانش در آموزشگاه تعلیم میبینند. از دیگر فعالیتهای او دراین سالها حضورش بهعنوان نوازنده و خواننده در موسیقی متن سریال پایتخت به همراهی گروه موسیقی محلی مازندرانی «تبری»است که گویش و کلام روستایی این منطقه را به زیبایی بیان میکند و این زیبایی و سادگی موجب شده این سریال علاقهمندان بسیاری را به خود جذب کند، البته انجام این کارچندان مورد رضایت او نبوده و براین نظر است این کار بدون اطلاع او پخش شده و حتی یک تشکر هم از این همکاری انجام نگرفته است.
تقدیر در سال کرونا
محمدرضا اسحاقی گرجی در سال ۱۳۶۴ به جشنواره فجر دعوت شد و فعالیت موسیقیاش را به صورت رسمی و جدی در بزرگترین جشنواره موسیقی ایران آغاز کرد. و در سال 97 با حضور مدیر کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مازندران و جمعی از مسئولان کاشی ماندگار محمدرضا اسحاقی بر سر درب منزل این استاد نصب شد.
او در سال ۱۳۶۵ گروه موسیقی «مشتاق حسن» را با کمک محمد صادق اسحاقی گرجی پایهگذاری کرد و این گروه از هفتمین دوره جشنواره موسیقی فجر به بعد، در حدود ۲۶ جشنواره شرکت داشته و موفق به کسب مقام شده است؛ به بهانه تجلیل از این هنرمند بزرگ از او سؤال میکنم چه خواستهها و انتظاراتی از مسئولان هنری دارد که پاسخ میدهد:«مردم کشورم را دوست دارم و هیچ خواستهای ندارم، البته دیگر عمری باقی نمانده است که کاری برای من انجام شود؛ قبلتر از بزرگان موسیقی که پیشکسوتان ما بودند تقدیر به عمل می آمد و امروز نوبت ما است؛ سالها قبل که در جشنواره موسیقی فجر شرکت میکردم تاریخ برگزاری آن از 12 تا 22 بهمن ماه بود و هنرمندان بسیاری از کشورهای مختلف در لابی هتل کنار هم جمع میشدیم و تبادل فرهنگی انجام میگرفت اما امروز از ما میخواهند از این ساعت تا این ساعت به سالن برویم وبعد هر کسی بهدنبال کار خود برود. بنابراین با این شرایط کرونا نمیتوانیم ارتباط و تبادل فرهنگی داشته باشیم.»
سایر اخبار این روزنامه
سالروز ولادت امام محمد تقی (ع) جواد الائمه مبارک باد
روحانی خواستار کمک فوری به زلزله زدگان سی سخت شد
انصراف علی کریمی از مناظره با کاندیداها
گفت وگوهای سازنده هستهای
به دنبال ایجاد بنبست نیستیم
ورود ایران به دوره خشکسالی فراگیر
آخرین راوی منظومههای طبرستان
ارز ۴۲۰۰ تومانی برای حمایت از سفرههای مردم است
گزارش نهایی هواپیمای اوکراین آخر اسفند منتشر میشود
راز جهش تورم
تهیه لایحه اصلاح ماده ۱۸ قانون گذرنامه توسط معاونت زنان
برگزاری اولین و بزرگترین نمایشگاه مجازی کشور
سفر گروسی فرصت به دیپلماسی
تنظیم اجتماع ایرانی و مراقبت همگانی
سلام ایران