روزنامه شرق
1399/12/04
برای قضاوت درباره سیاست برجامی بایدن زود است
تعلل بایدن در بازگشت به برجام در گفتوگو با علی واعظ برای قضاوت درباره سیاست برجامی بایدن زود است روحاله نخعی: دولت بایدن هنوز درباره برجام گام ملموسی برنداشته است و بعد از چندین روز، فقط به یکی، دو موضعگیری نمادین مانند پسگرفتن طرح ناکام در شورای امنیت سازمان ملل بسنده کرده است. این در حالی است که موعد ضربالاجل مجلس در راه است و علاوه بر این، شرایط سیاسی در ایران، فرصت چندانی برای نقشآفرینی دولت حسن روحانی و وزارت خارجه محمدجواد ظریف در زمینه برجام باقی نگذاشتهاند. چرایی این تعلل را با علی واعظ به گفتوگو نشستیم. تحلیلگر ارشد گروه بینالمللی بحران در امور ایران معتقد است زمانی نگذشته که بر اساس آن بشود گفت سیاست بایدن در قبال برجام تغییر کرده است. از نگاه او بایدن و تیمش همچنان تصمیم به احیای برجام و بازگشت به این توافق دارند و اتفاقا ترجیح میدهند توافقها و تعیین تکلیف برجام را در همین دوره روحانی و با همین تیم که خود مذاکرهکننده برجام بودهاند، پیش ببرند. واعظ معتقد است این فرایند بههرحال فرایند پیچیدهای است که در بهترین حالت نیز زمانبر خواهد بود.وقتی ترکیب تیم بایدن داشت مشخص میشد به نظر میآمد چهرههایی هستند که موضع مثبتی نسبت به توافق برجام دارند؛ اما الان نشانهای از اینکه قصدی برای اقدام دراینباره داشته باشند وجود ندارد و به نوعی با مواضع دوران کارزار انتخاباتی و سوابقشان، این بیعملی هماهنگی ندارد. چه شده که تیم بایدن الان چنین رویکردی دارد؟
من فکر میکنم زود است برای قضاوت، زود است که بخواهیم بگوییم افرادی که الان در تیم آقای بایدن و تیم امنیت ملی ایشان هستند و همان کسانی هستند که در مذاکرات برجام نقش کلیدی بازی کردند، امروز میخواهند سیاست متفاوتی را دنبال کنند. بهطورکلی معمولا دولتهای جدید در آمریکا دو تا سه ماه طول میکشد که از مراحل ابتدایی شکلدادن حکومت و استخدام افراد در ردههای پایینتر و انتصاب شخصیتهای کلیدی توسط کنگره بگذرند و این تازه در شرایطی است که در دوره گذار حکومت قبلی نهایت همکاری را با حکومتی که قدرت را در دست خواهد گرفت، کرده باشد که متأسفانه در دوره آقای ترامپ چنین اتفاقی بهخوبی نیفتاد؛ بنابراین چهار هفته به گمان من زود است برای اینکه بشود قضاوت کرد درباره اینکه دولت بایدن میخواهد دیدگاه و رویکرد متفاوتی را نسبت به برجام دنبال کند.
به علاوه در نظر بگیرید که روند سیاستگذاری در آمریکا در دوره آقای ترامپ کاملا مختل شده بود و تصمیمها یکشبه و فیالبداهه گرفته میشد. درحالیکه معمولا روندی بسیار سیستماتیک وجود دارد که ادارات مختلف دولتی به نوعی در تصمیمسازی نقش مهمی را بازی میکنند و نهایتا تصمیمگیری در شورای امنیت ملی آمریکا بهصورت اجماعسازی انجام میشود.
اتفاقی که در چند هفته گذاشته افتاده این است که دولت آمریکا ابتدائا با متحدان اروپاییاش درباره برجام مذاکره کرده، دیدگاههای آنها را بررسی کرده است. سپس با کشورهای منطقه صحبت کرده است. خاطرتان باشد، بخش زیادی از علت اینکه برجام الان در چنین شرایطی قرار دارد، بستر دشمنیهای منطقهای بود که با این توافق وجود داشت و بنابراین دولت بایدن به نظرات کشورهای منطقه این احترام را گذاشته است که با آنها مشورت کند. گام بعد اجماعسازی در داخل دولت آمریکاست. سپس تلاش برای ایجاد جبهه متحد غرب است یعنی اجماع بین سه کشور اروپایی و آمریکا و نهایتا در صورت امکان اجماع بین تمام اعضای ۵+۱ است که یکی از ملزومات مذاکرات ۵+۱ با ایران بود که منجر به برجام شد. نهایتا در آن مرحله میشود با ایران به مذاکره پرداخت.
البته دستبهعصا راهرفتن دولت بایدن را درباره ایران باید مقداری هم در بستر محدودیتهای سیاسیای که الان در واشنگتن وجود دارد، در نظر گرفت. دولت الان همچنان مقدار زیادی به این وابسته است که کنگره با انتصاب مقامات کلیدی موافقت کند؛ بنابراین در این مرحله دولت بایدن چندان تمایلی ندارد که روابطش را با کنگره، بر سر مسئلهای مثل ایران خدشهدار کند و من فکر میکنم مقداری از کندی روندی که شاهد بودیم هم مربوط به این موضوع است.
درست است که مدت کمی از دولت بایدن گذشته ولی درعینحال چیزی که لااقل مقامات ایران تلاش کردهاند منتقل کنند، این است که فرصت محدودی وجود دارد برای اینکه بشود با یک دستور کار را پیش برد. آیا برای دولت بایدن این موضوع اهمیتی ندارد یا توجهی به آن ندارند؟
همانطورکه اگر کنگره آمریکا ضربالاجلی برای مذاکرات تعیین کرده بود، دولت ایران به گمان من مایل نبود که تحت فشار مذاکره کند، دولت آمریکا هم مایل نیست که با ضربالاجلی که مجلس شورای اسلامی تعیین کرده، زمانبندی مذاکرات را تعیین کند و پیش ببرد؛ بنابراین مقامات دولت بایدن کاملا متوجه هستند که خروج ایران از معاهده الحاقی به دامنه تنشها خواهد افزود و کار را دشوارتر خواهد کرد. ولی همانطورکه گفتم، محاسبات دیگری در میان است که این محاسبات از اولویت بالاتری در دولت آمریکا برخوردار هستند و بههیچوجه تا وقتی که دولت به مرحله ظرفیت کاملش نرسیده باشد، من فکر نمیکنم اقدام بسیار جنجالبرانگیزی مثل رفع تحریمها درباره ایران صورت بگیرد. در ضمن روند سیاستگذاری را فقط به علت اینکه مجلس ایران ضربالاجلی تعیین کرده، دولت آمریکا مختل نخواهد کرد. ولی شکی در این نیست که بههرحال چنین اقداماتی دارای درجهای از ریسک هستند، به این معنا که ممکن است واکنشی که بهخصوص کشورهای اروپایی به خروج ایران از معاهده الحاقی نشان خواهند داد، کار را برای زنده و سرپانگهداشتن برجام سختتر و بازگشت به آن را دشوارتر کند.
ولی از سوی دیگر، قابل درک هم هست که مقامات ایران تمایلی نداشته باشند به اینکه این ضربالاجل را به عقب بیندازند؛ بهایندلیل که آنها هم هیچکدام از امتیازاتی را که مدنظرشان بوده، به دست نیاوردهاند، به علت این روند کندی که دربارهاش صحبت کردیم؛ بنابراین ما در شرایطی هستیم که به نظر میآید، به هر حال اوضاع به سمت بدترشدن پیش خواهد رفت، پیش از اینکه بتواند به سمت بهترشدن پیش برود.
به جز ضربالاجل موضع دولت ایران هم تقریبا این است که «ما خیلی صبر نداریم و مدتهاست صبر کردهایم». آیا فکر میکنید این راهبرد آمریکاست که اگر قرار است اتفاق بدی بیفتد، بیفتد و هزینهاش هم پرداخت شود و آمریکا در این تقابل با ایران قرار بگیرد؟ فکر میکنید این ضربالاجل بهعنوان یک اهرم اثر مثبت خواهد گذاشت یا ضربه میزند؟
نه، فکر نمیکنم این ضربالاجل اثر مثبتی بگذارد؛ بهاینخاطر که از دید بسیاری از مقامات آمریکا باجخواهی محسوب خواهد شد و به نظر میآید که ایران حاضر نبوده است که فرصت و زمان کافی به دولت بایدن بدهد؛ بنابراین در مجموع اثرش منفی است. در نظر هم بگیرید که اصولا آژانس وقتی در روند بازرسیهایش اختلالی ایجاد میشود، بهویژه اگر طولانیمدت باشد، برای بازگشت دوباره به آن نقطه، زمان بسیار بیشتری نیاز خواهد داشت. به این معنا که اگر فرض کنیم ایران دو، سه ماه از پروتکل الحاقی خارج شده باشد، آژانس نمیتواند از همان جایی که دو، سه ماه گذشته بوده، بازرسیهایش را ادامه دهد. باید کاملا درک دقیقی پیدا کند از اینکه در این دو، سه ماه چه گذشته و بعضی از این اقدامات ممکن است نیازمند تحقیقات طولانیمدتتر باشد تا ایران بتواند دوباره به نقطه صفر برگردد. از آن سو همانطورکه گفتم، کاملا قابل درک است که ایران به هر حال با توجه به اینکه صبر استراتژیک طولانیمدتی از خودش نشان داده و در ازای این صبر امتیاز خاصی به دست نیاورده است، امروز در شرایطی قرار دارد که مجبور است با چنین ضربالاجلهایی هم پاسخگوی افکار عمومی در داخل باشد و هم سعی کند دست خودش را برای مذاکرات قویتر کند.
ولی همانطورکه گفتم، در بستری که هم کارشکنی مخالفان برجام ادامه دارد و هم تنشهای منطقهای، با این اقدامات، متأسفانه هرچه زمان بیشتری بگذرد، موانع بیشتری در راه بازگشت به برجام ایجاد خواهد شد و به گمان من بدون بازگشت به برجام متأسفانه کلا روند دیپلماسی بین ایران و غرب مختل خواهد شد.
دقیقا نکتهای که اشاره کردید مدنظر است. ایران مدتی طولانی برخلاف توافق تحت فشار بوده است. دولت فعلی ایران هم زمان چندانی ندارد. این باعث نشده که دولت آمریکا بخواهد سریعتر، حداقل با اقدامی، ایران را قانع کند تا اینکه در را کمی باز نگه دارد؟
تقویم سیاسی دو کشور متأسفانه با هم هماهنگ نیست. در واشنگتن این دولت نیاز به زمان بیشتری دارد که بتواند اقدام عملی کند؛ ولی در تهران، متأسفانه با نزدیکشدن ضربالاجل مجلس، تعطیلات عید و بعد آن انتخابات، فشار زیادی در این بازه زمانی وجود دارد؛ ولی ببینید نهایتا به گمان من درک کلی در دولت بایدن این است که اگر روند بازگشت به برجام در چند هفته آینده شروع شود، با توجه به اینکه هرکدام از دو طرف، خط قرمزهایی دارند که برایشان اهمیت دارد، نیاز به گفتوگو است درباره اینکه این بازگشت دقیقا به چه صورتی باید انجام بگیرد و برای اجرای آن به چند هفته تا چند ماه زمان نیاز است. اگر اراده سیاسی در ایران وجود داشته باشد، این اقدامات میتوانند همزمان با کمپین انتخاباتی صورت بگیرند یا حتی بعد از انتخابات و پیش از دستبهدستشدن قدرت در ایران همچنان ادامه داشته باشند و پیش از پایان کار دولت آقای روحانی بازگشت به برجام به صورت کامل صورت گرفته باشد و آن وقت مذاکرات درباره یک توافق بهتر میتواند در دولت بعدی دنبال شود؛ ولی مسئله این است که از آنجایی که در ایران بههر حال ارادهای وجود دارد برای اینکه چه روندی درباره برجام باید شکل بگیرد، دولت آمریکا احساس نمیکند که این روندی است که با انتخابات در ایران مختل خواهد شد؛ ولی خب من فکر میکنم همچنان ترجیح بر این است که با توجه به آشنایی که بین مذاکرهکنندگان آمریکایی و مذاکرهکنندگان ایرانی باسابقه برجام وجود دارد، این کار پیش از خروج آقای روحانی از پاستور صورت بگیرد؛ ولی همچنان بستگی دارد به شرایط روی زمین و محدودیتهای سیاسی که دو طرف با آن روبهرو هستند.
آقای رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران که شما سابقه آشنایی خوبی با ایشان دارید، چه موضع و نگاهی به این موضوع دارند. آیا ترجیح ایشان این است که آمریکا به برجام برگردد یا این لزوما راهبردی نیست که مدنظر ایشان باشد؟
حدود یک ماه پیش، زمانی که آقای مالی رئیس گروه بینالمللی بحران بودند، گزارشی منتشر کردیم درباره پنجمین سالگرد اجرای برجام. در آن گزارش راهکاری را برای احیای برجام ارائه دادیم که در آن بازگشت سریع و بدون پیششرط به برجام مدنظر بود و این نظر شخصی و حرفهای آقای مالی هم بود. من فکر میکنم علت اینکه در عمل نتوانستند چنین سیاستی را دنبال کنند، همان محدودیتهای سیاسی است که گفتم درحالحاضر در واشنگتن وجود دارد. بااینحال بر سر این کاملا در دولت بایدن اجماع وجود دارد که برجام هنوز بهترین راه برای پرداختن به مسئله هستهای ایران است و بدون احیای برجام هیچگونه دیپلماسی دیگری با ایران درباره مسائل منطقه و مسائل مورد اختلاف دیگر اصلا امکانپذیر نیست. کسی دنبال این نیست که با استفاده از تحریمهای ترامپ، به باجخواهی برای امتیازگیری بیشتر از ایران بپردازد. در عین حال باید این را در نظر گرفت که شرایط فعلی و پیچیدگیهایی که از لحاظ سیاسی و حتی از لحاظ تکنیکی وجود دارد، کار را کمی دشوار کرده است.
حتی مواضع کشورهای اروپایی بهطور کامل با هم هماهنگ نیست؛ برای مثال، فرانسویها موضع بسیار سرسختانهتری درباره برخی از جنبههای برنامه هستهای ایران دارند. آنها معتقد هستند برنامه تحقیق و توسعه سانتریفیوژها که ایران پیش برده است، بازگشتپذیر نیست و بنابراین قسمتی از برجام است که نیاز به مذاکره مجدد دارد؛ موضعی که آلمان و انگلیس چندان با آن موافق نیستند. بنابراین این روند اجماعسازی خواهناخواه وقت خواهد گرفت. در نهایت من فکر میکنم هنوز نظر آقای مالی و اکثریت دولت بایدن بر این است که احیای برجام ممکن است و میتواند با گامهای کوچکتری شروع شود و با تقویم زمانی که بین دو طرف هماهنگ شود، پیش رود و رسیدن به نقطه مدنظر که بازگشت کامل دو طرف به تعهداتشان است نیز در بازه زمانی پیش از خروج آقای روحانی از قدرت کاملا عملی است.
ولی ببینید دولت آمریکا هم به هر حال برایش سؤالهایی وجود دارد؛ برای مثال، آنها مطمئن نیستند ایران خواهان حل این موضوع پیش از انتخابات ریاستجمهوری هست یا نه. یا اینکه برخی از خواستههای ایران درباره راستیآزمایی رفع تحریمها در عمل تا چه حد قابل اجرا خواهد بود. بنابراین اینها مسائلی هستند که نیاز به مذاکره دارند. فکر میکنم هنوز برای پاسخ به این سؤالها زود است. امیدواری من بر این است که اقدامات این هفته ایران برای پایاندادن به اجرای برخی از اقدامات مربوط به شفافسازی برنامه هستهای، منجر به بروز تنشهایی نشود که کلا روند دیپلماسی را از ریل خارج کند. در غیر این صورت، فکر میکنم هنوز این امید وجود دارد که در عرض چند هفته آینده دو طرف بتوانند مذاکرات جدی را شروع کنند و راهی برای بازگشت تقریبا همزمان به برجام پیدا کنند.
مسئله دیگری که اول به نظر میآمد جدی نباشد و حالا ظاهرا تبدیل به موضوع اختلاف واقعی شده، این بحث است که چه کسی اول اقدام کند. چرا اصلا این موضوع تبدیل شد به یک مسئله جدی در آمریکا؟
من فکر میکنم این یک اختلاف کاذب است. به این معنا که در فضای سیاسی آمریکا بههیچوجه نمیشود وعده رفع تحریم به ایران را داد، درحالیکه ایران در حال انجام اقداماتی مثل غنیسازی ۲۰درصدی یا تحقیق و توسعه روی سانتریفیوژهای پیشرفته یا خروج از معاهده الحاقی است. این بههیچوجه در محیط سیاسی آمریکا پذیرفتنی نخواهد بود. از آن سو در ایران هم قابل قبول نیست که ایران بخواهد به تعهداتش برگردد، درحالیکه تحریم است. بنابراین من فکر میکنم این در نهایت از جمله مسائلی است که با یک راهحل میانه، یعنی تقریبا بازگشت همزمان به تعهدات در چند مرحله قابل رفع و رجوع است. ولی علت اینکه در حال حاضر تبدیل شده به یک مانع بر سر مذاکرات، این است که عملا دولت آمریکا همانطور که گفتم هنوز برای مذاکره آماده نیست. وقتی شما برای مذاکره آماده نیستید، بهانههایی را مطرح میکنید که بهانه اصلی نیستند که مانع از بازگشت به میز مذاکره شدهاند و این داستان که چه کسی باید اول اقدام کند نیز به گمان من یک بهانه دیپلماتیک است برای خرید زمان بیشتر. وگرنه همه متوجه هستند که بههیچوجه در نهایت نه ایران حاضر است اول اقدام کند و نه آمریکا و اینها باید همزمان اقدامات را انجام بدهند.
برخی از تحریمهایی که دولت ترامپ وضع کرده است، خارج از بحث هستهای عنوان گرفتهاند. آیا این واقعا روی میز آقای بایدن یک مسئله خواهد بود یا همانطورکه آقای ظریف میگوید، با چند فرمان همه تحریمها قابل رفع هستند؟ چون مشخصا آقای عراقچی هم اخیرا گفته بود که توقع ایران این است که اوضاع به شرایط ژانویه ۲۰۱۷ برگردد.
بله، رئیسجمهور این اختیار را دارد که تحریمهایی را که با دستور اجرائی رئیسجمهوری دیگر وضع شدهاند، رفع کند و دیدیم که این مسئله درباره تحریمهای انصارالله یمن در حال حاضر صورت گرفته است؛ بهخصوص اینکه دولت ترامپ بهوضوح اعلام کرده بود برخی از تحریمهای چندلایهای که داشت اعمال میکرد، با بهانههای غیرهستهای، بهمنظور بستن دست رئیسجمهور بعدی یعنی آقای بایدن بود و بهمنظور جلوگیری از اجرای برجام؛ بنابراین با وجود اینکه این تحریمها در ماهیتشان هستهای نیستند، اما در نیت، هستهای محسوب میشوند و به همین علت دولت بایدن میتواند آنها را رفع کند.
ولی ببینید به شرایط ژانویه ۲۰۱۷ باز نخواهیم گشت. به این علت که از این حدود هزارو ۵۰۰ تحریم که دولت ترامپ بر نهادها و افراد ایرانی اعمال کرده، برخی در تناقض با برجام هم نیستند. برای مثال، کسانی بودند که با شواهد و مدارک دولت آمریکا به این نتیجه رسیدند که در حملههای سایبری به زیرساختهای آمریکا نقش داشتند. خب اینها در تحریم باقی خواهند ماند و برجام هم اجازه میدهد که در موارد دیگری خارج از برنامه هستهای، اگر بین دو طرف اختلاف هست، تحریمهایی اعمال شود؛ بنابراین نمیشود بهطور قطع گفت ما به شرایط ژانویه ۲۰۱۷ باز خواهیم گشت، ولی آنچه برای ایران اهمیت دارد، یعنی تحریمهای اصلی که بر نفت و فراوردههای انرژی و مبادلات بانکی مربوط به آنها مستقر شدند، به نظر من کاملا قابل رفع هستند.
در تمام قوانین تحریمی آمریکا هم برای رئیسجمهور امتیازاتی قائل شدند که بتواند برای پیشبرد منافع ملی آمریکا و بهخصوص وقتی بحث امنیت ملی مطرح باشد، این تحریمها را به حالت تعلیق دربیاورد. البته نیاز به کار اداری بسیار زیادی دارد و به همین علت هم هست که من فکر میکنم چند ماه این روند طول خواهد کشید، ولی همچنان معتقد هستم که اگر مذاکرات جدی در چند هفته آینده شروع بشود، پیش از شهریور، امکان بازگشت کامل به تعهدات از سوی آمریکا و ایران کاملا وجود خواهد داشت. به بحث یمن اشاره کردید. در این شرایطی که به نظر میرسد وضعیت بین ایران و آمریکا تغییر خاصی نکرده است، یکی از مقامات آمریکا گفته که خواستار همکاری با ایران در بحث یمن هستند. این چطور توضیح داده میشود؟ آیا ممکن است مسئله یمن تبدیل به نوعی بهانه برای شکلگیری نوعی مصالحه بین ایران و آمریکا شود و نوعی کاتالیزور حل تنشها، یا مسئله کاملا متفاوت است؟ ببینید آنطور که دولت بایدن به مسئله برجام و یمن نگاه میکند، به دنبال این است که درسی را که در سال ۲۰۱۵ در دولت اوباما آموخت، بتواند در دولت فعلی پیاده کند. در سال ۲۰۱۵ رسیدن به توافق برجام، عملا به ضرر یمن تمام شد؛ چون آمریکا مجبور شد برای راضی نگهداشتن عربستان پس از اینکه برجام را با ایران نهایی کرده بود، از جنگ یمن حمایت کند. آنموقع هم رویکرد آمریکا این بود که ابتدا به مهمترین و ضروریترین مسئله برایش که برجام است، بپردازد و بعد به مسائل منطقهای. امروز دولت بایدن دنبال این است که مسئله یمن و مسئله برجام را همزمان با هم پیش ببرد؛ در راستای همدیگر و مطمئن شود که هیچکدام از این دو پرونده به ضرر دیگری نخواهند بود. بهطورکلی همانطور که گفتم، تنشزدایی در منطقه باید همزمان با تنشزدایی درباره برجام صورت بگیرد. بنابراین یمن را بهعنوان پلی برای بازگشت به دیپلماسی بر سر برجام نمیبینند، بلکه معتقد هستند این دو روند مکمل هم هستند و باید در کنار هم صورت بگیرند و در عین حال باید در یک استراتژی وسیعتر دیده بشوند که منجر به رفع تنشها در سطح منطقه شود. بنابراین پیشرفت در مسئله یمن و پیشرفت در بازگشت به برجام، میتواند دو سنگبنای روند تعامل منطقهای باشد که البته آمریکا در شرایطی نیست که بتواند آن را رهبری کند، ولی میتواند از نهادهای بیطرفی مثل سازمان ملل یا یک گروه از کشورهای اسکاندیناوی بخواهند چنین روندی را پیش ببرند، حمایت کند و وزن سیاسی خود را پشت چنین روندی بگذارد. بنابراین این رویکرد اصلی آمریکاست که فکر میکند موضوع برجام و یمن باید همزمان با هم پیش بروند و سنگبنای یک روند تعاملی در منطقه باشند که بهطورکلی از سطح تنشها بکاهند. به عنوان سؤال آخر، با درنظرگرفتن همه نکاتی که الان وجود دارد، آیا فکر میکنید چشمانداز برجام و رابطه ایران و آمریکا آنطور که خوشبینانه برخی تصور میکنند، به سمت حل تنشهاست یا به سمت برهمخوردن توافق و تشدید بحران؟ متأسفانه ایران و آمریکا کمتر پیش آمده در 40 سال گذشته روی یک طول موج باشند و معمولا وقتی که یک طرف آماده بوده برای پیشرفت در دیپلماسی، طرف دیگر آماده نبوده یا اینکه تقویم سیاسیشان با همدیگر هماهنگ نبوده است. متأسفانه ما الان دوباره در چنین شرایطی هستیم؛ یعنی همان دولتی که در آمریکا برجام را مذاکره کرده، الان دوباره به قدرت برگشته است و همان اشخاص هستند و در ایران همچنان اشخاصی که برجام را مذاکره کردند تا چند ماه آینده در قدرت هستند، ولی شرایط سیاسی همانطور که گفتم دشوار است و موانع متعددی در راه بازگشت به برجام وجود دارد. ولی به گمان من میشود محتاطانه خوشبین بود. حتی در صورت دستبهدستشدن قدرت در ایران، این انتظار میتواند وجود داشته باشد که نظام با اعتمادبهنفس بیشتری وارد مذاکره با غرب شود. برای اینکه نه دیگر بحث اینکه پیشرفت دیپلماسی به نفع چه جناحی در ایران خواهد بود، مطرح است، چون به هر حال تمام اهرمهای قدرت در دست اصولگرایان خواهد بود و نه بحث این است که بخشی از حاکمیت به بخش دیگری اعتماد کافی نداشته باشد برای اینکه بخواهد با غرب مذاکره کند. بنابراین به نظر من این دو با همدیگر میتواند در دیپلماسی را همچنان باز نگه دارند، اما همانطور که گفتم، ترجیح دولت آمریکا این است که احیای برجام با دولت آقای روحانی صورت بگیرد و مذاکرات درباره توافق بعدی با جانشین این دولت. برای اینکه در نهایت چیز دیگری که تجربه برجام ثابت کرد، این است که این توافق در بستر گستردهتر دشمنی بین ایران و آمریکا قابل دوام نیست و از هر لحاظ هم برای دو طرف یک توافق کاملا ارضاکننده نبوده و به هر حال دارای کاستیهایی بوده است، هم در رفع تحریمها و هم از لحاظ محدودیتهای هستهای. بنابراین کاملا فضا وجود دارد برای اینکه یک توافق بیشتر در مقابل بیشتر یا بهتر در مقابل بهتر دنبال شود. به هر حال حل مسئله بازگشت به برجام اولویت دولت بایدن است که در عرض چند ماه آینده و پیش از خروج آقای روحانی از پاستور محقق شود.
سایر اخبار این روزنامه
اولتیماتوم به کاخسفید یا پاستور؟
اگر جمهوریت نظام خدشهدار شود نه اصولگرا خواهد ماند و نه اصلاحطلب
ازجاکندگی نظام شهرسازی ایران
ضربالاجل مجلس اولتیماتوم برای جهان نیست
دعوای پدرخواندهها
برای قضاوت درباره سیاست برجامی بایدن زود است
پول، سیاست، صندلی
سیلی میزنم پس هستم!
ایستادگی علیه کودتاچیان
زلزله سیسخت و پهنه گسله کازرون
فردای کودتای سوم اسفند
انتشار ۲ سند تاریخی از میرزای شیرازی