تکنیک سهامداری دوگانه

بازار سرمایه کشور اولین هفته اسفند را نیز با افت قیمت ها و شاخص ها پشت سر گذاشت تا برای نهمین هفته متوالی شاهد خروج حقیقی ها از بازار باشیم. طی این مدت حدود 22 هزار میلیارد تومان سرمایه حقیقی از بازار خارج شده و حقوقی ها خریدار بوده اند. در این شرایط این سوال ایجاد می شود که علت خرید حقوقی ها چیست؟ وقتی بازار نزولی است و اکثر حاضران در بازار ضرر کرده اند، چرا شرکت های بزرگ که هم اطلاعاتی دقیق‌تری و هم تحلیل گران قوی در اختیار دارند، در بازار خریدار بوده اند؟ اگرچه توضیحات و ملاحظات مختلفی در پاسخ به این سوال وجود دارد، اما یک پاسخ در مفهوم تحلیل بنیادین و نگاه بلندمدت نهفته است.
 
درباره معکوس شدن روند بورس و روند متغیرهای بنیادین این روزها بورس در حالی نزولی است که قیمت های جهانی کالاهای اساسی (کامودیتی ها) در حال رکوردشکنی است. برخی شرکت ها در گزارش 9 ماهه سود بالایی را شناسایی کرده اند و چشم انداز عمومی مثبت است. در بازار جهانی، عوامل مختلفی از جمله واکسیناسیون کرونا و کاهش محدودیت های کرونایی یک فضای کاملا مثبت ایجاد کرده است. فضایی که وضعیت شرکت های صادرات محور را بهبود خواهد بخشید. شرکت هایی که هم اکنون نیز قیمت های بالا و حبابی ندارند اما بورس بی توجه به این شرایط در حال افت است. همین شرایط یک سال قبل هم وجود داشت؛ اما دقیقا بر عکس. در حالی که کرونا در حال تاخت و تاز بود و اقتصادها و بورس های جهانی روزهای سختی را پشت سر می گذاشتند، بورس ایران هر روز رکوردهای تازه ای را ثبت می کرد. هرچه وضعیت بنیادین بدتر می شد، بورس کشور رشد بیشتری را ثبت می کرد اما آن چه واضح است این است که نمی توان گفت بورس کشور به روند بنیادین بی توجه است یا این که بر خلاف آن رفتار می کند. بازگشت به قیمت تعادلی و بلندمدت در بلندمدت! اگر به معنای رفتار بنیادین و بلندمدت توجه کنیم، هم تناقض بالا رفع   و هم علت خرید حقوقی ها در 9 هفته اخیر روشن می شود. واقعیت این است که بازار در نهایت قیمت ها را به مقادیر منطقی و بنیادین آن ها بازخواهد گرداند و گریزی از این ماجرا نیست، چرا که قیمت منطقی و تحلیلی هر کالا یا سهمی، یک مقدار تعادلی است و نیروهای طبیعی بازار قیمت را به این مقدار باز خواهند گرداند. این موضوع را هر اقتصاددان یا اقتصادخوانده یا فعال اقتصادی با جرئت تایید خواهد کرد اما اگر بپرسید که کی؟ هیچ کدام پاسخ نخواهند داد. اقتصاددانان خواهند گفت: در بلندمدت! اگر بپرسید که بلندمدت یعنی چند وقت؟ احتمالا خواهند گفت: وقتی تاثیر عوامل غیربنیادین و کوتاه مدت از بین برود! فکر می کنم طرح مسئله و ابهام زایی به حد کفایت انجام شد. در ادامه با مثال هایی توضیح می دهم و ابهام زدایی می کنم. چرا ناگزیر به بازگشت به تعادل هستیم؟ اواخر بهار امسال یکی از دوستان پرسید که بورس تا کجا رشد می کند؟ گفتم چاره ای جز یک افت یا ریزش پیش روی بازار نیست. گفت چرا؟ گفتم که قیمت ها از تعادل منحرف است و این روند نمی تواند تا بی نهایت ادامه یابد. به عنوان یک مثال، شرکتی که در سال 100 تومان سود می سازد، الان چهار هزار تومان قیمت دارد. یعنی 2.5 درصد در سال! وقتی فردی می تواند با سپرده گذاری در بانک سالانه 15 تا 20 درصد سود بگیرد چرا باید سهمی را بخرد که سالانه 2.5 درصد سود می دهد؟ در واقع عدول قیمت ها از سود سالانه انتظاریِ کمتر از نرخ سود بانکی (یا همان p/e بیشتر از 7) به معنای خروج از تعادل است. البته خروج از تعادل ممکن است در کوتاه مدت رخ دهد. مثل آن چه در نیمه اول امسال رخ داد و قیمت ها چندین برابر قیمت تعادلی شد. در واقع افراد برای کسب سود قیمتی (و نه سود واقعی تقسیمی شرکت) سهام می خریدند و این روند تا زمانی که تزریق نقدینگی (عامل کوتاه مدت) ادامه داشت، تداوم یافت اما واضح بود که روند تداوم نخواهد یافت مگر این که یک منبع لایتناهی خلق و تزریق پول به بازار وجود می داشت. اکنون نیز همین گونه است. ترس و مارگزیدگی چند ماه گذشته باعث شده است حقیقی ها فقط بفروشند و این فروش و خروج از بازار، در برخی سهم ها، قیمت را به زیر تعادل کشانده است  به نحوی که نسبت قیمت سهم به سود انتظاری آن بسیار کاهش یافته است و بعضا از معادل بانکی کمتر شده است. البته در بورس همواره از سود انتظاری صحبت می کنیم و نه سود قطعی  چرا که تحلیل آینده مهم است و نه صرفا همین الان. چرا حقوقی ها می خرند؟ خرید حقوقی ها عمدتا با توجه به عوامل بنیادین است. یعنی همواره یک عامل تصمیم عوامل بنیادین است. اگرچه طی یک سال اخیر چندین عامل باربط و بی ربط به عامل های تصمیم بورس بازان (مخصوصا حقیقی ها) اضافه شده است اما تعادل بنیادین و منطقی همواره وجود دارد. بنابراین یک دلیل خرید بازیگران حرفه ای و باسابقه بورس، این است که آن ها برای بلندمدت می خرند. یعنی برای یک افق زمانی که عوامل کوتاه مدت از بین بروند و قیمت ها منطقی شود. تحلیل آن ها این است که سود برخی سهم ها از سود بانکی، ارز و... بیشتر خواهد بود بنابراین سهم را می خرند و حداقل بخشی از آن را به گوشه سبد خود می اندازند تا یک زمان نامشخص. یک تکنیک ساده البته مطمئن باشید که اگر قرار باشد، هر سهمی بخرید و سبد مطمئن نداشته باشید و هر روز هم به سبد خود سر بزنید و با رشد بورس خوشحال شوید و با افت آن دمق شوید، حد سود و زیان و حد زمان مشخص نکرده باشید، قادر به رفتار منطقی و بلندمدت نخواهید بود و بالاخره یک روز در اوج منفی های بازار و با تحمل زیان سهام را می فروشید و دعای خیرتان را نثار آن هایی می کنید که شما را تشویق به رفتار منطقی و بلندمدت کرده اند! از بازار هم خارج می شوید تا زمانی که داغ قبلی سرد شود! اما اگر تصمیم گرفته اید که در بازار سهام بمانید توصیه می کنم از یک تکنیک ساده استفاده کنید. پول خود را دو بخش کنید. بخش اول را به همین سبک فعلی سرمایه گذاری کنید اما بخش دوم را در یک حساب جداگانه در سهم های بنیادین، با رعایت حد سود و زیان و حد زمان سرمایه گذاری کنید. (برای ایجاد حساب جداگانه می توانید از یک کارگزاری دیگر هم کد بورسی بگیرید و پول را دو بخش کنید). به سبد اول هر روز سر بزنید اما فقط وقتی سراغ سبد دوم بروید که منطق بنیادین اجازه بدهد. یعنی یکی از اتفاقات زیر رخ دهد: 1- اتفاقی رخ دهد که صریحا دریابید تحلیل شما در خصوص سهم اشتباه بوده است. مثلا شما با این تحلیل که قیمت جهانی تثبیت می شود سهم را می خرید اما قیمت های جهانی شدیدا افت کند. 2- حد سود یا زیان شما فرا برسد. مثلا یک سهم را به امید سود 35 درصد طی یک سال خریده اید و سود شما در زمانی کمتر محقق می شود. یا حد زیان خود را 20 درصد قرار داده اید. یعنی طبق تحلیل خود می دانید که بر اثر عوامل کوتاه مدتی  و نوسانات بازار، قیمت بیش از 20 درصد افت نمی کند. بنابراین  قرار می گذارید که این 20 درصد افت را تحمل کنید اما بیشتر را نه. 3- حد زمان شما فرا برسد. این جا همان مفهوم بلندمدت خود را نشان می دهد. در واقع حد زمان، مقدار تحلیلی شما از بلندمدت است. مثلا می گویید که این سهم باید طی یک سال به قیمت منطقی برسد. اگر یک سال شد و نشد، سهم را می فروشید. 4- یک گزینه سرمایه گذاری بهتر بیابید. طبیعتا وقتی تصمیم به خرید تحلیلی یک سبد دارایی می کنید، آن را بهترین گزینه (بیشترین سود با کمترین ریسک) می دانید اما ممکن است در آینده گزینه ای ظاهر شود که تفاوت فاحشی نسبت به گزینه های در دسترس گذشته دارد. در این شرایط هم فروش دارایی و رفتن سراغ سبد جدید منطقی است. بعد از یک سال (یا هر افق دیگری که خودتان تعیین می کنید) بازدهی دو سبد فوق را مقایسه کنید.  بعد بر اساس این تجربه شخصی برای رویکرد سرمایه گذاری خودتان تصمیم بگیرید. اکثر افراد با روش دوم عملکرد بهتری دارند و البته اعصاب راحت تری هم دارند و وقت کمتری هم صرف بورس می کنند اما ممکن است برای معدودی از افراد روش اول (خرید و فروش مکرر و رفتار غیربنیادین) هم جواب بدهد بنابراین خودتان بر اساس تجربه تان تصمیم بگیرید.