كناره‌گيري دبيركل براي حفاظت از «اعتماد ملي»

روز يكشنبه ساعت 3 عصر، از زماني كه تسهيلاتي در مورد آقاي كروبي و بحث ديدار معدودي از دوستان با ايشان ايجاد شده، جزو اولين كساني بودم كه هم براي ايجاد اين مراحل تلاش كردم و هم خودم علاقه‌مند و مشتاق اين ديدار بودم تا اينكه امروز اين توفيق حاصل شد بعد از 10 سال ديدار رفيق قديمي و يار ديرين و دبير كل حزبي كه بنده قائم‌مقامش هستم، حاصل شد. شوق ديدار و عجله براي ديدار به گونه‌اي بود كه زودتر از ساعت 3 رسيدم. عزيزي از ماموران وزارت اطلاعات از دوربين متوجه آمدنم شد، خيلي محترمانه آمد بعد از سلام و احوالپرسي و پرسيدن اسم با كليد خودش در را باز كرد و بنده را به درون منزل راهنمايي كرد. ابتدا با مصطفي مولايي، يار غار و وفادار آقاي كروبي روبرو شدم. ماسك داشت؛ فكر كردم از نيروهاي اطلاعاتي است ولي ماسك را كه برداشت، ديدم مصطفي است؛ ايشان هميشه كنار حاج‌آقا بوده و وفادار و وفادار...
از پله كه بالا رفتم، با حاج‌خانم برخورد كردم. شيرزني كه من به او «مادر انقلاب» لقب داده‌ام؛ چراكه هميشه غمخوار انقلابيون واقعي بوده، از پيش از انقلاب مرتب به زندانيان و مبارزان و همراهان امام(ره) و ياران آقاي كروبي در زندان كمك‌رساني داشت، در ايام جنگ نيز دوشادوش آقاي كروبي در بنياد شهيد به مجروحان جنگ رسيدگي مي‌كرد و علاوه بر آن، در تاسيس مجهزترين بيمارستان‌ كشور در آن زمان، اعزام مجروحان به خارج از كشور، سركشي به خانواده شهدا و مجروحان و جانبازان... همراه آقاي كروبي بود و در تمام مدت اين 10 سال هم پرستار و يار و غمخوار ايشان بوده و هست؛ شيرزني كه قطعا در مديريت از بسياري از مديران و مسوولان، عرضه و توانايي بيشتري دارد. 
با شتاب پله‌ها را طي كردم، به اتاق حاج آقاي كروبي رسيدم، حاج آقا را خدارو شكر سالم و با روحيه عالي سرزنده و سرحال و مثل هميشه بشاش يافتم، دلم مي‌خواست بغلش كنم، در آغوشش بگيرم ولي از ترس اينكه من از بيرون آمده و خدايي ناكرده كرونايي به حاج‌آقا منتقل نكنم، احتياط كردم و در حد اينكه مشت‌هاي‌مان را به هم بزنيم، اكتفا كرديم. طبق عادت هميشگي حاج‌آقا از تمام دوستان و آشنايان و خانواده پرس‌وجو كردند، خيلي‌ها را به‌نام. من هم سلام همه دوستان روزنامه و حزب و دوستان بيرون را به ايشان رساندم.
ديدار ما با حاج‌آقا تا ساعت 5 طول كشيد؛ حدود 2 ساعت بيشتر، در خدمت‌شان بودم.


راجع به حزب و آخرين شرايطي كه دارد و مشكلاتي كه در كميسيون ماده 10 احزاب ايجاد شد، مفصل بحث كرديم. راجع به آخرين وضعيت كشور در وضعيت سياسي، مديريتي، اقتصادي، اجتماعي و ... هم مفصل بحث كرديم. 
همين‌طور راجع به مسائل بين‌المللي و فشارهاي خارجي به‌خصوص از جانب امريكا صحبت كرديم.
و چه مرد پرخاطره‌اي‌است؛ اميدوارم روزي فرصتي پيدا شود تمام اين خاطرات بي‌نظير ثبت و ضبط شود. البته پيشنهادش را بعد از انتخابات 84 به حاج‌آقا داده بودم و مجددا در اين ديدار تكرار كردم.
درخصوص حزب حاج‌آقا همچنان اصرار بر استعفا از دبير كلي داشتند؛ ضمن اينكه به تشكل و وجود احزاب اعتقاد راسخ دارند، نمي‌خواهد دبيركلي‌شان آسيبي به حزب وارد كند و بهانه به دست ديگران بدهد. 
حاج‌آقا در اين مدت حصر، تاكنون 4 نوبت استعفا داده‌اند ولي شوراي مركزي حزب نپذيرفته است. متاسفانه اخيرا هم كميسيون ماده 10 ايشان و 3 نفر ديگر از شوراي مركزي اعتمادملي را احراز صلاحيت نكرده‌اند و درنتيجه پروانه حزب صادر نشده است؛ هشدارهايي هم در مصاحبه‌هاي آقاي عرف، معاونت محترم سياسي وزارت كشور وجود داشت. البته ما از طريق مراجع ذي‌صلاح شكايت كرده‌ايم و درحال پيگيري حقوق‌مان هستيم. مباحث ما در تمام زمينه‌ها‌ طولاني بود و خيلي مفيد؛ فعلا به همين بسنده مي‌كنيم.