نسل بعدی چگونه خواهد بود؟

در شماره قبلی روزنامه در گزارشی از یک مشکل آموزشی در کشور گفتیم و نوشتیم و به نوعی اعلام خطر کردیم.لب مطلب آن بود که اکنون شرایط به گونه‌ای است که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی معلم واقعی و اصلی فرزندان ما شده اند.این رویداد با توجه به شیوع کرونا و خانه نشینی اجباری دانش‌آموزان تشدید نیز شده است.در واقع محصلان کشورمان،این روزها بیش از آنکه از معلم خود بیاموزند از اینستاگرام می‌آموزند که نتیجه آن می‌شود همان ماجرای نوجوانی که با یک خانم بدنام لایو می‌گذارد و به مستهجن‌ترین شکل ممکن محتوا تولید می‌شود.
اگر شرایط استانداردی را تجربه می‌کردیم آموزش به هر شکل آن مناسب بود.یعنی نوجوانان ما در مدرسه آموزش رسمی را می‌گذراندند و در اوقات خارج از مدرسه نیز آموزش غیر رسمی مکمل آموزش رسمی شان می‌شد.
شاید لازم باشد قدری در مورد آموزش غیر رسمی سخن گفته شود.آموزش غیر رسمی می‌تواند همان آموزش از طریق رسانه باشد.یعنی رسانه در کنار اطلاع‌رسانی بسان یک معلم نیز می‌تواند باشد.در روزگارهای دور رسانه همان گعده‌های فامیلی،قبیله‌ای و قومی بود.بزرگان سخن گفته و موعظه می‌کردند و دیگران
آموزش می‌دیدند.شعاع این رسانه‌ها بسیار محدود و چند نفری بود.ولی با اختراع صنعت چاپ تحولی عظیم در تعریف رسانه نیز پدید آمد.بحث رسانه دیگر آن جمع‌های محدود نبودند بلکه کتاب و روزنامه‌ها منتشر شدند و این یعنی معلمان غیر رسمی بشر شعاع بیشتری پیدا کرده بودند.


این تحول باز هم ادامه یافت و ما به عصر رادیو وتلویزیون رسیدیم.به تبع این پیشرفت، آموزش رسانه‌ای نیز مجددا متحول شد و محتواهای جذاب‌تری تولید و روی خروجی رسانه‌ها قرار گرفتند.کوچکترین اتفاقی در آن سوی دنیا خیلی سریع در سوی دیگر حتی قابل مشاهده بود و این موضوع برای بشر یک انقلاب رسانه‌ای تلقی می‌شد.
با آمدن اینترنت و پس از آن شکل‌گیری پلتفرم‌های مختلف بر بستر آن تحت عنوان شبکه‌های اجتماعی انسان باز هم با انقلابی جدید و البته بزرگ‌تر مواجه شد.در موارد قبلی محتوای رسانه‌ها قابل مدیریت بود اما حالا به عصری وارد شدیم که هر شخصی می‌تواند تولید محتوا کند و امکان مدیریت اصلا و ابدا وجود ندارد.اکنون مخاطبان رسانه‌ها ناتوان از پاسخگویی نیستند و می‌شود بین رسانه و مخاطب دیالوگ برقرار شود.در چنین عصری که مدیریت تولید محتوا بسیار محدود است قطعا رسانه
به عنوان یک معلم غیر رسمی می‌تواند معلم مناسب و مثبتی نباشد.روزنامه،کتاب،رادیو و تلویزیون قابل پالایش هستند ولی شبکه‌های اجتماعی خیر.نوجوانی که وارد این فضا می‌شود می‌تواند فقط غریزه خود را مبنا قرار دهد و به ناکجاآباد برود.قدرت و وسعت این رسانه نیز آنقدر است که می‌تواند به طور کلی آموزش غیر رسمی را اولویت داده و آموزش رسمی را به محاق ببرد.یعنی دانش‌آموز صرفا برای رفع تکلیف آموزش رسمی را بپذیرد.
راه حل چیست؟قطعا دم دستی‌ترین راه حلی که به ذهن مسئولان در چنین اموری خطور می‌کند بستن و یا همان فیلتر است.یعنی معتقدند ببندیم تا مصون بمانیم.
اجازه دهید از فرجام بستن تلگرام شروع کنیم.این پیام رسان به سلیقه مسئولان بسته شد و نتیجه اکنون چنین است:مخاطبان تلگرام رشد داشته،رقیبان داخلی تلگرام رونق ندارند و امروز نیز وزیر ارتباطات تاکید کرده فیلتر تلگرام حتی بر روی تعداد مخاطبان پلتفرم‌های داخلی تاثیر گذاشته است!فلذا همانطور که قبلا عرض شد راه حل فیلتر نیست.
راه حل واقعی دشوارتر و زمان بر‌تر اما نتیجه بخش
است.باید جایگزین‌های قوی‌تر و ارزنده‌تری روی میز بگذاریم برای جذب مخاطب.نظام آموزشی کشورمان عقب افتاده و فشل است.خروجی این نظام، دانش‌آموز را فراری می‌دهد از بس پادگانی و کسل‌کننده است.نوجوان اکراه دارد از حضور در مدرسه و از هر ترفندی استفاده می‌کند تا در خانه بماند.این موضوع دقیقا برعکس شرایط حاکم در نظام‌های آموزشی توسعه یافته است.به عبارت ساده آموزش رسمی در کشور ما نحیف،ضعیف و حوصله سر بر است. حتی یکصدم درصد آموزش غیر رسمی(شبکه‌های اجتماعی) جذابیت ندارد.بنابراین باید به دانش‌آموز حق داد که بیشتر ساعات روز را در اینستاگرام بچرخد.از سوی دیگر،تلویزیون رسمی ما نیز رقیب قدری برای شبکه‌های اجتماعی نیست.تلویزیون زمانی می‌تواند یک دانشگاه باشد که ابتدا کسی وارد آن شود وقتی سردر این دانشگاه جذاب نیست دیگر مهم نیست محتوا چیست.چند درصد از نوجوانان ما حاضر هستند گوشی‌های هوشمند خود را کنار بگذارند و بیننده برنامه‌های صدا وسیما باشند؟عدد قطعا قابل تامل خواهد بود.
همین تلویزیون نیروهای خلاق و با عرضه کم ندارد ولی دست و پای آنان بسته است.برای ایجاد خلاقیت ناچاریم دست و پای برنامه ساز را زنجیر نکنیم.شاید برخی حواشی ایجاد شود ولی مهم نیست.مهم آن است که فرزندان مان محتوای مناسبی دریافت می‌کنند.برفرض که مهمانی خبط کند و بگوید «برقصید»،واکنش لازم است لیکن شرایط طوری نشود که سایر تولید‌کنندگان محتوا محافظه کار‌تر شوند.عرضم اینجاست که تلویزیون باید آنقدر قوی و فعال باشد که همه طیف سنی را جذب کند.قبلا می‌گفتیم صدا وسیما
در حال هل دادن مخاطب به سمت شبکه‌های ماهواره‌ای است اما اکنون باید گفت رقیب اصلی شبکه‌های اجتماعی هستند که صفر تا صد مسائل آموزشی را برعهده گرفتند و در حال تربیت نسلی هستند که بعدها مشکل ساز می‌شود.
خلاصه آن که سوزن مان فقط روی صدا و سیما گیر نکند.ابتدا باید فکری به حال نظام آموزشی کشور کرد و سپس سراغ صدا وسیما رفت.