روزنامه ایران
1399/12/14
تصویری تازه از موسیقی نوی ایران امروز
ندا سیجانیخبرنگار
معمولاً در ایران آثارموسیقی به نام خواننده شناخته میشوند و تلاش و خلاقیت آهنگساز و شاعر زیر سایه نام آوازخوان میماند و کمتر نامی از خالق اثر برده میشود یا مردم آشنایی کمتری با آهنگساز یا نوازنده کار خواهند داشت. براین اساس برخی از آهنگسازان نسل دیروز و امروز موسیقی ایران در حرکتی متفاوت، پروژهای را طراحی کردند تا این بار صدای موسیقی نه از حنجره یک خواننده بلکه با دستان پرتلاش آهنگسازان شنیدنی شود، آلبومی با عنوان «امواج نوی ایران» که با همت امین شریفی و کلاریز کشاورز به بار نشست و سری اول این آلبوم چند روز پیش توسط نشر موسیقی پتریکور همزمان در ایران و امریکا منتشر شد. امواج نوی ایران پروژهای است شامل اجراهای بینالمللی، ضبط و انتشار 50 قطعه جدید از آهنگسازان ایرانی که تصویری از موسیقی نوی ایران را بازتاب میدهد و حضور نامهایی چون علیرضا مشایخی، رضا والی، نادر مشایخی و پیمان یزدانیان در کنار آهنگسازان شناختهشده برای تولید آلبومی مشترک، اتفاقی بینظیر یا حداقل کمنظیر در تاریخ موسیقی ایران به شمار میآید؛ اتفاقی که در سالهای گذشته با این کم و کیف کمتر رخ داده است. به همین بهانه پای صحبتهای شش نفر از آهنگسازان حاضر در این مجموعه نشستیم. رضا والی، نادر مشایخی، فرناز مدرسیفر، آنکیدو دارش، امیر اسلامی وامیر پورخلجی. در کنار آنان امین شریفی و کلاریز کشاورز مدیر هنری و نوازنده این آلبوم، هم برایمان از تجربه سر و سامان دادن به چنین پروژهای گفتهاند. جانمایه این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
از ضرورت نشر چنین آلبومی با ناشر و مدیر هنری آن، امین شریفی گفتوگو را شروع میکنیم. چرا موسیقی معاصر به نوعی از موسیقی کلاسیک با مخاطب خاصتری اطلاق میشود که خیلی اوقات به دلیل پیچیدگی و گسست از سلیقه عمومی مورد انتقاد قرار میگیرد و طبیعتاً از لحاظ مالی هم نمیتواند به خود اتکا کند؟
امین شریفی: امواج نوی ایران، تصویری است از موسیقی نوی ایران در سالهای پایانی قرن چهارده خورشیدی که از دریچه ساز فلوت به آن نگاه میکنیم. آیینهای از رویکردهای متفاوت آهنگسازانی که فارغ از محل سکونت امروزشان، اصالتی ایرانی دارند. این مجموعه نمایانگر تنوع و تعدد خاستگاههای فلسفی و زیبایی شناسی آهنگسازان امروز ایران است. در مورد نوع و تعداد مخاطب، باید بگویم که هنر معاصر، نه به عنوان یک جریان، یا برچسب زیبایی شناسانه، و فقط به معنی هنر زمانه ما، به آثار هنرمندان زنده امروز اطلاق میشود که در جلوی صف نوآوری و خلق ایدههای جدید قرار دارند. هنرمندان معاصر گاهی آوانگارد هم نامیده میشوند. آوانگارد در زبان فرانسوی به معنی پیشرو است. طبیعی است که درک ایدهها و تجربیات جدید نیاز به زمان دارد. درک مخاطب عامِّ غیر متخصص و البته محترم، معمولاً دههها از ایدههای نوی هنر «معاصر» عقب میماند. این فاصله بنا به دلایلی از شروع قرن بیستم به بعد بیشتر هم شد. در پاسخ به چرایی خاص و اندک بودن مخاطب هنر معاصر دقت کنیم که در دام «هر کس سلیقه خودش را دارد»، نیفتیم. چرا که اتفاقاً همه سلیقه ندارند. سلیقه از سواد و تجربه میآید. برای درک آخرین آجری که آهنگسازان امروز روی دیوار بلند تاریخ موسیقی میگذارند، پیش نیازی وجود دارد و آن حداقلی از آشنایی با تاریخ جریانهای هنری است. نوآوری هنری اتفاقی نیست که در فضای ایزوله بیفتد. هر ایده، واکنشی به یک اتفاق دیگر است و آن هم واکنشی به یک اتفاق دیگر بوده است. منظور من این نیست که یک شنونده باید حتماً تاریخ موسیقی را بخوبی بداند. مقصود من این است که این نوع موسیقی شنونده حرفهای میطلبد. شنوندهای که فعل گوش کردن را مثل یک تخصص دنبال میکند، نه مثل ابزاری برای سرگرمی. آنگاه شاید پاسخ سادهتری داشته باشیم برای این سؤال که چطور شد که کمتر از 200 سال بعد از مرگ بتهوون، آثار آهنگسازان امروز، گویی از سیارهای دیگر آمدهاند. در صورتی که به نظر من همان طور که شرایط زندگی ما فرق کرده و از حالت خطی زمان بتهوون بیرون آمده و بسیار پیچیدهتر شده است، ترجمان آن در هنر امروز هم دیده میشود. ویژگی اصلی آلبوم امواج نوی ایران کنار هم قراردادن آهنگسازانی است که هر کدام به سؤال بالا جوابی بسیار متفاوت خواهند داد.
قرار گرفتن اثری از رضا والی و نادر مشایخی در کنار نام دیگر چهرههای سرشناس مانند علیرضا مشایخی و پیمان یزدانیان و جوانترهای شناختهشدهای مثل علی رادمان، امیر پورخلجی یا گلفام خیام میتواند از نگاه افراد مختلف به شکلهای گوناگون تفسیر و تأویل شود. چه احساسی دارید وقتی اثری از شما همراه با آثار تعداد زیادی از آهنگسازان ایران منتشر میشود؟ همچنین ایده امین شریفی و کلاریز کشاورز برای تولید پروژه «امواج نوی ایران» را چگونه ارزیابی میکنید؟
نادر مشایخی: پیش از این هم آقای شریفی نزد من میآمد و همکاریهایی داشتیم و همواره میزان سعی و تلاش او برای من بسیار جالب بود چرا که در کارش بسیار علاقهمند بود، یعنی نمیماند و مدام سرعتش را زیادتر میکرد. وقتی پیشنهاد اجرای پروژه «امواج نوی ایران» را با من مطرح کرد، موافقتم را با این جریان اعلام کردم، چون وضع موسیقی ایران را بهنوعی نشان میداد تا بدانیم اصلاً کجا هستیم. کنسرت مدرن هر دو سال یکبار در جایی برگزار میشود، ولی هیچ کسی از هیچ کسی خبر ندارد، در حالی که بین جوانان اتفاقات بسیار جالبی رخ میدهد. یکی از همین دست اتفاقات، پروژه «امواج نوی ایران» است.
رضا والی: به نظر من همه ما، باید اجازه دهیم صدها گل بشکفند تا موسیقیدانان ایران با هر زیباشناسی و اندیشهای بتوانند پیام پروژه «امواج نوی ایران» را دریافت کنند. در این صورت دیگر آهنگساز شخصاً تصمیم میگیرد که چگونه میخواهد ایدهاش را مطرح کرده و با چه زبانی آن را بیان کند، به همین دلیل آزادی در بیان آهنگساز بسیار مهم است. در امریکا، آنسامبلها و گروههایی که در این کشور کار میکنند، چندان از طرف دولت پشتیبانی نمیشوند و دولت بودجه کمی برای این کار اختصاص میدهد. بودجه دولت امریکا برای موسیقی معاصر بسیار اندک است، بنابراین آنسامبلها و گروههای امریکا باید خرج خود را خودشان تأمین کنند. به این دلیل، مسأله تماس گرفتن با مخاطب در امریکا مهم است. شما خیلی کم در امریکا میبینید آنسامبلی، کنسرتی برگزار کرده و فقط یک زبان موسیقایی را بیان کند و قطعههایی از آثار آهنگسازانی را که فقط بیانکننده یک زبان موسیقایی هستند، بنوازد. این اتفاق به این دلیل رخ میدهد که شنوندهها، حسها و زیباشناسیهای مختلفی دارند. اگر قرار به تکزبانی بودن باشد عده بسیار محدودی به تماشای کنسرت میروند. این مسأله در اروپا فرق میکند. من هم در امریکا و هم در اروپا زندگی کردهام و با شرایط آنسامبلها و گروههای اروپایی آشنا هستم. آنسامبلها و گروههای اروپایی از طرف دولت، پشتیبانی میشوند که این اتفاق بسیار خوبی است، اما دولت به آنها نمیگوید که باید ازلحاظ زیباییشناسی، چه زبانی را انتخاب کنید، بلکه انتخاب زبان برعهده رهبر یا مدیر آنسامبل است. گروههای اروپایی اجباری ندارند با سطح وسیعی از زیباییشناسیهای مختلف برخورد کنند، بلکه میتوانند به یک زیباییشناسی بیشتر اهمیت دهند که هم برای موسیقی اروپا و هم برای آهنگسازی که در اروپا زندگی میکند، تفاوتهایی را نسبت به امریکا به وجود میآورد. پروژه «امواج نوی ایران» درواقع اتفاقی است که بدون هیچ کمک و حمایتی، صدای آهنگسازان ایرانی از نسلهای مختلف را به گوش دنیا میرساند.
نکته جذاب و قابلتأمل، حضور افرادی با نگاههای مختلف در این آلبوم است. شما ویژگی میاننسلی آلبوم را تا چه اندازه مهم میدانید؟
نادر مشایخی: این اتفاق بسیار مهم است، چون ما مشکلات زیادی از نظر فرهنگی داریم که با ابزار فرهنگی ارتباط دارد؛ آن ابزار فرهنگی نیز هنر است. ما در هنر موسیقی، تاریخ نداریم. اگر فردی به مدرسه موسیقی ایرانی برود و بخواهد بداند بهغیراز موسیقی دستگاهی، چه خبر است، هیچ مرجعی پیش رویش نیست. پروژه «امواج نوی ایران» اتفاق بسیار خوبی است که نسلهای مختلف و روند تجربیات و توجه فرهنگی را که مردم در طول نسلهای مختلف داشتهاند، به تصویر میکشد.
در واقع «امواج نوی ایران» نشان میدهد در ایران، آهنگسازان به چه نکاتی دقت میکنند و چه مواردی برایشان مهم است. یکسری از افراد از اروپا الهام میگیرند و کارهایی را انجام میدهند که در اروپا صورت میگرفته، ولی افراد دیگری نیز هستند که از خودشان، ابتکار عمل دارند، بدون اینکه به اروپا رفته باشند و خودشان این کار را انجام میدهند. در ایران میبینیم چنین بذرها و دانههایی هستند که واقعاً ایرانی بوده و فقط از خاک ایران برمیخیزند.
رضا والی: برای من بهترین لحظه و لذت آن است که در کنار آهنگسازان دیگری باشم. وقتی آثار آهنگسازان مختلفی در قالب پروژه «امواج نوی ایران» به انتشار برسد، بسیاری از آثار جدید آهنگسازان ایرانی برای اولین بار در سطح جهان به مخاطبهای بینالمللی معرفی میشوند. رپرتوار پروژه «امواج نوی ایران» نیز متمرکز روی فلوت است و فلوتیستها بسیار به دنبال آن هستند که بتوانند رپرتوار جدیدی را اجرا کنند. اتفاقاً در ایران، نوازندگان بسیار خوبی حضور دارند. واقعاً خوشحالم که سطح نوازندگی در ایران بالا رفته و ما میتوانیم با بهرهگیری از ظرفیت فضای مجازی، موقعیت همکاری آهنگسازان و نوازندگان جوان با چهرههای باتجربه را فراهم کنیم. احتیاجی نیست آهنگسازان خارج از کشور به ایران بیایند و در این شرایط کرونایی، خطر سفر را به جان بخرند. من اکنون میتوانم از «پیتسبرگ» با نوازندهها کار کنم و آنها بتوانند هم خودشان و هم موسیقیشان را معرفی کنند.
امین شریفی: درباره ویژگیهای اصلی این پروژه میتوانم اشاره کنم به رویکرد آنتولوژیگونه کار؛ به این معنا که از تمام سلایق و مکاتب فعال موسیقی امروز در این مجموعه، نمایندهای وجود دارد. به عبارتی این مجموعه یک فرهنگ لغت یا آیینهای است از اتفاقاتی که امروز توسط موسیقیدانان ایرانی رقم میخورد. از دیگر نکات مهم، میتوانم به اجراهای متعدد در فستیوالها و کشورهای مختلف، تنوع بینظیر سلایق آهنگسازان مقیم ایران و خارج از ایران اشاره کنم و البته به اینکه حجم پروژه، حدود ۳۰۰ دقیقه در دو سری و با تمرکز بر سولوی انواع فلوت و در مواردی همراه با پارتهای الکترونیک است. نکته مهم دیگر سفارش بیشتر آثار برای این مجموعه است؛ اغلب قطعات این پروژه مشخصاً برای کلاریز کشاورز نوازنده این مجموعه نوشته شدهاند.
تلقی شما از عبارت «موسیقی معاصر» چیست؟ «موسیقی نو» را چگونه تفسیر میکنید؟ آیا بین این دو تفاوتی قائل هستید یا یکی را بر دیگری ترجیح میدهید؟
فرناز مدرسیفر: «موسیقی اوایل قرن بیست و یکم» را بر هر دو عبارت ترجیح میدهم چراکه مشخصاً به زمانه ما اشاره میکند و در هر دوره تاریخی پسازاین قابل شناسایی و ارجاع خواهد بود. اما از میان دو عبارت یادشده، برای من «موسیقی نو» ارجحیت دارد، چون هر سبک موسیقایی در زمانه خود، معاصر محسوب میشده و عبارت «موسیقی معاصر» با گذشت زمان، میتواند مخاطب را دچار ابهام کند.
امیر اسلامی: من فکر میکنم چند واژه در موسیقی وجود دارد که کاربردشان به هم نزدیک میشود و گاهی بهجای هم بهکار میرود؛ موسیقی نو، موسیقی مدرن، موسیقی معاصر و موسیقی آوانگارد. البته این واژهها خیلی وقتها بهجای هم نیز مورد استفاده قرار میگیرند، به مرزهای هم نزدیک و متداخل میشوند. اما اگر منظور شما واژه «موسیقی نو» باشد که درباره موسیقی ایران و آهنگسازان ایرانی به کار برده شده، باید بگویم به طور کلی منظور آهنگسازان معاصری هستند که نگاهی نوین به آهنگسازی و استفاده از مصالح موسیقی دارند. ولی در عوض واژه موسیقی معاصر به طور کلی به کار میرود و یک دوره طولانیتر را تحت پوشش خود قرار میدهد که شامل موسیقیهایی در شاخههای مختلف خواهد بود.
آنکیدو دارش: شاید برای پاسخ به این سؤال بتوان از یک مثال کمک گرفت؛ تمامی شاعران زمانه ما، شعرای «معاصر» هستند، اما همه شعرهای معاصر را شعر «نو» نمیخوانیم. علاقه شخصی من در هنر، نوآوری و نوگرایی است، اما این ابداً به معنای ارزشگذاری یا داوری میان تلاشهای مختلف و متنوع نیست.
کلاریز کشاورز: اینکه موسیقی فلوت معاصر ایران با وجود اینکه پیوسته متکی بر جریانهای موسیقی جهان غرب بوده است، تا چه اندازه هویت ملی ایرانی را بازتاب میدهد، موضوع مقالهای است که چندی پیش و در جریان پروسه ضبط قطعات امواج نوی ایران مشغول کار بر روی آن بودم. در این مقاله کوشیدم تا قطعات مجموعه «امواج نوی ایران» را بر اساس برداشت مخاطب در سه دسته کلی دستهبندی کنم؛ دسته نخست، شامل قطعاتی متأثر از موسیقی سنتی و محلی ایرانی بود. آهنگسازان این قطعهها، آشکارا متریال موسیقی ایران را به کار میگیرند و بسیاری از مخاطبان بخصوص مخاطب خارجی همواره این قطعات را «موسیقی معاصر ایرانی» درک میکنند. دسته دوم، شامل قطعاتی الهامگرفته از عنصر خاصی از فرهنگ ایرانی مانند شعر ایرانی، یک رویداد، اسطورهشناسی ایرانی و نظایر اینهاست. در این دسته، آهنگسازان از عناصری مربوط به فرهنگ ایرانی بهعنوان منبع الهام و ابزار اولیه خود استفاده میکنند، آنها را در لایههای پنهانتری استفاده کرده و بسط و گسترش میدهند. اما برداشت مخاطب بدون دانستن نام آهنگساز این قطعهها معمولاً این نیست که این قطعات الزاماً ایرانی هستند. این دسته ممکن است پلی میان دسته اول و دسته سوم باشد که در آن، آهنگسازان در ساخت آثار خود هیچ پیوندی با موسیقی ایران ندارند و متأثر از فرهنگهای نقاط مختلف جهان هستند. بر اساس این مقاله، در نهایت میتوان به مفهوم چندفرهنگگرایی در موسیقی روزایران رسید که در آن، موسیقی با گذار تدریجی از ملیگرایی سده نوزدهم به چند فرهنگگرایی زمانه معاصر، رسیده و فراسوی مرزهای جغرافیایی عمل میکند و این در نگاه بزرگتر، نشانگر چندفرهنگگرایی و نه ملیگرایی است. این 24 قطعه در واقع مانند قطعاتی از جورچین بزرگ صحنه موسیقی معاصر در ایران عمل میکنند و نشاندهنده چندفرهنگگرایی در موسیقی معاصر در تصویری بزرگ هستند. گمان میکنم که با این برداشت، مفاهیم ملیگرایی و هویت ملی متعلق به موسیقی سده بیستویکم نباشند. به باورمن، ملیگرایی میوه عصر رمانتیک و انقلاب صنعتی است. نه تنها ملتهای اروپایی کوشیدند که گامی به سوی استقلال در تولید کالاها بردارند و بنابراین بر یکدیگر پیشی بگیرند، بلکه به سمت بازشناسی خود (همچون ملتهای یگانه دارای ذائقه و سبک خاص خود در موسیقی و در کل در هنر) تمایل داشتند. در واقع به نوعی آنچه علیرضا مشایخی در شیوه آهنگسازی و زندگی خود «چندفرهنگی» مینامد در صورت موسیقی نوی ایران نیز متجلی است.
آیا میتوان برای موسیقی معاصر ایران هویتی ملی قائل شد یا باید آن را ورای مرزهای ملیتی و فرهنگی دید؟
فرناز مدرسیفر: به عقیده من، هنر نو(به طور خاص موسیقی به عنوان انتزاعیترین وجه هنر، جدای از نوع کاربردی و همراهیگونه آن) قابل تعمیم به یک ملت نیست، بلکه در این نوع از رویکرد هنری، هویت هنرمند (آهنگساز) است که در بستر فرهنگی یا ملی او، معنی پیدا میکند. این بحث بیشک درباره موسیقی کلاسیک ایرانی یا موسیقی قومی ایران، متفاوت خواهد بود و شاید متضاد با این معنی. هر آهنگساز ایرانی، خواسته یا ناخواسته بخش اعظمی از خاطرات شنیداری خود را مدیون مرز و بومی است که در آن رشد کرده، از این رو جداییناپذیر بودن این پیوندها بدیهی به نظر میرسد.
امیر اسلامی: موسیقی معاصر ایران، از نظر من شامل بخش گسترهای از موسیقی ایرانی ارائه شده در سالهای اخیر (حدوداً ۵۰ سال گذشته) است؛ چه در بخش کلاسیک ایرانی و چه در تلفیق با موسیقی کلاسیک غربی. برای این نوع موسیقی هویت وجود دارد ولی دستهبندی و مرز جدا شدن این نوع موسیقی سخت است. به نظر، هویت ملی در آن نقش دارد، حتی اگر فقط بهعنوان آهنگساز (که ایرانی است) بسنده شود!
آنکیدو دارش: به نظر من، موسیقی معاصر، محصول زمانهای است که یک وجه آن جهانی شدن است و وجه دیگر آن هویت ملی. من خودم را از سویی فرزند زمانه ماهواره و اینترنت میدانم که مرزها را کمرنگ کرده و از سوی دیگر شناخت جهان را با شناخت تهران و ایران آغاز کردهام. جهانی شدن به من بسیار کمک کرده که درک خودم از عواطف و اندیشهها و تجربههای انسانی را جهانیتر کنم، پس درباره خودم میتوانم بگویم که همه تلاشم آن بوده که با درک فرهنگ خودم و کشف زبانی شخصی، به زبانی جهانی برسم.
امیر پورخلجی: چون این پرسش ابعاد گوناگونی دارد، پاسخ به آن در یک یا دو جمله، امکانپذیر نیست. کشوری مانند امریکا، میلیاردها دلار برای ساختن پیشینه و هویت ملی هزینه کرده و میکند و برای رسیدن به یک موسیقی تازه امریکایی، به موسیقی سیاهپوستان و سرخپوستان بازمیگردد و با استفاده از این ساختمایهها، به پیشرفت شگرفی در زمینه موسیقی دست پیدا کرده است. حتی آهنگسازی اروپایی مانند دورژاک، سمفونی دنیای نو خود را در امریکا با این دیدگاه نوشته است. پتانسیل ایران برای استفاده از ساختمایههایش دو سو دارد؛ نخست، دیرینگی فرهنگی و بویژه موسیقایی ایران به لحاظ زمانی و پیشینه آن است که ما را با یک گنجینه چند هزار ساله روبهرو میکند. دیگر، گستره جغرافیایی است که بسیار پهناور است. با برآورد شهرها و کشورهایی که بخشی از خاک ایران بودهاند و هنوز فرهنگ ایرانی دارند و هر کدام دارای موسیقی یکتای خود هستند و البته موسیقی قومی و مقامی و ردیف دستگاهی ایران، میبینیم که این پتانسیل، بیانتها است. پس با وجود این گنجینه که مانند کوه یخی است و متأسفانه ما فقط بخش کوچکی از آن را بیرون از آب میبینیم، آهنگسازان، امروز شاید حتی نیاز به تلاش، برای ساختن موتیف، تم یا ملودی تازه نداشته باشند و فقط با نگاهی به این گنجینه و استفاده از دانش و شگرد آهنگسازی خود (که البته غربی است) به تجربههای درخشانی برسند. ساخت موسیقی ملهم از اینها نیز دریچه دیگری است به جهان موسیقی.حال آنکه این موضوع بسیار سلیقهای است و نمیتوان به آن نگاهی قطعی کرد. از سوی دیگر، موسیقی، هنر بدون مرزی است که به ما پیشکش شده و به باور من، بودن در چارچوبی ویژه، اشتباه محض است. میتوان از آهنگسازان بزرگ تاریخ، درس گرفت؛ بهعنوان نمونه، آهنگسازانی مانند کورساکوف، راول و غیره، بدون در نظر گرفتن ملیت خود، از موسیقی اسپانیا و دیگر نقاط جهان استفاده کردهاند و شاهکارهایی را آفریدهاند. از زاویهای دیگر، انگیزه و دلیل ما از آفرینش اثر، گستره جغرافیای استفاده از آن، گستره زمانی (به لحاظ تاریخی) و فاکتورهای دیگر نیز در این میان اهمیت پیدا میکند. اینکه قطعه به منظور ویژهای (موسیقی فیلم، کنسرت، فستیوال، موسیقی پروگراماتیک و...) نوشته شده باشد نیز در هویت آن تأثیرگذار است. اتفاقاً، نوشتن سمفونی دنیای نو، به سفارش ارکستر فیلارمونیک نیویورک توسط دورژاک اهل کشور چک، یکی از نمونههای روشن برای توضیح شرایطی است که درباره آن سخن گفتم. در نهایت از دیدگاه من، آهنگساز، همراه با داشتن امضای شخصی خود در آثارش (که این امضا، دربر گیرنده المانهای گوناگونی هم هست) میتواند بسیار منعطف باشد و آثار گوناگونی بیافریند.
یادداشت
گفتاری درباره آلبوم «امواج نوی ایران»
آثار آهنگسازان حاضر فقط اینجا میتوانست اتفاق بیفتد
آروین صداقت کیش
مؤلف، پژوهشگر و منتقد موسیقی
آلبومهایی از جنس «امواج نوی ایران» در حقیقت پروژههای آهنگسازی هستند. آقای محمدامین شریفی، ناشر و تهیهکننده اثر با من تماس گرفت و پروژهای را تعریف کرد؛ پروژهای متشکل از آثار آهنگسازان ایرانی برای فلوت. درباره چگونگی همکاری با یکدیگر صحبت کردیم و بعد از بررسی شرایط، در نهایت پذیرفتم در این پروژه حضور پیدا کنم. آهنگی ساختم، به آقای شریفی دادم که اجرا و ضبط شد و بزودی نیز منتشر میشود. «سفارش» در موسیقی کلاسیک جهانی بسیار مرسوم است. هرچه آهنگسازان معتبرتر باشند، چنین اتفاقی بیشتر برای آنها رخ میدهد، اما با معنایی که ما از «سفارش» در ایران میشناسیم کاملاً متفاوت است. وقتی در دنیای موسیقی کلاسیک، کوارتتی قصد دارد کنسرتی برگزار کند، به بعضی از آهنگسازان میگوید: «من از شما قطعهای میخواهم»، اما باقی مسائل هنری را آزاد میگذارد؛ همان رویکردی که در پروژه «امواج نوی ایران» شاهد هستیم، بنابراین قطعاتی که در آلبوم حضور دارند، از جمله قطعه من، همان کارکردی را خواهند داشت که هر قطعه دیگری دارد. تعریف پروژه و کنار هم قرار گرفتن قطعات، هیچ محدودیتی برای آهنگسازان ایجاد نکرده است، چرا که من و دیگر دوستان اصلاً از قطعات یکدیگر باخبر نبودهایم. بسیاری مواقع از من به عنوان مدرس این شکل از موسیقی میپرسند جایگاه موسیقی کلاسیک در ایران کجاست و چه کارکردی دارد؛ پاسخم این است که این زبان و بیان موسیقایی برگرفته از دنیای غرب است. در حقیقت زبانی موسیقایی در تاریخ موسیقی غرب اتفاق افتاده و ما به هر دلیل تاریخی، با این موسیقی تماس برقرار کردهایم. اگر چنین سؤالی در سال 1310 مطرح میشد، تماس ما با موسیقی غربی به تازگی برقرار شده بود و جوابهای دیگری داشت، اما اکنون پاسخهای متفاوتی دارد. موسیقی کلاسیک در غرب تکمیل و به افرادی در نسلهای پیش از ما منتقل شده، در ایران رشد کرده و به ما رسیده است. همه افرادی که در این شکل از موسیقی کار میکنند، موسیقی کلاسیک را به عنوان زبانی موسیقایی آموختهاند و میدانند کارکردی مشابه تمام انواع دیگر موسیقی دارد. در حقیقت دامنه مخاطبان و طرفداران یک نوع موسیقی، ربط چندانی به کارکردش ندارد. میدانیم موسیقی کلاسیک کمتر شنیده میشود، اما به هر حال زبانی بخصوص است. در هنرهای دیگر نیز شاهد اتفاقات مشابهی هستیم. به طور مثال ممکن است برخی بپرسند فیلمهای سهراب شهید ثالث چه کارکردی در هنر دارد؟ البته گاهی موسیقی کلاسیک به عنوان نوعی برتری فرهنگی یا زیباشناختی مطرح میشد که مقداری تنش ایجاد میکرد، چون با چنین دیدی ساخته و اجرا میشد تا نشان دهد برترین فرآورده فرهنگی است و فعالان این حوزه از هنر، از دیگران برتر هستند. در حقیقت به همین موسیقی آوانگارد بهگونهای دیگر نگاه میشد. اگر 25 سال پیش در چنین فضایی حضور داشتید، میدیدید نگاهی وجود دارد که گویی آخرین نگاه ممکن در موسیقی است. به پروژه «امواج نوی ایران» برگردیم؛ 25 آهنگساز در آلبوم حضور دارند که اگر ایرانی نبودند، از بخش اعظمی از آنها، اثری میشنیدید که اکنون نمیشنوید، اما حالا قرار است آثاری را بشنوید که فقط اینجا میتوانست اتفاق بیفتد، به همین دلیل هر گلی از این گلستان، بخش فرهنگ ما را رنگارنگتر میکند. من همیشه به خود کار فکر میکنم؛ چه در آهنگسازی و چه هنگام فعالیت تحقیقاتی. اگر از اینجا به بعد اقبالی همراه اثر بود و دیگران نیز شنیدند، اتفاق خوشایندی است، اما اگر هم چنین اتفاقی رخ نداد، برای من تفاوتی اساسی نخواهد داشت، چون کار من تا جایی است که به ساختن اثر ارتباط دارد و در ادامه مکانیزمهای دنیای هنر، کار خود را انجام میدهد.
سایر اخبار این روزنامه
# من - ماسک - میزنم
حفظ و احیای برجام نیازمند اقدام عملی اروپا و امریکا و لغو تحریم ها است
هتتریک فرهاد
برداشتن تحریم حق مردم است
همه به خوزستان کمک کنیم
کرونا، مانعی برای گفتن و شنیدن
محکومیت ۳۷ میلیون دلاری امریکا در دیوان لاهه
قیلوقال سیاسی خاموشی اقتصادی
ما درخت ها را با قلبمان می کاریم
«کرونا» اعتماد مردم را به شبکه های اجتماعی کاهش داد
16 صفحه «ایران جمعه» ضمیمه امروز
چرخه حیات تئاتر بر بستر آنلاین
تصویری تازه از موسیقی نوی ایران امروز
تعامل اقتصادی با جهان مصلحت است یا نیست؟
این روزهای سینمای کودک و نوجوان در شرایط کرونا
در قرضالحسنه کارنامه روشنی داریم
سلام ایران