روزنامه آفتاب یزد
1399/12/19
خداحافظی با خرید کیلویی میوه
آفتاب یزد-گروه شبکه: «- قبلا وقتی وارد تره بار میشدی به زور از کنار مردم میتوانستی رد بشوی به این خاطر که شلوغ بود اما الان به خاطر گرونی تعداد کمی از مردم در تره بار حضور دارند.- پیشتر وقتی میخواستم میوه خریداری کنم زیر یک یا دو کیلو نبود اما حالا آمدهام خرید، ۲ تا هویج و ۲ تا بادمجان برداشتم و... این خیلی برای یک خانواده ایرانی زشت است که بخواهد اینطوری (دونه ای) خرید کند. نمیدانم مسئولان از گرانیها اطلاع ندارند یا انقدر در رفاه هستند که از مردم خبر ندارند.
- خدا را شاهد میگیرم که از پس هزینهها بر نمیآیم. یک کمی به داد مردم برسید. یک و نیم میلیون حقوق میگیرم که با یک خرید تمام شد. من چیکار کنم. به خدا حاضرم خودکشی کنم.
- قیمتها چند برابر شده و دیگر نمیتوانیم میوه بخریم. گوشت و مرغ که جای خود دارد.»
این گزارهها درد ودل و گلایههای مردمی است که گرانیها امانشان را بریده انقدر که قدرت خرید را در آنها پایین آورده است. مردمی که قبلا کیلویی میوه میخریدند اما حالا یا از خرید آن عاجزند یا مجبورند دونهای آنها را تهیه کنند. کما اینکه چندی پیش اسدالله کارگر رئیس اتحادیه فروشندگان میوه و سبزی گفته است: «تقاضای مردم برای خرید میوه کاهش یافته است و این محصول در اولویتهای اول خرید مردم نیست.» حالا مردم از این اتفاق در رنجاند و شرمنده خانواده شان، اما مسئولان نمیبینند که بخواهند فکری به حال این موضوع کنند. چقدر دیگر باید مردم بابت گرانیها اعتراض کنند تا گوش شنوایی برای مشکلشان پیدا شود؟ همین چند روز پیش بود که آفتاب یزد طی گزارشی با عنوان «کدام خرید عید؟ پول نداریم!» بخش دیگری از ناراحتیهای مردم را از این موضوع منتشر کرده بود. همانها که به خاطر نداشتن پول، عطای خرید عید را به لقایش بخشیده بودند.
> راز یک معما؛ گرانی در عین فراوانی
در همین راستا عصر ایران طی یادداشتی به قلم مهرداد خدیر نوشته است: «این سخن رهبری در روز درختکاری که «اجناس و میوهها گران اما فراوان است و برای گرانی باید چارهای اندیشید»، نکتهای بسیار قابل تامل است؛ واقعیتی که نزد برخی به صورت معما درآمده است. چرا که بر اساس قاعده عرضه - تقاضا که مهمترین محور اقتصاد آزاد و مورد استناد همه است، اگر عرضه زیاد و تقاضا کم باشد قیمت باید کاهش یابد و اگر تقاضا زیاد باشد و عرضه کم قیمت بالا میرود. حال آن که در بازار ایران ما شاهد کمبود و قحطی نیستیم و جنس هست اما گران است. موضوع این نوشته هم معمای گرانی در عین فراوانی است. یعنی چرا با این که جنس هست، گران است؟ اگر کمبود باشد گرانی قابل فهم است. اما وقتی هست و زیاد هم هست چرا باید گران باشد؟ وقتی از گرانی صحبت میکنیم آن را از گرانفروشی باید جدا دانست. تلقی عمومی از گرانی اما همان گرانفروشی است. حال آن که گرانی به معنای آن است که مصرفکننده قدرت خرید ندارد و تولیدکننده یا واردکننده هم نمیتواند به قیمت کمتر عرضه کند. گرانفروشی اما یعنی فروشنده به سود متعارف قناعت نکند و به دنبال سود ۱۰۰ درصدی یا بیشتر باشد. درباره اقلام فسادپذیر مانند گل و مواد خوراکی که زود فاسد میشوند البته هزینه اتلاف و دورریز هم محاسبه میشود. وقتی موز با کیفیت آمریکای جنوبی در ایران قابل تولید نیست و واردات آن هم به صادرات سیب مشروط شده و با دلار آزاد و گران وارد میشود نمیتوان عرضه موز به قیمت بالا را گرانفروشی دانست و فروشنده را مقصر دانست. اما قطعا و بیهیچ تردیدی به منزله گرانی است. یعنی مصرفکننده توان خرید ندارد. سوال این است: چرا با این که جنس هست، گران است؟ چرا که اگر کمبود باشد گرانی قابل فهم است. اما وقتی هست و زیاد هم هست چرا باید گران باشد؟ این نوشته میخواهد این را بگوید که شاید این کالا و خدمات نیست که گران است بلکه دستمزد و درآمد است که کم است. از این رو نمیتوان علت را به سودجویی صِرف نسبت داد و میتوان این گزاره را طرح کرد که مشکل جای دیگری است و از این زاویهها هم به داستان نگریست:
اول: در ایران به دلیل بالا بودن حجم نقدینگی و خلق مستمر پول و شبه پول و البته فساد و ارتشا و سپردن خیلی از کارها به ناکاردانها و ترجیح وفاداری و ریاکاری بر تخصص و دانش و ضعف قوانین طبقات جدیدی ایجاد شده که در کنار برخورداران سابق وضعیتی به وجود آورده که به رغم قیمت بالا همواره عدهای قدرت خرید داشته باشند و اتفاقا برخی به خرید جنس گران تفاخر هم میکنند. منتها عرضه و تقاضا به مناطق جغرافیایی خاصی محدود میشود. همین چند روز پیش خودمان این خبر را منتشر کردیم که تقاضای «کله پاچه» در جنوب شهر کاهش یافته و در برخی نقاط به صفر رسیده است ولی در بعضی مناطق تهران همچنان مشتری دارد.
دوم: داستان، منحصر به میوه نیست. سالها پیش یک راننده تاکسی حرفی زد که تا مدتها مرا به فکر فرو برد و وقتی پیاده شدم مدتی به گفته او میاندیشیدم و حتی به مطالعه چند مقاله و حتی یک کتاب در این باره ترغیب کرد. حرف ساده راننده تاکسی این بود: «این همه خانه و من بیخانه؟ این همه بانک و من بیپول و لنگ ۵ میلیون تومان؟ این همه دختر مجرد و من بیزن و همسر؟!» حرف او به نظر ساده و شاید تنها یک درددل عامیانه باشد اما برای من به صورت یک پرسش فلسفی و یک گزاره پارادوکسیکال (تناقضمند/ ناسازواره) جلوه کرد. واقعا چرا وقتی این همه دختر در سن ازدواج وجود دارد، جوانان مجردند؟ چرا وقتی این همه خانه ساخته میشود و این همه خانه خالی وجود دارد خیلیها صاحبخانه نیستند و وقتی این همه بانک وجود دارد که پول خرید و فروش میکنند و مدام از رشد نقدینگی صحبت میشود آرزوی اکثر جامعه پول است و از بیپولی مینالند؟ پوپولیستها یا سوسیالیستهای تخیلی پاسخ پرسش را با شعار «عدالت» میدهند و یکی که از همه گزافهگوتر و مدعیتر و اتفاقا امتحان پسدادهتر است و عدالت را هم خیلی غلیظ تلفظ میکند به این انگارهها دامن میزند و راهکار را در تقسیم دار و ندار میداند و کل زمینهای ایران را هم میخواهد تقسیم کند. عدالت البته آرمانی بزرگ است اما عدالت واقعی فرصتسازی است و نمیتوان با انحصار و ناکارآمدی و صرف شعارهای بیحاصل و استمرار هزینههای بیدلیل به عدالت رسید.
1. با تشدید تحریمها و پیشبینی کسانی چون مرحوم اسدالله عسگراولادی درباره بروز قحطی، اولویت دولت این بود که قحطی نشود و قفسهها خالی نباشد. رشد فروشگاههای زنجیرهای عرضه و فروش کالا هم تلقی قحطی را در مردم ایجاد نکرد و قفسه مغازهها خالی نشد ولو قیمتها بالا رفت و برخی اقلام از دسترس بخشی از اقشار جامعه خارج شد. از این منظر میتوان گفت سیاست جلوگیری از قحطی موفق بوده است.
2. هر چند تولیدکنندگان چارهای جز افزایش قیمت نداشتند اما قبح آن ریخت و در غیاب وزارت بازرگانی که از حقوق مصرفکننده دفاع کند بازرسی و کنترلی برای تطابق افزایش اجتناب ناپذیر با سوء استفاده وجود نداشت یا کم بود.
مگر میشود یک سازمان واحد هم از حقوق تولیدکننده دفاع کند و هم مصرفکننده؟ این دو سازمان باید جدا باشند. وقتی برای سازمان دفاع از تولیدکننده مسجل میشود که مثلا قیمت هر لیتر شیر کمتر از ۵ هزار تومان قابل عرضه نیست و سازمان حمایت از مصرفکننده هم بر اساس متوسط دستمزد و درآمد بیش از هر لیتر چهار هزار تومان را خارج از توان مصرفکننده میداند به حفره ۱۰۰۰ تومانی در فاصله این دو قیمت میرسند. این را کی باید پر کند؟ دولت. معنی یارانه همین است. حالا چه به تولیدکننده بدهند و چه به مصرفکننده هدف آن باید مشخص باشد. منتها چه میکنیم؟ هر ماه به ۷۵ میلیون نفر ۴۵هزار تومان پرداخت میشود. در حالی که
اگر حذف میشد و کل آن به یارانه لبنیات یا مواد پروتئینی اختصاص مییافت بخشی از مشکل حل میشد. جنس هست اما گران است. چون کالا را یا وارد میکنند که با دلار گران، طبعا گران تمام میشود. یا در داخل تولید میکنند. باز هم گران تمام میشود. چون مواد اولیه با دلار محاسبه میشود و ماشین آلات نوسازی نشده است. پس برای حل این معما یک راهکار بیشتر وجود ندارد و آن افزایش دستمزدها و بالارفتن قدرت خرید است اما نه دستوری که موجب تورم بیشتر و بیکاری شود. بلکه با سرمایهگذاری خارجی. سرمایهگذاری خارجی هم با تنشزدایی و از راه اصلاح سیاستها به دست میآید. به زبان روشنتر قیمتها را نمیتوان به شکل سابق برگرداند. اما میتوان دستمزدها را بالا برد. منتها نه در این وضعیت که کارفرماهایی در همین هم ماندهاند. بلکه وقتی سرمایهگذاری خارجی یا کلان صورت پذیرد یا دست و بال دولت از محل صادرات نفت باز شود و از سوی دیگر هزینههای غیرضرور حذف شوند. با دولت فربه و سازمانها و نهادهای غیر مولد همین درآمد هم صرف آنها میشود حال آن که این بودجهها یا باید صرف یارانههای غیرمستقیم شود یا سرمایهگذاری. »
> واکنش کاربران
اما کاربران شبکههای اجتماعی نیز درخصوص گرانیها به ویژه در خصوص میوه حرفهایی زده اند.
یکی از کاربران در این مورد نوشته است: «قدرت خرید که هیچ، دیگه قدرت فروش هم نداریم».
کاربر دیگری گفته است: «با پول خرید میوه و بقالی، من همین چند سال پیش، ۴روز رفتم کیش کلی ریخت وپاش کردم و برگشتم!».
دیگری نوشت: «مامانبزرگم ده تومن میده میگه مامان برید میوه بخرید. فراموشی اینام ندارهها ولی چند سالیه که خرید نمیکنه باورش نمیشه قیمتها رو. فکر میکنه مسخرهاش میکنیم».
یکی دیگر از کاربران اینطور مینویسد: «۲ عدد پرتقال ۲ عدد موز ۲ عدد سیب ۶ عدد کیوی (مزه آب میداد) ۱۲۰ هزار تومن وجه رایج مملکت».
کاربران دیگر نوشته اند: «رفتم میوه فروشی ۴۱۵ هزارتومن ناقابل کارت کشیدم فکر کنم تابستون باید هر دفعه دومیلیون برا خرید میوه بدیم و این یعنی میوه نخریم»، «میوه فروش محل میگه مشتری کم شده خدا کنه عید قیمتا بالاتر نره که ما هم فروش کنیم»، «باید کم کم با خرید کیلویی میوه خداحافظی کنیم و دونهای بخریم»، «با گرونی سرسامآور میوه پیشنهاد میکنم رو به خرید دونهای بیاریم.»، «واقعیت دردناک این روزهای جامعه ایرانه کافیه یه گشتی تو فروشگاهای زنجیرهای و بازار میوه و تره بار بزنی تا با چشم خودت ببینی، خرید میوه در تره بار درهمه، اما بازار انقدر کساده که تربار نزدیک ما اجازه میده خود شخص سوا کنه»، «چند سالی بود که بیشتر مردم برای عید نمیتونستن آجیل بخرند، میوه میخریدند، امسال همون هم نمیتونن بخرن».
سایر اخبار این روزنامه
برخورد روسای شورای رقابت و بورس در دو راهی صنعت خودرو
چهارشنبه سوری امسال خطرناکتر است؟
خداحافظی با خرید کیلویی میوه
چرا مردم به نماینده مجلس بیاحترامی کردند؟!
موافقت سازمان برنامه با کمک فوری به هما
زمزمه حذف مناظره از انتخابات۱۴۰۰
تورم افغانستان فقط ۴.۱ درصد؛ تورم ایران ۲۵ درصد!
فکری به حال گرانیها کنید
درباره اندیشه ورزی
مشکلات حاشیه شهر مشهد
دریک قدمی نوروز
داروی ایرانی؛ کیفیت یا تجارت؟
قیمت هم بایدمنصفانه باشد
زنان ؛ دروازه های سلامت جوامع
روغن کرونایی یا کرونای روغنی
چرا از مواد محترقه در چهارشنبه سوری استفاده میشود
واکسن کرونا ابزار ژئوپلیتیکی
بیتوجهی عمومی به مصوبات فرهنگستان
جوان ایرانی در یوغ اسارت فضای مجازی