زنان ؛ دروازه های سلامت جوامع

محمد هاشمی‪-‬ تاثیر نقش تغذیه در سلامت ، از دیرباز مورد توجه افراد بوده اما تعریف الگوی صحیح تغذیه و اولویت مصرف مواد غذایی طی
تاریخ و با توجه به سطح دانش بشر همواره دچار دگرگونی گردیده است. از آنجا که گستردگی علم تغذیه و مطالعات و
یافته های وسیع دانشمندان این حوزه امکان
ارائه توضیحاتی جامع و مختصر برای رعایت تغذیه کامل در چنین فضای محدودی را نمی دهد، در اینجا به دریچه ای متفاوت از میزان اهمیت و تاثیر تغذیه بر سرنوشت انسان ها جلب


می نمایم. گفتار را با این پرسش آغاز می کنیم که به نظر شما کدامیک از گروه های اجتماعی از نظر رعایت تغذیه کافی و مناسب نیاز به توجه بیشتری نسبت به سایر گروه ها دارند؟ از نظر علم جامعه شناسی، انسان سالم محور توسعه است، به بیان دیگر بدون داشتن افراد سالم، دستیابی به توسعه برای آن جامعه میسر نیست از طرفی انسان سالم از بطن
خانواده سالم برمی خیزد و امروزه ثابت شده زنان سالم و آگاه، ستون اصلی خیمه
خانواده های سالم هستند.برای بررسی این مدعا به سه جنبه از تاثیر زنان در این راستا نگاه
می کنیم. اگر از دیدگاه بیولوژیکی به یک زن نگاه کنیم، در سال های ابتدایی زندگی، دختربچه
ای است با نیازهای تقریبا یکسان با جنس مذکر که هرچه به سنین بلوغ نزدیک تر
می شود، نیازهای متفاوتی پیدا می کند. در طول
دوران بارداری، جنینی که از لقاح دو سلول نر و ماده به وجود آمده پس از 9 ماه تبدیل به نوزادی با سه هزار برابر وزن اولیه خود
می شود. در این زمان محرومیت های تغذیه ای مادر، نه تنها اورا ناتوان می کند، بلکه فرزند او و در نتیجه آینده جامعه را تحت تاثیر قرار
می دهد. فی الواقع اگر مواد تغذیه ای به موقع
به بدن مادر باردار نرسد، جنین نیازهای خود را به قیمت تهی کردن ذخایر بدن مادر تامین
می کند و اگر به این مجموعه، فقر دانش و تعدد موالید نیز اضافه شود منجر به ناتوانی های متعدد جسمی زن شده و نهایتا از توانائی های او در مراقبت از کودکان و خانواده می کاهد.همچنین از آنجائی که زن محور تغذیه خانواده است، آگاهی های او نسبت به تغذیه سالم در تنظیم سبد و سفره خانوار و بالطبع پرورش خانواده ای سالم از یک‌سو و تنظیم هزینه کرد بودجه خانواده و رسیدن به بهره وری مطلوب از سوی دیگر، تاثیر قابل ملاحظه ای در ارتقاء سطح سلامت جامعه در یک دید کلان خواهد داشت. نتایج بررسی مصرف مواد غذایی کشور در سال 79 که نشان دهنده درصد بالایی از خانوارها که دچار کمبود دریافت آهن، کلسیم و ویتامین آ و نیز نشانگر شیوع تقریبا" پنجاه درصدی خانوارهای با دریافت انرژی و پروتئین بیش از نیاز بود، بر این حقیقت تاکید می کند
که غفلت از آموزش تغذیه و بهداشت در زنان می تواند به اتلاف منابع آتی جامعه منجر شده و نهایتا تبدیل به سدی در راه توسعه جامعه شود.سومین جنبه رابطه زنان و تغذیه و تاثیر آن در رشد و توسعه جوامع ، تاثیری است که مادران بر شکل گیری ذائقه کودکان دارند. این مسئله امر بسیار مهمی است که خود پایه گذار پیشگیری اولیه از بروز بیماری های غیرواگیر است. در حقیقت سوء تغذیه و چاقی دو سر طیف بد خوری و بدغذایی هستند. توجه
به این واقعیت که چاقی دوران کودکی می‌تواند زمینه ساز ابتلاء به بیماری‌های قلبی عروقی و دیابت در بزرگسالی شود و نیز سوء تغذیه این دوران منجر به اختلالات متابولیک دوران میانسالی می شود، یک‌بار دیگر بر اهمیت ارتقای سطح سواد تغذیه ای زنان جامعه تاکید می ورزد. از جمله مثال‌های موفق در این زمینه می توان از کشور فنلاند یاد کرد که طی یک برنامه ریزی 23 ساله موفق به کاهش 73 درصدی شیوع بیماری های قلبی- عروقی از طریق آموزش شیوه درست تغذیه ای
به ویژه در بین زنان شدند.اجمالا اینکه دو منظر گوناگون برای زنان در ارتباط با غذا وجود دارد؛ اول اهمیت تغذیه آنان و اینکه طی دوران های مختلف زندگی مانند بلوغ، بارداری، شیردهی و یائسگی باید تحت حمایت خانواده و
دستگاه های حاکمیتی قرار بگیرند و دوم سطح دانش
او در زمینه تغذیه سالم به عنوان کلیدی ترین فرد در تعیین چیدمان سفره خانوار و تاثیر بسزای این امر در سلامت و اقتصاد جامعه است که لزوم ارتقای آن را برای رسیدن به بهره وری مطلوب در سطوح کلان روشن
می سازد.با توجه به آنچه در این گفتار اشاره شد می‌توان نتیجه گرفت که زنان در واقع دروازه های سلامت جوامع و راهگشای آنان به سوی توسعه پایدار و حقیقی هستند، نکته ای که از دیدگاه سیاستگذاران بهداشتی کشور نیز پنهان نمانده و در راستای جدی تر گرفتن مشارکت زنان در این امر کوشش های فراوانی صورت پذیرفته که هرچند هنوز به سرمنزل مقصود نرسیده، اما قابل تقدیر و نوید بخش آینده ای بهتر است.