صد سال به اين سال‌ها اما به از اين سال‌ها

سال پر هم و غمي را پشت سر گذاشتيم. 
سال بلاگير پر فر و كر كرونا. 
اما دوست من:  بهار در راه است سرود رودها را مي‌شنوي؟ پرواز پروانه‌ها را مي‌بيني؟ /  رستن سبزه‌ها و شكفتن شكوفه‌ها را مي‌نگري؟ /  چلچله‌ها چه‌چه مي‌زنند و بازگشته‌اند /  بلبلان نغمه حيات سر داده‌اند. ديدي كه زمستان رفت و روسياهي به زغال ماند.  گفتم كه شب و هم و غم مي‌گذرد و بهار مي‌آيد.  گفتم كه به قول جبران خليل جبران: آنگاه كه بهار سرودش را سر مي‌دهد، مردگان زمستان برمي‌خيزند، كفن را دور مي‌اندازند و به پيش مي‌تازند.  حكم ازلي اين است.
حالا شاخه‌هاي عريان، سبزپوش شده‌اند و سبزه قباها به پيشواز بهار آمده‌اند.  
نرم نرمك مي‌رسد اينك بهار /  بوي سبزه بوي باران بوي خاك 


بهار زيباترين فصل سال است و نوروز شادترين روز جهان و انسان  هيچ تقويمي به زيبايي تقويم طبيعي ايراني نيست. 
پدران ما كه بر اين خاك پاك مي‌زيستند، سال نو را و روز نو را همراه با اولين روز بهار و بيداري طبيعت جشن مي‌گرفتند و اين روز را براي سال نو بر‌گزيدند. در شادي آنان، جهان شريك است و آن لحظه اثيري گردش زمين بانگي در دل‌ها طنين مي‌افكند و شوري در جان‌ها پديد مي‌آورد كه روزي نو آغاز شده و فصلي نو و سالي نو از راه رسيده.  به غم نتوان دل سپرد. شادي و زيبايي بهاري چونان فرشته‌اي از راه مي‌رسد و نويد روزي ديگر  و بشارت فصلي خوش‌تر را بانگ مي‌زند.  هيچ فرماني نمي‌تواند نسيم را از وزيدن، چشمه‌ها را از جهيدن، بلبلان را از سرودن، آهوان را از دويدن، اسبان را از پريدن و خورشيد را از دميدن باز دارد.  مي‌توان بندي بست. اما زمين و زمان بندها را مي‌گسلد، اسب سفيد بهاران از راه مي‌رسد و سدها را مي‌درد . 
  بهار را تعادل ربيعي مي‌خوانند و نوروز نماد و نمود دادگري است. هنگام برابري روز و شب. در آن دم است كه ترازوي زمان در مكان به نمايش مي‌آيد و بوي شادي در جهان پراكنده مي‌شود. بوي نو شدن جان را و جهان را فرا مي‌گيرد. كليد باغ شادي در دستان توست. 
ز باغ اي باغبان ما را همي بوي بهار آيد /  كليد باغ ما را ده كه فردامان به كار آيد  
اين سال گذشت. سالي كه نكبت كرونا جان‌ها ستاند و داغ‌ها بر دل نشاند. بليه‌اي كه بني‌آدم گرفتارش شد. بلايي كه از مرزها گذشت.  فقير و غني نشناخت و نشان داد كه بني‌آدم اعضاي يك پيكرند. با آرزوي سالي خوب و شاد. چنان نماند و چنين نيز نخواهد ماند.  اي سال برنگردي، بري ديگه برنگردي.