روزنامه آرمان ملی
1400/01/16
آمريكا از فشار به ايران نتيجه نگرفت
آرمان ملی- حمید شجاعی: جمعهای که گذشت شاهد برگزاری نشست کمیسیون مشترک برجام با حضور طرفهای عضو در این توافق بودیم و نمایندگان همه طرفها نیز از این نشست و ادامه این نشستها ابراز رضایت و استقبال کردند. این در حالی است که آمریکاییها نیز از این گفت و گو ها استقبال کردند و جن ساکی سخنگوی کاخ سفید نیز با اشاره به نشست آتی کمیسیون مشترک برجام در سهشنبه پیش رو گفت وگوهای غیرمستقیم با ایران در وین را به طور بالقوهای سازنده خوانده است. با این حال مقامات و مسئولان امر در کشورمان هرگونه مذاکره مستقیم و غیرمستقیم با آمریکا را منتفی دانستهاند. آنچه مسلم است تا زمانی که آمریکاییها به تعهدات خود در برجام بازنگردند و تمامی تحریمها را لغو نکنند این اظهار نظرها چندان در دی را دوا نخواهد کرد. همانطور که مقامات کشورمان بارها اشاره داشتهاند راه حل احیای برجام و بازگشت آمریکا به این توافق صرفا لغو تحریمها است. حال باید دید که آمریکاییها چه زمانی به این درک خواهند رسید تا به تعهدات خود عمل کرده و تحریمها را بردارند. در این راستا برای بررسی تحولات اخیر در نشست کمیسیون مشترک برجام، احتمال حضور آمریکاییها در نشست پیش رو، لغو تحریمها و تغییر موضع اروپاییها نسبت به ایران«آرمان ملی» با فریدون مجلسی دیپلمات پیشین و تحلیلگر مسائل بینالملل به گفت و گو پرداخته است که میخوانید.طرفین بــرجام از نشست کمیسیون مشترک برجام اظهار رضایت کرده و نشست آتی در وین را نیز سازنده توصیف کردهاند؛ این در حالی است که آمریکا نیز از این نشست استقبال کرده و احتمالا رابرت مالی به عنوان نماینده آمریکا در امور ایران نیز در این نشست شرکت کند؛ تحلیل شما از تاثیر این گفت و گوها بر فضای داخلی، منطقهای و بینالمللی چگونه است؟
تمام این مباحث مطرح شده و من شخصا امیدوار هستم که ما به سمت اعتدال برویم و در این شرایط سخت بیماری کرونا که در تحرک اقتصادی کشور نیز مثل همه دنیا تاثیر گذاشته دنیا که گویی از یک جنگ جهانی در آمده و احتیاج دارد به دنبال یک آرامش و اصلاحاتی برود و خطر درگیری را هرچه کمتر کند. با کینه توزی و پرخاشجویی نه میشود انتظار توسعه داخلی داشت و نه میتوان انتظار روابط بینالمللی داشت و نه میتوان انتظار داشت که سرمایهگذاران اعم از داخلی و خارجی بخواهند سرمایه خود را در معرض خطر قرار دهند. در منطقهای که خودشان مرتب با شعارها از جنگ و درگیری استقبال میکنند یا حداقل شعارش را میدهند. کسانی که نه در تولید نقشی دارند و نه در آثار وخیم تورم آسیب دیدند اما در جایگاههای محکمی میتوانند این شعار را بدهند. اما به هر حال مسئولان کشورها که به هر حال مسئولیتشان تامین منافع ملی و تامین آرامش و رفاه ملت است در شرایط خاص میتوانند از آنها انتظار گذشت و فداکاریهایی را داشت اما تا کی و چند سال؟ این شرایط التهابی باید آرامش پیدا کند و من احساس میکنم که چنین درکی نزد مسئولان جهانی و از جمله در ایران نیز وجود داشته باشد. اینکه بالاخره این مشکل منطقه با جنگ حل میشود یا آرامش و سازگاری طرفین با یکدیگر حل میشود آرزوی مردم منطقه است. هر چند ممکن است دولتها به دلیل برخی مسائل بخواهند جور دیگری سخن گفته و اقدام کنند اما من احساس میکنم که تمایل و نیاز مردم منطقه را درک کردند. در خارج از ایران نیز در روابط بینالمللی همین وضع حکمفرماست. دنیا؛ دنیای رقابتی شده است. آن زمانی که انحصار تجارت بینالمللی در اختیار اروپا و آمریکا بود و ژاپن و کره جنوبی هم وارد شدند و در این انحصار به آنها پیوستند سپری شده است. آن زمان از آن کشورهای بزرگ جهان چین و هند سردمدار بودند واکنون برزیل و ترکیه آمدهاند و خود ایران نیز این توانایی را دارد که در همین مسیر قرار بگیرد. این قدرتها به جای شرایط انحصاری، تحکمی و سلطهجویانه یک شرایط رقابتی ایجاد کردند و خودشان هم باید از آن دید سلطهجویانه پرهیز کنند. برای اینکه هیچ کشوری از اینکه نسبت به او برخورد سلطه گرانهای شود خودسر و راضی نخواهد بود.
برخی معتقدند با برخی اقداماتی که بایدن از ابتدای حضورش در کــــاخ سفید انجام داده نگاهش به ایران و منطقه نسبت به قـــبل از خودش تغییر کرده است؛ چه میزان با این گزاره موافقید؟
من فکر میکنم آمریکاییها در یک بـازنـگری دیگری نیز هستند و آن اینکه مبارزه برای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی ولو اینکه مردم به زانو در بیایند فایده ندارد، اما این حرکت به سرانجامی نخواهد رسید چون ایران کشور خیلی بزرگی است و با کوبا و کره شمالی قابل مقایسه نیست. ایران سرزمین وسیعی با امکانات مختلف است که در درون خودش میتواند زنده مانده و ادامه دهد اما این کافی و در شأن مردم نیست. از طرفی آنها میبینند که با فشار به ایران یا در اختیار قرار دادن انحصار بازار نفت و انرژی به نفع اعراب خودشان را در معرض یک انحصار جدیدی میگذارند که در شرایط بحرانی ممکن است به زیان آنها تمام شود. ممکن است این امکانات به صورت ناگهانی در اختیار نیروهای رقیب قرار گیرد یا اینکه بازار به تدریج در اختیار کسان دیگری قرار گیرد که میتوانند نیازهای ایران را تامین کنند ولی برای ایران انحصار تامین نیازها در رابطه با یک کشور زیان بخش است. چه در خرید که باید گران بخرند و چه در فروش که باید ارزان بفروشند و استقلال واقعی تجارتی خودشان تضعیف شود، البته ممکن است که آمریکاییها نیز به تدریج این بازارها را از دست بدهند. یا به تدریج ارزهای دیگری غیر از دلار وسیله مبادله قرار گیرد که به هر حال خواهد گرفت ولی ممکن است این کار با سرعت بیشتری صورت پذیرد. آن زمان دیگر کنترل تجارت خارجی از طریق اتاق پایاپای نیویورک هم امکانپذیر نخواهد بود. در نظارت بر امور بانکها که آیا تحریمهای آمریکا را اعمال میکنند یا نه به راحتی امکان پذیر نخواهد بود و آنها نیز منافع بیشتری را از دست میدهند. از این جهت است که کشورها باید بنشینند و با هم مذاکره کنند و طرفهایی که در پی براندازی دیگران هستند ضمن حفظ برخی از اصول در رویکرد خود تجدیدنظر کنند و اجازه دهند کشورهای منطقه آنهایی که درگیر هستند خودشان تصمیم بگیرند. ایران نیز اخلاقا و به صورت حقوقی در منطقه است و با اعراب تاریخ مشترک دارد و باید با کشورهای همسایه خود در یک همزیستی مسالمت آمیز قرار گیرد. به هر حال شرایطی که امروز وجود دارد و اینکه رئیس سازمان انرژی اتمی ایران که در مذاکرات حضور داشته سخنان امیدوارکنندهتری را نسبت به مذاکرات وین ابراز داشته اما معاون وزارت خارجه که او هم در مذاکرات شرکت داشته بار دیگر از عدم تمایل و آمادگی ایران برای مذاکره در همین زمان سخن گفته است. این اظهارنظر ناامید کننده است برای اینکه نشان میدهد که راه حل مسالمت آمیز را از یک جناح و یک نهاد رد میکنند اما به نظر میآید در نهاد دیگری از این قضیه استقبال میکنند. موضوع این نیست که ابتدا ما باید به تعهداتمان بازگردیم یا آمریکا. آن طرفی که آسیب و زیان میبیند مردم ایران هستند. دلار قیمت آن طی این مدت به 30 هزار تومان رسیده و آثار تورم فزاینده به مردم ایران میرسد که باید سطح زندگیشان از مردم امارات، عربستان کویت و... بیشتر میبود نه اینکه به گذران و زنده ماندن خود راضی باشند. به هر حال این موضوعات است که باید در مورد آن تصمیمگیری شود که آیا مذاکره شود یا کلا به عدم مذاکره ادامه دهیم. شرایط نه جنگ و نه صلح قابل دوام نیست. در شرایط موجود نیز از ابعاد و دید اقتصادی و سیاسی به زیان آمریکا هم است.
پس از روی کار آمدن بایدن در آمریکا شاهد تغییر موضوع از سوی اروپاییها نسبت به ایران بودیم؛ چنانکه آنها در زمان ترامپ با تکیه بر قطعنامه2231 همراستا با ایران در مقابل ترامپ قرار میگرفتند؛ اما اکنون شرایط تفاوت کرده؛ اساسا این تغییر موضع و رویکرد از سوی اروپاییها از چه جهت است؟
باید دید تغییر موضع ایران چقدر در تغییر موضع اروپاییها تاثیر داشته است. اولا کشورهای غیر اروپایی و آمریکایی باید همیشه توجه داشته باشند که آمریکا یک کشور اروپایی جدا مانده در آنسوی آبها است. جامعهای اروپایی با درصد بیشتری از مهاجران مختلفی که از جاهای دیگر رفتند اما جامعه اصلی آمریکا همان جامعه اروپایی است که به هم پیوند دارند و در دو جنگ جهانی اول و دوم هم نشان دادند که چگونه در زمانی آمریکا به کمک اروپا آمد و آنها را نجات داد. در خصوص مسائل پیرامون برجام نیز باید توجه داشت که اروپا متحد ترامپ نیست؛ بلکه اروپا متحد وحامی کلیت آمریکا بوده است. آن چیزی که باعث میشد اروپا در برابر آمریکا موضع بگیرد در واقع موضعگیری در برابر سیاستهای ناپخته و فاشیستی ترامپ بود که برای اروپا خاطرات تلخی را زنده میکرد. دیدیم که در رای گیری در مجمع عمومی و شورای امنیت هم به تک روی واشنگتن رای ندادند. اما علت رفتار کنونی اروپاییها این است که با پیش بینی آمدن بایدن طرف ایرانی که فکر میکرد آمریکا و اروپا از موضع ضعف وارد خواهند شد دو اقدام با شتاب انجام داد که بتواند بایدن را در بدو ورود در برابر کار انجام شدهای قرار دهد. یکی افزایش ناگهانی غنیسازی به 20 درصد و دیگر اعلام رهایی ایران از قید مقاوله نامهها و پروتکلهای مربوط به NPT که در قالب برجام الزام آور بود. البته مسائل فرعی دیگری از نظر عدم همکاری در پروتکلهای FATF که به هر حال معاملات بانکی خارجی را محدود یا ممنوع میکند نیز هست. بنابر این وقتی که این دو موضوع آن هم با مدت دو ماههای که مقارن با روی کار آمدن بایدن بود مطرح گردید باعث شد که اولا بایدن تا پایان آن دو ماه هیچ اقدامی انجام ندهد. برای اینکه نظرشان به عنوان یک قدرت بزرگ این بود که شما بروید به تهدیدتان هرچه هست عمل کنید. دیدیم که در این مورد بعد از دو ماه تازه آمریکاییها اعلام کردند که شما از اقدامات شتابان و تغییر شرایط زمانی که بایدن اعلام کرده بود با بازگشت به برجام وارد یک مرحله جدید و مسالمتآمیزی خواهم شد دست بردارید. لذا اکنون وقت آن است که با نیازی که آمریکا و اروپا به صلح جهانی و بیرون آمدن خودشان از بحران اقتصادی کرونا دارند مانند شرایط پس از جنگ در این طرف هم امیدوار باشند که مساله اصلی که مساله دیدگاه جمهوری اسلامی نسبت به رژیم صهیونیستی است به نوعی اصلاح شود که نه جمهوری اسلامی از مواضع حیثیتی خود جدا شود و هم تهدیدها برطرف شده باشد. لذا من این اعلام بایدن را که اشغال ساحل غربی رود اردن را بر نمیتابد نشانه مهمی از قدم آمریکا در نزدیک شدن آمریکا به قطعنامه 242 سازمان ملل میدانم که موجودیت دولت فلسطین را با پایتختی قدس شرقی به رسمیت شناخته و فکر میکنم ایران نیز برای صلح و امنیت بینالمللی از خواسته اعراب در مورد رفع تظلمات رفته به مردم فلسطین و خواسته جمعی آنها حمایت کند. البته این حمایت بهتر است در قالب قطعنامههای شورای امنیت باشد نه علیه قطعنامهها که ایران را در موضع ضعف و در طرفیت با جامعه جهانی قرار دهد.
اخیرا سخنگوی کـاخ ســـفیــــد گفت و گوهای غیرمستقیم با ایران را سازنده خوانده است؛ در حالی که مقامات کشورمان هرگونه گفت و گوی رسمی و غیر رسمی با آمریکا را تکذیب کردهاند؛ اساسا این نوع رفتارها از سوی طرف آمریکایی بر چه اساسی است؟
دیدار غیر رسمی در شرایطی که به خصوص در ایران ما شاهد بودیم که اگر بدون مجوز باشد میتواند آثار و تبعاتی را برای کسانی که بخواهند در این امور وارد شوند به بار بیاورد. بنابراین دیدارهای غیر رسمی که مدنظر آنها است را میتوان دیدارهای رسمی اعلام نشده دانست که میتواند موثر باشد. البته شاید این نوع اظهارات بیشتر مصرف داخلی داشته باشد.
امروز آمریکاییها مطرح میکنند که برجام باید مورد مذاکره مجدد قرار گیرد؛ حال این پرسش مطرح میشود که آیا اگر دولت اوباما با پیروزی هیلاری کلینتون ادامه مییافت و تغییری در برجام حاصل نمیشد بازهم آنها خواهان مذاکره مجدد بودند؟
به نظر من به آمریکاییها برمیگشتند و خواهان اصلاح بودند. دلیلش نیز این است که با اینکه در متن برجام کلمهای در این خصوص نوشته نشده اما از نظر آمریکاییها موجودیت برجام برای حمایت از موجودیت رژیم صهیونیستی تنظیم شد. تحریمهای ایران به خاطر به مخاطره انداختن موجودیت این رژیم بود و اروپا، آمریکا، روسیه و چین در این مورد به خصوص اتفاق نظر داشتند که موجب تصویب آن شش قطعنامه شدند. یعنی لااقل از دید آنها برخی از اقداماتی که در ایران صورت گرفت و پنهان از تعهداتش در NPT بود و آثاری که گفتند در لویزان دیده شده و اقداماتی که در نطنز و نیروگاه اراک بود همه این ظن را به وجود می آورد که ایران درصدد دستیابی به بمب هستهای است و علت برخورد شدید با ایران نیز این بود که سیاست اعلام شده و استراتژیک ایران مبنی بر نابودی رژیم صهیونیستی از صحنه روزگار مساله شناخته شده ای بود و نیازی ندیده بودند که در برجام اسمی از آن بیاورند. تصورشان این بود که با خودداری ایران از تولید سلاح هستهای که موانع برجامی بر سر راه َآن بود مساله تهدید موجودیت رژیم صهیونیستی از بین رفته باشد. اما برخی اتفاقات باعث شد که نگاه آنها نسبت به این مساله از بین نرود. لذا این مساله در زمان خود اوباما پیش آمد که دستور لغو همکاریهای اقتصادی صادر شد. از طرفی ایران نیز با ممنوعیت تجارت با آمریکا نوعی تحریم را آغاز کرد. در زمان اوباما بود که تحریمهای جدیدی برقرار شد و شرکتهای اروپایی یا نیمه اروپایی از ایران خاربج شدند. ایرباس و بوئینگ قراردادهای خود را ملغی کردند و هرکدام فروش صد نفر بوئینگ آمریکایی و ایرباس نیمهآمریکایی و نیمه اروپایی را کنار گذاشتند و شرکتهایی مثل توتال نیز از ایران رفتند. همه اینها در زمان ترامپ اتفاق نیفتاد بلکه در زمان اوباما رخ داد. با روی کار آمدن خانم کلینتون هم ممکن بود نه به روش اوباما بلکه به روشهای دیگری که همیشه هم از طرف دموکراتها اعمال شده است سخت گیریهایی انجام میپذیرفت.
سایر اخبار این روزنامه
تاخير واكسيناسيون هيچ توجيهي ندارد
بستن قرارداد با چين در دوره تحريم،خطاست
حقوق 4 میلیونی بازنشستگان را راضی نکرد
تداوم حواشی یک کاندیدای نظامی!
آمريكا از فشار به ايران نتيجه نگرفت
رفع موانع توليد، شنيدن صداي بخش خصوصي است
توسعه صنعت اسير مافياي واردات
دخالتهاي مكرر صداي دولت را در آورد
رابطه بررسیصلاحیتها با مشارکت حداکثری
چرا مردم را مقصر امواج کرونا میدانید؟
نشست وین و خروجی قابل قبول
قرارداد 25ساله، اهرم فشار برای احیای برجام
خطر حتمی است، حالت اضطراری اعلام کنید