«آقا مرتضی» باید محور اتفاق باشد نه افتراق

مشاجره‌ای که بین بنیاد روایت فتح از یک سو و سازمان هنری رسانه‌ای اوج از سوی دیگر بر سر مستند «آقا مرتضی» ایجاد شده است، اتفاق خوشایندی نیست.
شاید این اوج بدسلیقگی باشد که شخصیت «آقا مرتضی» را به عنوان یکی از عناصر ایجاد قدرت و تقویت استدلال و تدلیل در بین جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به عرصه‌ای برای مستهلک کردن انرژی و توانی که باید صرف دشمن‌شناسی و تقویت جبهه انقلاب شود، تبدیل کنیم. به کلام بهتر امثال «آقا مرتضی» محور همگرایی و همداستانی نیرو‌های جبهه فرهنگی انقلاب هستند نه مجالی برای خراشیدن صورت نیرو‌های فرهنگی انقلاب. قطعاً اگر سیدمرتضی هم در قید حیات دنیایی بود و دستش از این دنیا کوتاه نبود، کمترین رضایتی در رخ دادن بگومگو‌های انرژی‌بر در صفوف جریان ارزشی و انقلابی نداشت.
بدون هر گونه سو‌گیری بد نیست نکاتی را خطاب به هر سه وجه ماجرا یعنی همسر شهید آوینی، بنیاد روایت فتح و سازمان هنری رسانه‌ای اوج مطرح کنیم.
یک طرف ماجرا می‌گوید: «خروج این حجم بسیار از آرشیو که برخی از آنان به دلایل متقن از سوی مدیران وقت گروه به صورت محرمانه نگهداری می‌شده، در زمان تصدی مسئول سازمان اوج در بنیاد فرهنگی روایت فتح در پایان سال ۱۳۹۶ و اوایل سال ۱۳۹۷ و به دستور شخص ایشان از آرشیو بنیاد خارج و در اختیار عوامل مستند مذکور قرار گرفته است»، یعنی کشاندن یک بحث مدیریتی و سازمانی به فضای رسانه‌ای کشور و عجیب بودن ماجرا از این جهت که چرا فاصله‌ها آنقدر دور است که سوءتفاهم‌های اینچنینی بر سر یک مستند در فضای دوستانه و خودمانی حل نمی‌شود و چرا کار به بیانیه‌نویسی و استفاده از ادبیات مچ‌گیری می‌کشد. اساساً اقدام درست یا غلط یک مدیر فرهنگی در زمان تصدی پست مدیریت یک مجموعه چه ربطی به همه دغدغه‌مندان و هنرمندان و... دارد؟! مگر در مابقی موارد مشابه همین رویه به کار گرفته شده که حالا اختلافات داخلی بر سر راش‌های یک مستند به میان افواه و افکار عمومی کشیده شده است؟


پاسخ دادن به بیانیه‌ای که نتیجه آن خدشه وارد کردن بر اعتماد عمومی نسبت به جریان فرهنگی انقلاب (چه در حوزه امانتداری و چه در حوزه مراعات اخلاق و...) است، قطعاً ضرری مضاعف دارد، در حالی که وظیفه همه دوستان تقویت نیرو‌ها و هموار کردن مسیر رشد و اعتلای جریان فرهنگی انقلاب جهت تبیین و تئوریزه کردن اهداف و مرام انقلاب اسلامی در داخل و خارج از کشور است، ضمن اینکه اشاره به روند و سیر انتخاب یک مدیر فرهنگی «به پیشنهاد فرمانده محترم وقت سپاه پاسداران و با حکم رئیس محترم وقت سازمان بسیج مستضعفین» که رفتاری سازمانی محسوب می‌شود، به هیچ عنوان نمی‌تواند دلیلی بر حقانیت یا باطل بودن رفتار تالی افراد باشد، چه اینکه هر دو بزرگوار به طریقی مستظهر به این شاخصه هستند و اگر قرار است مورد محاجه و مفاخره قرار بگیرد در حق هر دو برادر صادق است.
اما آنچه به نظر می‌رسد دعوای اصلی بر ناراحتی و تکدر خاطری است که از سوی خانواده شهید آوینی ابراز شده است، چه اینکه همسر «آقا مرتضی» می‌گوید: «وقتی بخش اول مستند را دیدم، واقعاً احساس کردم یک تعرض به خانواده‌ام صورت گرفته و زیر پا گذاشتن حریم خانواده را با پرده‌دری و وقاحت باور نمی‌کردم.» بعد از این اظهارات است که دوستان بنیاد روایت ضمن دعوت «از همه دوستان به خویشتنداری و نقد اثربخش در رفع این عارضه بزرگ که قلب بسیاری را از جمله خانواده شهید عزیز نیز آزرده» آتش توپخانه بیانیه‌ای را ساز کرده‌اند. تحلیل این دو گزاره نشان می‌دهد ظاهراً طرح برخی واقعیات و حقایق زندگی شهید آوینی بر خانواده ایشان گران آمده و مایل نبودند مردم بدانند آقا مرتضی مثلاً در زمان دانشجویی و مجردی چه چالش‌هایی را از سر گذرانده تا از حضیض کامران بودن به اوج سیدشهیدان اهل قلم برسد! اما اگر بخواهیم منصفانه به مسئله نگاه کنیم، می‌بینیم شهید آوینی شخصیتی شاخص محسوب می‌شود که نمی‌توان آن را صرفاً در حصار تعریف و تعبیر خانواده و اقربین خلاصه و ارائه کرد، چه اینکه این شهید بزرگوار متعلق به همه آحاد جامعه است، فلذا هر گونه تلاش برای محدود کردن و ایجاد انقیاد در تبیین افکار، اعمال و رفتارهایش توسط هر شخص، گروه یا جریان غیرعقلایی بوده و پذیرفتنی نیست.
نکته آخر اینکه امثال شهید شاهرخ ضرغام، علی گندابی، طیب حاج رضایی، شهید دریاقلی سورانی و شهید مجید خدمت معروف به مجید سوزوکی و ده‌ها نمونه مشهور دیگر به واسطه اینکه از فضای اسفل هواپرستی و حضیض روزمرگی به درجات بالای عبودیت و اخلاص دست پیدا کرده‌اند، عزیز و محترم شده‌اند و قطعاً نقل سرنوشت و طرح چگونگی انقلاب درونی آن‌ها نه تنها باعث کسر شأن این افراد نمی‌شود بلکه ممکن است کورسوی امیدی برای بازگشت و توبه و انابه افراد مبتلابه فراهم کند.