روزنامه جوان
1400/01/31
سریالهای نمایش خانگی همچنان حبس در تهران!
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: صداوسیما چند سالی است که با فعال کردن مراکز استانها توانسته بخشی از سریالسازی را از تهران بیرون ببرد و گوشهای از فرهنگ و سنن و آداب دیگر مردمان ایران را در آثار نمایشی بازتاب دهد، با این حال هنوز در سریالهای شهرستانی که مراکز استانها میسازند، جغرافیا محلی از اعراب ندارد و صرفاً به بازنمایی لهجه بسنده شده است.جغرافیا و زیستبوم البته به طور کلی در بخش اعظم آثار نمایشی که در چند دهه اخیر و پیش از آن در ایران ساخته شده مغفول و به جز برخی استثناها هویت جغرافیایی در فیلمها و سریالهای ایرانی عنصری بیاهمیت بوده است.
سریالها و فیلمهای ایرانی اغلب یا درون خانه میگذرند یا در خیابان و نهایت ذوق کارگردانها این است که مثلاً حالا با وجود پدیدهای، چون هلیشات از بالای بزرگراهها نیز تصاویری بگیرند یا مثلاً از بالای کوه نمایی از شهر را ضمیمه کنند و متأسفانه همواره خلاقیت بخش اعظم فیلمسازان ایرانی از این فراتر نمیرود.
وظیفهشناسی مسعود جعفریجوزانی
در تاریخ سینمای ایران البته به برخی آثار برمیخوریم که معلوم است فیلمساز در آنها درک مناسبی از جغرافیا داشته و آن را منعکس کرده، برای مثال در آثار امیر نادری این مؤلفه جدی گرفته شده است. «دونده»، «تنگسیر» و «ساز دهنی» در اینباره نمونههای خوبی هستند یا کیانوش عیاری در فیلم آن سوی آتش تا حدی جغرافیا و بوم را مورد توجه قرار داده است.
همچنین مسعود جعفریجوزانی را باید از جمله فیلمسازانی دانست که آگاهی زیادی در زمینه استفاده مناسب از فضای بیرونی و جغرافیا در فیلمهایش نشان داده و ردپای این موضوع به خوبی در آثار او دیده میشود. در فیلمهای «شیرسنگی»، «در مسیر تندباد» و «جادههای سرد» که هر سه در دهه ۶۰ ساخته شدهاند به وضوح جغرافیای محلی حضوری چشمگیر دارد یا در سریال «در چشم باد» شاهد استفاده بجا از عنصر جغرافیای ایران در برههها و و دورههای مختلف هستیم. از این جهت باید فیلمسازانی از این دست را که در آثارشان ایران فرهنگی و جغرافیایی را در معرض دید مخاطب گذاشته و به اهمیت آن توجه کردهاند، هنرمندانی ایراندوست و آگاه دانست و لازم است از ایشان به نحوی به دلیل این درک در فیلمسازی تقدیر شود.
جغرافیا در «روزی روزگاری»
جغرافیا و زیست بوم در دهه ۷۰ در سریال «روزی روزگاری» اثر امرالله احمدجو نیز به خوبی نمود یافته است و این کارگردان به شکلی کامل و آگاهانه و دقیق جغرافیا را به سود داستان دراماتیزه کرده است، با این حال سریالهای ایرانی از این موفقیتها و قابلیتها در عرصه هنرهای نمایشی بهره نبردهاند و شاهدیم حجم قابل ملاحظهای از آثاری که تولید میشوند، حبس در فضای شهری تهران و خانهها و خیابانهایی هستند که ذهن خسته مخاطب را از شعاع شهری به ورای آن پرواز نمیدهند.
مانی حقیقی در فیلم اژدها وارد میشود، استفاده خوبی از زیستبوم کرده است، با این حال گنگ و نامفهوم بودن کلیت اثر باعث شده تا فیلم او اثری ماندگار در سینمای ایران نباشد و جغرافیا نیز با وجود آنکه نمودی قابل ملاحظه دارد، اما آنطور که باید به خدمت فیلم درنیاید.
یدالله صمدی، اما در آثاری، چون «اتوبوس»، «ساوالان»، «دمرل» و «سارای» جنبههایی از جغرافیا و زیستبوم را به تصویر کشیده است.
سعید سلطانی نیز در سریال «پس از باران» نمود مناسبی از زیست بوم منطقه گیلان ارائه داده و تا حدودی و نه به شکلی دقیق و حساب شده این مسئله در سریال «پایتخت» به کارگردانی سیروس مقدم مورد توجه بوده است. سریال «نونخ» به کارگردانی سعید آقاخانی نیز تا حدودی در بازنمایی جغرافیای بخشی از کردستان ایران موفق عمل کرده است، با این حال همه مثالهایی که ذکر آن رفت در برابر حجم آثاری که در صداوسیما و شبکه نمایش خانگی تولید شده یا در حال تولید است بسیار ناچیز بوده و مانند قطرهای از دریاست.
جغرافیا و زیستبوم در سینمای امریکا
متأسفانه ایران به لحاظ تصویری در لنز دوربین معدود فیلمسازانی که از آنها یاد شد، ظهور و بروز پیدا کرده و اغلب فیلمسازان، ایران جغرافیایی و فرهنگی را خواسته یا ناخواسته به نوعی سانسور کردهاند و متوجه اهمیت آن نبودهاند، این در حالی است که در امریکا فیلمسازان بزرگ همواره در آثارشان از انعکاس این عنصر غافل نبودهاند و برای مثال ژانر وسترن بدون نماهای باز از کوه و دشت و کویر و رود و دریاچه و جنگل و حیواناتی، چون بوفالو به عنوان جغرافیا و زیستبوم نمیتواند معنایی داشته باشد. در واقع واژه وسترن با این تصاویر به عنوان مکملی برای کابوی اسلحه به دست در ذهن تداعی میشود. این در ژانرها و دورههای دیگر سینمای امریکا نیز نمود داشته است. مارتین اسکورسیزی در آخرین فیلمش با نام «مرد ایرلندی» گسترهای وسیع از جغرافیای امریکا را به تصویر کشیده است یا صرفاً به عنوان نمونه میتوان به فیلم «تلما و لوییز» ساخته ریدلی اسکات اشاره کرد که در قالب مسافرت ماجراجویانه و جذاب دو زن در ایالتهای مختلف امریکا عنصر جغرافیا و زیستبوم به وضوح انعکاس پیدا کرده است و قابل حذف از فیلم نیست و، چون پیکرهای غیرقابل تفکیک در فیلم نمود دارد.
در فیلم «فارستگمپ» نیز استفاده مناسب از جغرافیای چند ایالت امریکا به وضوح قابل مشاهده است.
وظیفه بر زمین مانده مدیران فرهنگی
هر چند لزوم استفاده از جغرافیا و زیستبوم مسئلهای است که بیشتر به درک و نگاه و وظیفهشناسی کارگردانان مربوط میشود، اما بیتردید الزام سازمانی و بخشنامه نیز میتواند در این زمینه نقشآفرین باشد ولی به نظر میرسد مدیران فرهنگی از صداوسیما تا وزارت ارشاد هنوز به اهمیت این مسئله پی نبردهاند و همین باعث شده تا فرآیند فیلمسازی و سریالسازی همچنان در حیطه فضاسازی تنگ و محدود درون خانهها و خیابانها محدود بماند.
سانسور جغرافیا به لحاظ روانی تأثیر زیادی بر جامعه مخاطب آثار نمایشی دارد. اینکه مردم تصویر داشتههای طبیعی ایران را که حجم زیادی را نیز شامل میشود مشاهده نکنند و داستانهای نمایشی صرفاً در محیطهای تنگ و تار بگذرد، به طور مستقیم روی روحیه جامعه تأثیرگذار است و میتواند تعلق خاطر جامعه را نسبت به جغرافیای بومی و ملی کمرنگ کند، این در حالی رقم میخورد که به لحاظ خوراک بصری سریالها و فیلمهای غیرایرانی به این مسئله اهمیت میدهند و چشم مخاطب ایرانی را پر میکنند. وقتی سخن از ضعف سینمای ملی به میان میرود، بیتردید این مسئله در آن نقشی مهم دارد.
سایر اخبار این روزنامه
«آقا مرتضی» باید محور اتفاق باشد نه افتراق
سریالهای نمایش خانگی همچنان حبس در تهران!
شروع نگارش به امید توافق
بلع کامل فوتبال در حلقوم سرمایهداری
کدام مرکز اطلاعاتی دولتی به خاتمی گزارش دروغ داده است؟
انتخابات و رسانهها
امریکا شریک جرم رژیم صهیونیستی در تروریسم هستهای
توربین بخار ایرانی هم آمد
وداع با سردار پرافتخار
آغاز تزریق یک میلیون دوز واکسن کرونا
مدل وحدت ۹۶ را در ۱۴۰۰ دنبال میکنیم
رسانهها چطور به ذهن شما جهت میدهند؟