همه‌کارة هیچ‌کارة وارونه نما!

سرویس سیاسی جوان آنلاین: اسحاق جهانگیری جمعه‌شب طی گفت‌وگویی در کلاب‌هاوس پاسخگوی سؤالاتی پیرامون هشت سال حضورش در مقام معاون اول رئیس‌جمهور در دو دولت حسن روحانی بود. افرادی منتخب سؤال می‌پرسیدند و جهانگیری پاسخ می‌گفت؛ به سیاق یک نشست خبری و بدون امکان نقد و نظر و بررسی و راستی‌آزمایی سخنان او. جهانگیری بر محور یک دوقطبی متناقض حرف‌هایش را پیش برد؛ از سویی بر عدم اختیار خود در دولت و آن عبارت معروفش که «اختیار تغییر منشی‌ام را هم ندارم» صحه می‌گذارد و از سویی دیگر از «مسئولیت‌های مختلف» خود در دولت و اقدامات و دستاوردهایش می‌گوید. جهانگیری می‌گوید حکم‌ها در دفتر رئیس‌جمهور زده می‌شد و بعد او مطلع می‌شده است و از سویی دیگر می‌گوید وزرا دنبال من بودند و می‌گفتند بدون تو کار‌ها پیش نمی‌رود!
قهرمان شکست‌خورده یا پهلوان پنبه؟
فراتر از تحلیل ظاهر عبارات جهانگیری، آنچه از کلیت حضور کنترل‌شده و سخنان او در این گفتگو برمی‌آید این است که بیراه نخواهد بود که بگوییم دو هدف کلی از این گفتگو مدنظر بود که بعید است هیچ کدام محقق شده باشد:
هدف اول؛ قانع کردن مردم برای آنکه در خرداد ۱۴۰۰ به اصلاح‌طلبان رأی بدهند با این توجیه که دولت روحانی دستاورد‌های بزرگی داشته و اگر جایی هم کسری و مشکلاتی بوده، تقصیر دولت قبلی و امریکا و ترامپ است.


هدف دوم؛ اصلاح سخنان ظریف علیه مواضع قاسم سلیمانی و نزدیک کردن خود به نظر مردم در مورد سردار سلیمانی و اینکه اصلاً سلیمانی مثل برادر بود برای من!
با این همه، او نتوانست نشست خبری موفقی در کلاب‌هاوس داشته باشد. کاربران اصلاح‌طلب هم گرچه در سال ۹۶ و در هیاهوی دوقطبی انتخاباتی، تصوری قهرمانانه از جهانگیری داشتند که با هزینه از اعتبار و آبروی خود، کاندیدای پوششی روحانی شده تا اصلاح‌طلبان باری دیگر انتخابات ریاست جمهوری را ببرند، حالا و پس از آبروریزی‌های چهار ساله این دولت و شخص اسحاق جهانگیری، گفت‌وگوی جمعه‌شب او را هم یک «شکست تمام‌عیار» توصیف می‌کنند. جهانگیری حالا پهلوان پنبه‌ای شده که از موفقیت‌های خیالی پرده‌برداری می‌کند، بی‌آنکه ببیند هم در سکوی تیم رقیب و هم در سکوی خودی، طرد می‌شود.
او از برنامه‌هایش و ایده‌هایش می‌گوید؛ چنان کردیم و چنین باید می‌کردیم و بعد در توئیتر مورد تمسخر واقع شد که چه برنامه‌های خوبی دارد؛ کاش هشت سال معاون اول رئیس‌جمهور بود و فرصت پیاده کردن ایده‌هایش را داشت! جهانگیری حتی وقتی گفت: «با نهایت شرمندگی از محضر ملت ایران به دلیل وضع کنونی اقتصادی عذرخواهی می‌کنم» کسی او را تحسین نکرد. این یعنی کسی عذرخواهی‌اش را هم نمی‌خواهد. او را نمی‌خواهند؛ او دیگر سال‌هاست قهرمان انتخاباتی اصلاح‌طلبان نیست. هم از این رو وقتی می‌گوید که «راجع به کاندیدا شدن تصمیم من بر نیامدن است. نگفته‌ام که نمی‌آیم، می‌گویم تابع خرد جمعی و دوستان هستم. البته حتی اگر آن‌ها نیز مرا انتخاب کنند، قول قطعی نمی‌دهم که می‌پذیرم» مخاطب این عبارات را در اندازه و قامت عملکرد و دستاورد او و بالطبع پایگاه اجتماعی او نمی‌داند و جدی نمی‌گیرد: «کاندیداتوری جهانگیری برای ریاست جمهوری؟ شوخی می‌کنید دیگر؟»
اظهارات بی‌سند و نادرست
اسحاق جهانگیری در مورد بازار ارز در دولت روحانی می‌گوید: «پس از خروج امریکا از برجام شرایط بازار ارز کشور آرام بود و بر خلاف پیش‌بینی امریکایی‌ها که تصور می‌کردند با خروج از برجام بازار ارز ایران دچار تلاطم می‌شود، اما شرایط بازار عادی بود.»
جهانگیری آن‌قدر غرق در خوب جلوه دادن دولت روحانی است که حتی تلاش می‌کند بحران ارزی سال ۹۷ را هم بزک کند. کدام شرایط عادی را می‌گوید در ماه‌هایی که ۱۸ میلیارد دلار ارز کشور را به اسم ارز دولتی تقدیم صادرکنندگان رانتی کردند و هیچ وقت هم از آن‌ها حسابرسی نکردند که این ارز را چه کردید. حتی خود حسن روحانی اذعان کرد در برهه‌ای ذخیره ارزی کشور به صفر رسید! جهانگیری کدام شرایط عادی را می‌گوید؟ شاید منظور این باشد که این بحران ارزی نه نتیجه خروج امریکا از برجام، بلکه حاصل سوءمدیریت دولت روحانی است که به نظر می‌رسد حرف درستی باشد.
او در ادامه از مرداد ۹۷ و جلسات برای حل مشکلات بازار ارز می‌گوید؛ چه زمانی؟ کمتر از سه ماه پس از خروج امریکا از برجام که جهانگیری می‌گوید بازار را کنترل کردیم!
او کل مشکل تحریم‌ها را مربوط به دولت قبل می‌داند و می‌گوید: «دود تحریم اقتصادی که برای مردم ما رقم خورده است، از دل تحریم انتخابات برآمده است. اگر در سال ۸۴ درست عمل می‌کردیم، شورای امنیت ما را تحریم نمی‌کرد و دشمنان ما طمع نمی‌کردند.» سال ۸۴ اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری شکست خوردند و محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور ایران شد. این ادعا‌های جهانگیری در آن نشست خبری راستی‌آزمایی و بررسی شد؟ خیر؛ ادعا‌های بی‌سند زده شد و تمام!
او در مورد قاسم سلیمانی هم گفت: «سلیمانی تنها فرمانده میدان نبود بلکه به مذاکره برای حل مسائل اعتقاد داشت و در خیلی از مذاکرات حضور می‌یافت. در سفری که به شهادت رسید به دعوت نخست‌وزیر عراق برای مذاکره در خصوص عربستان و یمن به بغداد رفت. از هوشمندی بالایی برخوردار بود و استدلال برایش اهمیت داشت. مردم به او لقب سردار دل‌ها دادند. این لقب تنها از میدان به دست نمی‌آید از صداقت، از گذشت، از تلاش برای اجماع و داشتن دغدغه ملی ایجاد می‌شود.»
در واقعیت، اما از عملکرد دولت، یک دوقطبی علیه سردار سلیمانی شکل گرفته است. پروژه تاریخ شفاهی دولت روحانی و انتشار فایل صوتی از شبکه سعودی، همه این تعابیر را تبدیل به لفاظی می‌کند، گرچه صادقانه بیان شده باشد.
روحانی اصلاح‌طلب نبود اما...
جهانگیری در بخشی دیگر از سخنانش می‌گوید: «رئیس‌جمهوری هیچ گاه نگفته که اصلاح‌طلب است و یا دولت اصلاح‌طلب تشکیل داده است. همواره گفته که دولتش فراجناحی است که در آن هم نیرو‌های اصولگرا و هم نیرو‌های اصلاح‌طلب فعالیت می‌کنند که البته دوستانی که دلبسته اصلاح‌طلبی هستند پست‌های کلیدی‌ای را نیز در اختیار دارند. اصلاح‌طلبان در سال‌های ۹۲ و ۹۶ دو مسئله را مطالبه می‌کردند؛ اول اینکه ایران از قطعنامه‌ها و تحریم‌ها نجات یابد، دوم مسیر توسعه اقتصادی کشور هموار شود. در سال ۹۲ این دو خواسته محقق شد. اگر اصلاح‌طلبان به دنبال توسعه ایران و حل مشکلات بودند موفقیت کسب کردند. برجام بزرگ‌ترین دستاورد دیپلماسی کشور در قرن گذشته است به طوری که امریکایی‌ها پس از تأیید آن تکرار کردند که سرشان کلاه رفته است.»
او البته نگفته کدام اصولگرا‌ها و غیراصلاح‌طلبان در دولت حضور داشتند. سؤالی که پاسخش روشن خواهد کرد چقدر ادعای اصلاح‌طلبان در مورد نقش نداشتن در دولت روحانی می‌تواند درست باشد. با این همه، اذعان به اینکه پست‌های کلیدی در اختیار اصلاح‌طلبان بوده است، به روشن شدن بخشی از حقیقت کمک می‌کند.
حسن ختام این نوشتار، توئیت حسن اسدی زیدآبادی، فعال مجازی و روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب باشد: «نمایش دیشب جهانگیری یک شکست تمام‌عیار بود، چراکه مثل کنفرانسی خبری برگزار شد و نماینده چند خبرگزاری سؤال کردند. تعاملی میان او و مخاطب عادی برقرار نشد. سرخوردگی کاربران از کهنگی حرف‌های او مشهود است. ابتکارش در اشاره به بازی مافیا هم رفت کنار جوک‌های دیگر از جمله دلار جهانگیری». اشاره اسدی به این جمله پوپولیستی جهانگیری ا‌ست: «هیچ راهی جز رأی دادن برای اصلاح امور نداریم؛ اگر راه دیگری داشتیم که از طریق آن بتوانیم اصلاحات کنیم و شهر را حفظ کنیم و شهر را به مافیا واگذار نکنیم، خب، کار دیگری می‌کردیم. نباید بگذاریم کسانی که برای رأی مردم ارزش قائل نیستند، به اسم رأی مردم پیروز شوند.»