دوگانه کاذب ظریف و شهید سلیمانی‌ درست نشود

حضور اسحاق جهانگیری در شبکه اجتماعی «کلاب‌هاوس» دوگانه کاذب ظریف و شهید سلیمانی‌ درست نشود شرق: پای معاون‌اول رئیس‌جمهور هم به «کلاب‌هاوس» باز شد تا از فضای گفت‌وگو‌محور این شبکه اجتماعی استفاده کند و به سؤالات کاربران پاسخ دهد. پیش از او محمدجواد ظریف، وزیر خارجه و چندباری نیز محمدجواد آذری‌جهرمی در این فضای مجازی شرکت کرده بودند. اسحاق جهانگیری، جمعه‌شب، چند ماه مانده به پایان کار دولت، از اتفاق‌های این سال‌ها گفت و البته به ماجرای پیش‌آمده درباره فایل صوتی منتشر‌شده از گفت‌وگوی ظریف پرداخت. دوستی و رفاقت او با سردار شهید قاسم سلیمانی به سال‌های دور برمی‌گردد. جهانگیری در برنامه جمعه‌شب باز به این نکته اشاره کرد و گفت با سردار مانند برادر بودیم و مادرم می‌گفت قاسم را از شما بیشتر دوست دارم. معاون‌اول رئیس‌جمهور همچنین گفت عده‌ای سعی کردند دوگانه‌ «ظریف - شهید سلیمانی» و «دوگانه میدان – دیپلماسی» ایجاد کنند و به آن دامن زدند، اما نباید وارد این موضوعات شویم؛ چون این روزها، روزهای حساس تاریخی است و باید با دقت و صراحت این ماجرا پیگیری شود که چطوری این فایل سر از یک رسانه سعودی درآورده است.
او از سردار سلیمانی و ظریف به‌عنوان چهره‌های ملی یاد کرد و افزود: «مگر می‌شود هیچ اختلاف نظری نباشد؟ مگر ما رباتیم؟ نقش نهاد اجماع‌ساز، مدیریت اختلاف‌های کارشناسی است. اینها اختلاف‌های افراد با یکدیگر نیست». جهانگیری در دفاع از حاج قاسم گفت: «شهید سردار سلیمانی واقعا فقط یک فرمانده میدان نبود. ایشان باور داشت که مذاکره در همه حال به حل مسائل کمک می‌کند. ایشان خیلی از مذاکرات را انجام می‌داد. سفری که ایشان در آن شهید شد، برای مذاکره درباره یمن و عربستان بود. ایشان از هوشمندی بالایی برخوردار بود، دلسوزی زیادی داشت و شخصیت همه‌جانبه‌ای داشت». معاون‌اول رئیس‌جمهور همچنین در دفاع از وزیر خارجه عنوان کرد: «ظریف سرمایه‌ای بزرگ است. ببینید شهید سردار سلیمانی و رهبری درباره آقای ظریف چه می‌گویند؟ هیچ مسئله‌ای جز منافع ملی برای ظریف و حاج قاسم مهم نیست. نگذاریم دوگانه‌سازی کاذب درست کنند. میدان و دیپلماسی با هم هستند. نباید ظریف را در این شرایط تضعیف کنیم، وقتی با شش کشور قدرتمند دنیا مذاکره می‌کند». او افزود: «مردم شهید سردار سلیمانی و دکتر ظریف را مکمل یکدیگر می‌دانند. بارها از زبان دکتر ظریف و سردار سلیمانی در [تمجید] از یکدیگر شنیده‌ام. به آنها گفتم می‌خواهید جلسات سه‌نفری داشته باشیم؟ به من گفتند ما هر هفته جلسه داریم و کارهایمان را با یکدیگر هماهنگ می‌کنیم. نباید درباره قهرمان بزرگ دیپلماسی در کشور این‌طور صحبت شده و تضعیف بشود». جهانگیری ادامه داد: «موضوع میدان در منطقه ما، یک موضوع جدی است. ما جنگ هشت‌ساله را داشتیم. در ماجرای افغانستان، به خاطر کشتن و شهادت دیپلمات‌های ما قرار بر حمله بود، اما رهبری جلوگیری کردند. بعد از آن نوبت به بهار عربی و سپس داعش رسید. ایران در وسط شرق و غرب، وقتی وجه غالب منطقه نظامی می‌شود، حتما هم این حساسیت باید وجود داشته باشد که از مرزهای ایران به‌شدت حراست و حفاظت شود. دو نهاد هستند که در این شرایط نقششان کلیدی است؛ یکی میدان است که شهید سردار سلیمانی بررسی کرد اگر داعش سوریه را بگیرد و در عراق مستقر شود، حتما هدف بعدی‌اش ایران است که همه تلاشش را کرد که این اتفاق نیفتد. در این میان، بال دیپلماسی نقش کلیدی دارد».
رابطه  خوب سردار   و   ظریف
اختلاف نظر در مدیریت، عجیب نیست و اتفاقا حدود دو سال پیش بود که درباره یکی از همین اختلاف‌نظرها پای محمد‌جواد ظریف و سردار سلیمانی نیز به میان کشیده شد که در نهایت با دلجویی سردار به پایان رسید. اسفند سال 97، بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه، در سفری کوتاه به تهران با مقام معظم رهبری و حسن روحانی دیدار کرد. در آن دیدارها سردار شهید قاسم سلیمانی، فرمانده آن روزهای نیروی قدس سپاه حضور داشت، اما ظریف به‌عنوان وزیر خارجه نبود. ظریف استعفا داد، اما روحانی آن را نپذیرفت. در اینجا بود که حاج قاسم به حمایت از وزیر خارجه پرداخت و گفت هیچ‌گونه تعمدی برای حضورنداشتن آقای دکتر ظریف در این ملاقات نبوده و ایشان به‌عنوان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، مسئول اصلی در حوزه سیاست خارجی کشور هستند. اسحاق جهانگیری، سال گذشته در گفت‌وگو با جماران، ماجرا را این‌گونه تعریف کرده بود: «بعد از استعفای آقای ظریف، من هم ناراحت شدم. شاید یکی، دو بار با سردار سلیمانی صحبت کردم و آخر ایشان به خانه آقای ظریف رفت». او درباره رابطه سردار و ظریف نیز گفته بود: «سردار سلیمانی معتقد بود کارهایی که ما می‌کنیم و در منطقه اتفاق می‌افتد، امتیاز آن در میز مذاکره گرفته می‌شود؛ یعنی همه اتفاقاتی که در سوریه افتاد و شهرهای مختلف سوریه آزاد شد، نهایتا کشیده شد به اینکه در میز آستانه یا در ژنو چه اتفاقی می‌افتد. بنابراین ارتباط تنگاتنگی بود که مسائل با هماهنگی آقای ظریف باشد. به نظرم تا آخر هم در مسائل کاری هماهنگی خوبی با آقای ظریف داشتند».


سردار یک بار دیگر، هنگامی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، وزیر خارجه ایران را تحریم کرد، از ظریف حمایت کرده بود. شهید سلیمانی با لباس نظامی به دفتر کار محمد‌جواد ظریف رفت و با او ملاقات کرد. البته وزیر و سردار روزهای سه‌شنبه دیدارهای منظمی در وزارت خارجه داشتند که بعد از شهادت سردار، ساختمان اصلی مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی که محل این دیدارها بود، به نام «سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی» نام‌گذاری شد.
 
گزیده  صحبت‌های جهانگیری  در کلاب‌هاوس
درباره اعلام دلار چهارهزارو 200 تومانی: در جلسه دولت جمعی با حضور اقتصاددان‌ها پیشنهاد دادند او نرخ ارز را اعلام کند تا تصمیم قطعی دولت اعلام شود. این نرخ تصویب سران سه قوه است، اما آقایان دیگر اعلام نکردند، موضوعی دیگر است. این مجلس انقلابی فعلی به همین نرخ ارز رأی داد. تصمیم دولت و فرد فقط نبود؛ تصمیم جمعی از نظام بود.
وضعیت سیاسی کشور: شهروندان همدیگر را در کنار صندوق رأی می‌شناسند و اگر کنار صندوق رأی جمع نشوند، ممکن است شهر سقوط کند. ما هیچ راه دیگری نداریم. اگر راهی بود که شهر را به مافیا واگذار نکنیم، انجام می‌دادیم.
درباره برادرش مهدی جهانگیری: برادر من که معاون من نبوده است. من اصلا به این پرونده ورود پیدا نکردم. قضات پرونده آقایان صلواتی و زرگر بودند که به دقیق‌بودن معروف هستند. روند پرونده قانونی طی می‌شود.
درباره کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری: آینده، آینده‌ سختی است. من نگفتم کاندیدا نمی‌شوم. با بزرگان کشور مشورت می‌کنم. من فعلا تصمیم ندارم. اگر این تصمیم گرفته شود، حتما در اولین فرصت به مردم اعلام می‌کنم.
درباره مطلبی که درباره منشی گفتم، اولین کسی که سؤال کرد، آقای رئیس‌جمهور بود. به ایشان گفتم من از یک موضوعی ناراحتم. رفتم در جلسه می‌بینم فردی به نام وزیر صنعت معرفی شده، در‌حالی‌که خبر نداشتم، اما صنعتگران از من توقع داشتند و می‌گفتند کسی که تحصیلاتش الهیات است، باید وزیر صنعت شود؟ من هم در پاسخ، آن حرف‌ها را زدم. آنجا به استعاره گفتم یک منشی هم نمی‌توانم عوض کنم.
موضوع بنزین در تیر ۹۸ در جلسه سران قوا مطرح شد. من نظرم چیز دیگری بود. برخورد بدی با من شد. من یک بار قهر کردم، منزل آمدم و به دفتر گفتم وسایل من را جمع کنید دیگر نمی‌آیم. نصف کابینه آمدند گفتند مگر می‌شود نیایید سر کار. من احساس کردم باید باشم.