مرگ شاعر مرگاندیش
منصور اوجی، متولد 1316 در شیراز. امروز در سن 84 سالگی درگذشت. مدتی از بیماریاش میگذشت و در این سالها زندگی را به سلامت سپری نمیکرد. هرچند شاعری پرکار و بیحاشیه بود. 60 سال شاعری، بیش از 20 کتاب شعر. اولین شعرش در مجله «فردوسی» چاپ شد؛ اواخر دهه ۳۰. اولین مجموعه شعرش هم «باغ شب» بود که سال 1344 منتشر شد. او در خانوادهای فرهنگی و اهل ادبیات به دنیا آمده بود. پدرش هم شاعر بود. از کودکی با شعر کلاسیک آشنا شده بود و ابتدا غزل میگفت. بعدها هم به تبع بسیاری شاعران اهل ذوق، پی شعر نیمایی رفت. شعرهایش بهتدریج به ایجاز رسید؛ ایجازی که اوج هنر اوجی بود. دقیقا مثل همین شعر که گویا زبان حال شاعر بعد از مرگ است؛
مرگ، گاهی گنجشک
مرگ، گاهی گربه است
مرگ، گاهی سگ/گرگ
مرگ، گاهی من/تو
مرگ، گاهی همه و هرچه به هر جا و کجاست
مرگ، گاهی همهی کل جهان
مرگ، گاهی همهی کل جهان طعمهی مرگ
مرگ، گاهی گیلاس
زوال و تفکر درباره «مرگ» یکی از مؤلفههای اصلی شعرش بود. شاید به جهت تأثیری که زندگی بر او گذاشته بود. اطرافیانی نزدیک در حیاتش بدرود جهان گفته بودند و اوجی هم از این فضا تأثیر پذیرفته بود؛ بهویژه مرگ مادر. منصور اوجی از فضای ادبیات ایران هم بیخبر نبود. بهخوبی میدانست که شعر مثل دهههای گذشته جایگاه اصلی خود را بین مردم ندارد و رمان و داستان جای آن را گرفته است. خودش در گفتوگویی اشاره کرده بود که: «دوران حاضر، دوران بحران شعر فارسی است. داستان کوتاه و رمان، جای آن را گرفته است و به هیچ وجه شعر آن جایگاه قبلی خود را که تا پیش از انقلاب داشت، ندارد. غولهای شعر آن روز ایران جز چند نفر بقیه درگذشتهاند و نسل دیگری از دهه 60 تا الان وظیفه شاعری را بر عهده دارند که پارهای از آنها بدبختانه درسخوانده کارگاههای شعرند و پارهای دیگر بر اساس تئوریهای وارداتی شعر میگویند.» این جملهها نشان میدهد که اوجی چقدر واقعبینانه به فضای شاعری در ایران نگاه میکرد. خودش انصافا از این قاعده مستثنی بود. شعر اوجی، شعر خودش بود؛ فارغ از تئوریزدگیهای دهه ۷۰ و دور از تصنعات و تکلفاتی که شعر دچارش شده بود.
«خواب درخت و تنهایی زمین»، «این سوسن است که میخواند»، «شهر خسته»، «حالی است مرا» و «کوتاه مثل آه» از جمله آثار به جا مانده از منصور اوجی هستند.