روزنامه آفتاب یزد
1400/02/21
مشکلات اجتماعی راهکارهای فردی ندارد
آفتاب یزد - یگانه شوق الشعرا: در جامعه به هم پیوسته مدرن جنبه فردی مشکلات به شدت از جنبه اجتماعی آنها کمتر است. یعنی با بررسی بسیاری از مشکلات مانند طلاق، اعتیاد، ترک تحصیل، بزهکاری و... به راحتی میتوان به ریشه اجتماعی آنها رسید. تاثیر اجتماع و محیط به اندازهای بوده است که فرد در جامعهای با مختصات دیگر به این آسیبها دچار نمیشد. جامعه علاوه بر ارائه تعریف از امر بهنجار و نابهنجار در شکل دهی به بسیاری از نابهنجاریها نقش مهمی دارد و نباید رسالت جامعه و تاثیرات آن را تماما بر عهده فرد گذاشت و به او القا کرد مشکل تو به دلیل رفتار و راه اشتباهی است که در پیش گرفته ای.قطعا محیط تاثیرات بسزایی در شکلگیری بسیاری از رفتارهای درست و نادرست دارد. اما این روزها گروهی در لباس روانشناس در صدد آن هستند که مشکلات اجتماعی را با راهکارهای فردی درمان کنند. این افراد با مطرح کردن نظریاتی مانند قانون جذب میگویند فرد به هرچیزی که میخواهد میتواند برسد فارغ از محیطی که در آن زندگی میکند. این نوع از تفکرات بسیار مخرب هستند زیرا واقع بینی شرایط را از آدمها میگیرند و این توهم را به آنها میدهند که اتفاقات جامعه و محیط هیچ تاثیر و اهمیتی بر آنها نخواهند داشت. مثبت اندیشی یک حقیقت قابل باور است و میتواند بر روی موفقیت افراد تاثیر بگذارد به همین دلیل هم در بسیاری از آزمایشات از دارو نما استفاده میکنند. اما قرار نیست مثبت اندیشی رفتار جامعه و محیط را تغییر دهند.>تقلیل مسائل پیچیده انسانی به امر روانشناختی
در این خصوص سید جواد میری جامعه شناس و عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به آفتاب یزد گفت: « رویکرد روانشناختی به مسائل اجتماعی انسان، آیا آسیب شناخته میشود یا خیر؟ به عنوان مثال اگر کسی معتاد شد، ما بگوییم اعتیاد او مثلا سوء رفتار خودش و به دلیل مسائل شخصیتش است. یا کسی که طلاق گرفت به دلیل ناسازگاری خودش است و همه مشکلات را به گردن فرد بیندازیم و مسائل پیچیده انسانی را تقلیل به امر روانشناختی بدهیم. اولین چیزی که جامعه شناسان و رویکرد جامعه شناسی ما را به آن التفاط میدهد و تلاش میکند ما را نسبت به آن آگاه کند این است که مثلا اگر یک فردی طلاق گرفت یا معتاد شد. اگر در بین 300 هزار فرد یک نفر یا دو نفر در این مسیر اشتباه قرار گرفت ما میتوانیم به ساختار شخصی و فردی نگاه کنیم و ساحت روانی و ذهنی او را مورد بررسی قرار دهیم. اما اگر در جامعهای سالی 300 هزار نفر طلاق گرفتند یا در یک روند ده ساله تعداد ثبت طلاق از ثبت ازدواج در یک کشوری بیشتر شد یا به عنوان مثال بزهکاری در این جامعه روند صعودی داشته باشد، در اینجا جامعه شناسان میگویند نمیتوان مسائل را به امر فردی و ساحت روانشناختی افراد تقلیل داد. بلکه طلاق و اعتیاد و... بخشی از زیست اجتماعی انسان است. یعنی در مسئلهای به نام مسئله طلاق، بزهکاری، اعتیاد، خودکشی و... انسان فقط با خودش در ارتباط نیست بلکه با شبکه هستی اجتماعی در ارتباط است.یعنی اگر یک نفر معتاد میشود این مواد مخدر که از آسمان به دست او نرسیده است بلکه مواد مخدر در یک شبکهای بر اساس مجموعه فعالیتهایی به دست او میرسد. این نشاندهنده یک بازاری است که درآمد ایجاد میکند و فرد در بازار توانسته است به مواد مخدر دست
پیدا کند.»
>یکی از برزگترین فریبهای جامعه امروز
وی در ادامه گفت: « برای اینکه مسائل را صرفا از منظر روانشناختی تحلیل نکنیم نیازمند آن هستیم که بگوییم که اگر یک اتفاق و رخدادی برای یک فرد افتاد این مسئله را میتوان فردی دید و فرد واحد تجزیه و تحلیل این مسئله میشود. ولی اگر در یک جامعهای تعداد زیادی از افراد به آسیبها و مشکلات مبتلا شدند این آسیبها دیگر صرفا به فرد ربطی ندارد و این نشاندهنده مشکلات جامعه است که باعث شده است افراد به این آسیبها دچار شوند. پس فرآیندی وسیعتر از افراد در جامعه وجود دارد و به قول دورکیم امر اجتماعی فشار میآورد و زمانی میتوان امر اجتماعی را فهمید که مثلا یک چیزی مانند تورم را به مثابه امر اجتماعی درک کرد. اما کاری که روانشناسان انجام میدهند این است که تمام ساحات زندگی اجتماعی را به حرکات شیمیایی و فیزیولوژی بدن تقلیل میدهند. به عنوان مثال میگویند اگر به جهان بخندی جهان هم به تو میخندد اما بسیاری از اوقات افراد لبخند میزنند ولی لبخندی را دریافت نمیکنند. این که مسائل پیچیده هستی اجتماعی انسان را به ساحت ذهن و امر شناختی تقلیل بدهیم یکی از بزرگترین فریبهایی است که در جامعه امروز اتفاق می افتد. »
>جامعه سالم
وی در پاسخ به این سوال که در جامعه امروز چرا این نوع رویکردها خرید دارد گفت: « افراد حاضر هستند برای یاد گرفتن چنین روشها و رویکردهایی هزینههای گزافی را پرداخت کنند. بسیاری از این افراد ثروتمند هم نیستند اما در پی یاد گرفتن مثبت اندیشی نسبت به جهان هستند.این روند در آمریکا رشد کرد و بالیده شد و امروز در جامعه ما هم خریدار زیادی دارد. در پاسخ به این سوال باید بگویم اریک فروم یک کتابی به نام جامعه سالم نوشته است و در آنجا این بحث را مطرح میکند که یکی از بزرگترین فریبهایی که نظام سرمایه داری خلق کرده است و همگان هم آن را باور کردند و نهادها و افراد جامعه بر اساس آن به امورد زندگی فردی و جمعی شان رسیدگی میکنند، مفهومی به نام نرمال است. مثلا در یک جامعهای فردی درس نمیخواند به او میگویند چرا تو مثل بقیه درست را نمیخوانی؟ و او را در هنگام دچار شدن به بیماری روانی روانشناس میبرند و به او دارو میدهند.اریک فروم میگوید مشکل اساسی این است: افرادی که در نظام سرمایه داری دچار مسائل و بیماریهای روانی میشوند، اتفاقا آدمهای سالمی هستند یعنی روح سالمی دارند ولی در جامعه سرمایه داری که همه چیز شی واره شده است و هرچیزی به مثابه کالا قیمت دارد این آدمها دچار آسیبهای شدیدی میشوند. از منظر اریک فروم آن چیزی که باید تغییر کند و مورد نقد قرار بگیرد مفهوم نرمالیته و عادی بودن است. آن چیزی که عادی است اتفاقا غیر عادی است.»
>تخریب ساحت عمومی جامعه
وی در ادامه تصریح کرد: « جامعهای میتواند جامعه موفقی باشد که ساحت عمومی آن مستحکم و قوی باشد. اما اتفاقی که در ایران و در جهان سرمایه داری افتاده، تخریب ساحت عمومی است و در ایران مخصوصا در سه دهه اخیر به شدت ساحت عمومی آسیب دیده است. یعنی هرآنچه که نهادهای عمومی ضعیف شود آسیب زیادی را به اعتماد به نفس افراد وارد میسازد. آدمها فکر میکنند کامل نیستند و باید کمبودهای خود را جبران کنند. یکی از ساحتها و نهادهای عمومی که باید نقش پشتیبان و حمایتی در جامعه داشته باشد نهادی مانند آموزش و پرورش، آموزش عالی،بیمههای درمانی، حمل و نقل عمومی و... است. این ساحات هرچقدر تخریب بشود، تمام بار امر اجتماعی بر دوش افراد قرار میگیرد و دولت به مثابه بزرگترین نهاد عمومی که باید متولی ساحات عام امر اجتماعی باشد، کاملا امور را واگذار کرده است.در این جامعه اساسا ساحت عمومی در یک وضع ضعف قرار گرفته است. در این وضعیت کسانی که سعی میکنند امر اجتماعی را به ساحات روانی تقلیل دهند به شدت فعالیتهای گستردهای پیدا میکنند. در حالی که مثلا فرد اوتیسم زمانی که در ساحت آموزش عمومی فضایی ندارد تمام هجمهها بر روی خود فرد وارد میشود و انگار آن فرد است که باید مجازات شود. در حالی که در بسیاری از مطالعات نشان داده شده است افراد اوتیسم آدمهای
کم عقلی نیستند بلکه شیوه فهم این افراد تصویری است. ولی وقتی آموزش و پرورش به مثابه یک نهاد عمومی کاملا خود را بر امر شنیداری و حافظه قرار داده است و نمیخواهد تکثر را در حوزه یادگیری فرا بگیرد تا بتواند به آحاد افراد جامعه سرویس و خدمات بدهد، در اینجا روانشناسان وارد میشوند و فرد را روانشناسی میکنند. در حالی که مشکل فرد نیست بلکه مشکل از جایی شروع میشود که امر فردی به ساحت جمعی پیوند میخورد.»
>گم شدن صورت مسئله
این پژوهشگر ادامه داد: « در اینجا باید با یک نگاه جامعه شناختی وارد شد و تلاش کرد نقش نهادها را در ساختارمند کردن افراد بررسی کرد. جامعه شناس بررسی میکند که چگونه میشود مشکلات فردی را توسط ساختارها از بین برد یا تقلیل داد. در جامعه ایران نهادهای عمومی در یک وضعیت تضعیف شده قرار گرفتند و ظهور روانشناسان در ساحت عمومی و اقبال به آنها چه از سمت نهادهای عمومی و چه از سمت افراد جامعه نشان از این دارد که صورت مسئله گم شده است یعنی ما تقویت امر جمعی را گم کرده ایم. مشکلاتی با پایه اجتماعی که به فرد آسیب میرساند را نمیتوان با نگاه روانشناسانه حل کرد.زیرا نهایتا تعدادی از افراد را میتوان با این نگاه درمان کرد ولی وقتی ساختار مشکل داشته باشد تاثیراتش در حوزههای مختلف نمود پیدا میکند. وقتی ساختار معیوب باشد نمیشود تک تک افراد را درمان کرد تا مشکلات حل شوند. وقتی در جامعهای به دلیل سیاست گذاریهای نادرست توزیع ثروت 60 درصد از افراد زیر خط فقر قرار گرفتهاند نمیتوان با صدقه دادن به افراد مشکلات را حل کرد.در این جامعه باید زیرساختها بررسی شوند. این بدان معنا نیست که روانشناسی در بهبود و توانمندسازی افراد جایگاهی ندارد اتفاقا روانشناسی جایگاه مهمی دارد ولی بحث اینجاست که مشکلات جامعوی را نمیتوان با رویکردهای روانشناختی حل کرد.در این دو دهه اخیر در جامعه و در حاکمیت رویکرد روانشناختی نسبت به رویکرد جامعه شناسی ارجحیت پیدا کرده است. زیرا رویکرد روانشناختی تلاش میکند همه مشکلات را بر عهده فرد سوار کند.در حالی که نگاه جامعه شناختی ذهن و مسائل روانی را نفی نمیکند بلکه میگوید مشکلات بعد از مدتی از ساحت فردی به ساحت اجتماعی تبدیل میشوند و این امر عمومی و مشکلات دارای زمینه تاریخی است.»
>سوال از زندگی اجتماعی
همچنین سعید معدنی جامعه شناس در این خصوص به آفتاب یزد گفت: « ایجاد نگرش مثبت در یک فرد تا حدودی میتواند برخی از مشکلات را حل بکند ولی کاربرد آن کم است. اما اگر ما بخواهیم این نوع کار را به صورت افراطی انجام دهیم و همه مشکلات را با ایجاد نگرش مثبت حل کنیم قطعا مسیر اشتباهی را در پیش خواهیم گرفت. مشاوره روانشناسی یک کار بسیار حرفهای و سختی است اما متاسفانه به دلیل پذیرش انبوه دانشجو در رشته روانشناسی در دهههای اخیر این موضوع کیفیت کمی پیدا کرده است.ما باید قبول کنیم که روانشناسی یک دانش گسترده است اما متاسفانه برخی بدون دانش کافی در حال ضربه زدن به این رشته هستند. امروزه روانشناسان وقتی با یک فرد مواجه میشوند از زندگی اجتماعی او هم سوال میکنند و براساس ویژگیهای شخصیتی و مشکلات پیرامونی او بیمار را راهنمایی میکنند. قطعا روانشناسانی که بعد اجتماعی زندگی فرد را در نظر میگیرند در ارائه بینش مثبت تا حدودی تعدیل میکنند. اما روانشناسانی که کمتر به مشکلات اجتماعی فرد توجه میکنند زیاد نمیتوانند به فرد کمک کنند. توصیه من به کسانی که به روانشناسان مراجعه میکنند این است که اگر یک روانشناس در حین گفتگو به مسائل اجتماعی و خانوادگی توجه کرد، میتواند راهنمای بهتری برای
فرد باشد.»
سایر اخبار این روزنامه
ظریف خواستار شناسایی عاملان حمله به کنسولگری ایران در کربلا شد
برق خوزستان به کارمندان: کت نپوشید
مشکلات اجتماعی راهکارهای فردی ندارد
افغانستان در بزنگاه تاریخی
امیدهای نفتی
حقالتحریر ۷۰۰ میلیونی برای تنظیم فقط یک سند
دستور مهم رئیسجمهور
تورم ۵۰ درصدی در نیمه نخست ۱۴۰۰!؟
لگد زدن به اخلاق
دفاع آیت الله جنتی از تعیین شرط سنی برای کاندیداها
کنشهای اصلاحطلبان؛ بیبرنامه یا راهبردی؟
مدارس یکنواخت
راهکارهایی برای جلوگیری از بینظمیهای واکسیناسیون
آه هزارستان بیدفاع!
ظریف خواستار شناسایی عاملان حمله به کنسولگری ایران در کربلا شد