روزنامه شرق
1400/02/21
دختران کابل
چرا می کشید دختران کابل غلامرضا امامی: جانیان جهل، جمود و جنون به نام خدا و در ماه خدا جنایتی تازه در کابل آفریدند. داعیان خشم، خیانت و خون جان دهها دخترکان بیگناه، فرشتگان معصوم را ستاندند. هنوز خونهای پاک دانشجویان دانشگاه کابل خشک نشده بود که اینبار جنایتی دیگر و کشتاری سهمناکتر رقم زدند. گناه این دختران چه بود؟ جز کتابی که به دست داشتند و قلمی که مینوشتند و میخواستند با مدادشان پرده سیاه جهل و نادانی را بدرند و راهی و روزنهای به دانایی و آگاهی بگشایند.کیف، کفش و کتابشان غرقه در خون شد و جان پاکشان پرواز کرد. عشق و کین، دانایی و نادانی، آزادی و بردگی، ستمگری و دادگری در درازنای تاریخ رویاروی هم ایستادهاند. جانیانی که دختران شیعه هزاره را به گناه تحصیل دانش در روز روشن غرقه در خون به خاک میافکنند با پدری که در تالش با داس سر دخترش را میبرد، هر دو از یک آبشخور آب نوشیدهاند، هر دو بر یک راه میروند. جاهلانی جانی که بر جهل خویش پای میفشارند؛ جهلی مقدس که جنایت خویش را ثواب میانگارند. در اوهام سیاهان و پیلههای بستهشان میزیند و بهشت را جای مطلق خویش میانگارند. خفاشانی که در غارهای تیره و تاریک خیالشان، تارهای عنکبوتی میسازند. از نسیم حق بیزارند؛ چراکه با نسیم آگاهی خانه عنکبوتیشان ویران میشود. به چهرهشان بنگرید... نه لبخندی بر لب و نه بر چشمانشان برق مهر و عشقی. از «گفتوگو» بیزارند؛ چون خود را «حق» مطلق میانگارند. به قول اومبرتو اکو، دم از کتاب میزنند اما کتابی به عمرشان نمیخوانند. سخن از قرآن بر زبان میرانند، اما معنی و مفهوم آیهای را هم درنمییابند. بارها با خود اندیشیدهام اگر در اسطوره ایرانی ما، «رستم» گفتوگویی با فرزندش «سهراب» میکرد، آیا پسری به دست پدرش کشته میشد؟ چند روز پیش دوستی فیلمی برایم فرستاد از چند دستاربرسر افغان که با تبری، تلویزیونی را میشکستند که آلت شیطان است. در شگفت شدم. اما اکنون درمییابم آن تبرها بیکار ننشستهاند. تمبرهای جهل است که بر اندیشه فرود میآید و جان دختران بیگناه را میستاند. بحث شیعه و سنی نیست؛ آن دوشیزگان بیگناه در خاندانی شیعه زاده شدند و بر مذهب آنان ره سپردند و آن قاتلان در خانوادهای سنی پا به جهان گشودند. هیچکدامشان متحری حقیقت نبودند، اما خود خواستن و گروهشان را «خودی» و حق مطلق انگاشتن و در بهشت پنداشتن و دیگری را «غیرخودی» و ناحق انگاشتن و در دوزخ نشاندن، اندیشه و راهی پرخطر است. هان بردگان نادان، هان جانیان جهل و جنون، بس کنید جرم و جنایت را. به خود آیید. هرگز کشتار راهی به جایی نمیبرد.
ننگتان باد. شرمتان باد. آفتاب حقیقت خواهد تابید. فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید/ شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد.
سایر اخبار این روزنامه
وزارت کشور طبق قانون موجود عمل کند
اصلاحطلبان نمیخواهند با معاملهگری وارد قدرت شوند
مشاور ترامپ در کنار بلینکن
تصمیم تمدید توافق با آژانس در تهران گرفته میشود
بازیگر مشتاق
برنامه جدید بهارستاننشینان برای برجام
دختران کابل
گوزنها یکهتاز سینمای سیاسی
رواداری و تنش زدایی
سرمایهایبودن تقاضای مسکن!
سالِ تعهد به مراقبت از فرصتها
اصولگرايان و «در»هاي اقتصاد!
«رفاه صدقهای یا رفاه توسعهای؟» )تفاوت ۱ از ۸(