بروکراسی در دانشگاه‌های کشور عامل دلسردی دانشجو است

آفتاب یزد -نسترن فرخه: سید جواد میری بر این باور است که هیچکدام از این ساختارهای نظارتی در سیستم دانشگاهی که درست کردند، در واقع ساختار نظارتی بر علم نیست، بلکه ساختارهای نظارتی بروکراتیک و کارمند وارانه درسازمان علم هستند که از قضا کارکرد هم ندارند و حتی جلوی کارکردهای علم در ایران را هم می‌گیرد.
فضای سرد حاکم بر شرایط بروکراسی مدارانه‌ی سیستم دانشگاه، به همراه اساتیدی که گاه حق عبور از غالب‌های خاص برای ایجاد و پرورش دورنماهای ذهنی را نه به خود و نه دانشجو نمی‌دهند، باعث ایجاد دلزدگی و ایجاد یک فاصله بین دانشجو و نهاد دانشگاه خواهد شد که این فاصله در حقیقت بین جامعه و سیستم علم به وجود می‌آید.
شرایطی که عامل اصلی آن وجود بروکراسی افزایی در دل دانشگاه است، روشی که سیاستگذاران از ترس ایجاد بی‌نظمی به آن پر و بال دادند، اما در واقع همین روش خود باعث افزایش بی‌نظمی در سیستم دانشگاهی کشور شده است و هر روز بیش از گذشته دلزدگی و دلسردی دانشجو را از این فضا بیشتر می‌کند؛ موضوعی که میری به آن اشاره می‌کند و می‌گوید: «اینجا یکی از پرسش‌های بنیادی در باب سازمان علم و سازماندهی علم در ایران مطرح می‌شود که سیاست‌گذاران دچار یک پارادوکس می‌شوند، یعنی اگر به بروکراسی‌زدایی تن دهند، با دورنمایی از یک بی‌نظمی و هرج و مرج ساختاری رو به رو خواهند شد، حال اگر به بروکراسی افزایی تن دهند نتیجه‌ی آن همین وضع موجود خواهد شد که می‌بینیم، دانشجو در فضایی مملو از احساس سرخوردگی، بی‌احترامی و دلزدگی قرار می‌گیرد.»
بروکراسی افزایی در این سیستم علاوه بر ایجاد سرخوردگی برای دانشجو و کسی که به دنبال علم است باعث ابزاری شدن اساتید آنهم می‌شود و این جامعه‌شناس در بخش دیگری از صحبت‌هایش ادامه می‌دهد: «طبق مستندات و مطالعات میدانی که در این ده سال داشتم، حتی اگر آکادمیک‌ترین افراد هم وارد این سازمان معیوب علم شوند، بعد از مدتی به ابزار بسط بروکراسی و خفه کردن اجتماعی علم تبدیل می‌شوند، این موضوع از دانشگاه‌های مادر تا پژوهشگاه‌های علوم انسانی و مرکز سیاست‌های علمی، همه معضل سیستماتیک در ساختار کشور را دارند که اتفاقاً ریشه‌ی آن هم در وزارت علوم و ساختارهای بالادستی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی و سیاست‌های کلان نظام آموزش است که تن به اجتماع علمی نمی‌دهند.»


> راه حل بروکراسی افزایی در دانشگاه‌های کشور چیست؟
سید جواد میری مینق جامعه‌شناس و دانشیار جامعه‌شناسی در پژوهشگاه علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی کشور در گفت‌و گو با آفتاب یزد به مقوله‌ی بروکراسی در سیستم دانشگاهی و اثرات آن پرداخت که این شکل از عملیاتی بودن بروکراسی در دل علم چقدر بر پایه‌های علم و چه میزان بر دلسردی دانشجو و دانش‌پژوه اثر خواهد گذاشت که، این جامعه سناس با طرح یک پرسش، می‌گوید: «در شروع بحث، یک سوال مطرح است که رابطه‌ی دانشگاه با مسئله‌ی بروکراسی چیست؟ وقتی می‌گوییم دانشگاه، در واقع به مثابه‌ی یک مفهوم، نهاد و گفتمان آن را مطرح می‌کنیم.»
میری ادامه می‌دهد: «اصلا آیا باید مقصد و هدفمان بروکراسی‌زدایی باشد یا بروکراسی افزایی؟ حال توجه کنید آن چیزی که در حال حاضر در این سیستم با آن مواجه هستیم بروکراسی افزایی است که به نظر یک مفهوم کلیدی است، یعنی به جای اینکه ما به دنبال بروکراسی‌زدایی باشیم، دائم با این پروسه‌ی بروکراسی افزایی در دانشگاه مواجه هستیم.»
این عضو پژوهشگاه علوم اجتماعی تاکید دارد که بروکراسی‌زدایی با رفتارهایی همچون تعدیل افراد از کمیته و ستادهای مختلف بسیار متفاوت است و می‌گوید: «ما با یک جریان تاریخی بسیار مستحکم و ریشه دار مواجه هستیم که آن هم بروکراتیزاسیون است، یک مسئله‌ای که در بحث بروکراسی‌زدایی مطرح می‌شود که باعث نگرانی برخی می‌شود این است که آیا بروکراسی‌زدایی به معنای بی‌نظمی و رها بودن سازمان علم است؟ یعنی اگر ساز و کارها، مصوبات، قاعده‌ها و دستورها را از سازمان علم زدوده و کم شد با بی‌نظمی در سازمان علم مواجه خواهیم شد؟»
میری ادامه می‌دهد: «وقتی چنین مسئله‌هایی در بخش سیاست‌گذاری همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی وزارت علوم و ستادهای بالادستی مطرح می‌شود، برای آن‌ها سوالاتی ایجاد می‌شود که بر اساس چه معیار، دستور و مفروضاتی، بروکراسی را با بروکراسی‌زدایی صورت‌بندی کنیم و آیا این روند باعث بی‌نظمی و رها کردن سازمان علم
نخواهد شد؟»
> خود گردانی محقق به جای بروکراسی‌زدایی و بروکراسی افزایی
این جامعه شناس، با در نظر گرفتن جایگاه اساتید در فضای دانشگاهی اضافه می‌کند: «وقتی در مورد دانشگاه و نظام علم صحبت می‌کنیم با یک سوژه و یک کنشگر رو به رو هستیم که این کنشگر معمولا فعال اجتماعی، سیاستمدار، ورزشکار، هنرمند یا کارگر نیست، بلکه یک کنشگر با ویژگی‌های خاص است و اصلا موضوع این نیست که ویژگی‌های او از دیگر اقشار پایین‌تر یا بالاتر باشد، چون بحث اصلا بر سر این موارد نیست، بحث این است که صورت‌بندی جغرافیای این کنشگر که در ساحت علم و نظام علم در حال فعالیت است، چگونه است. در واقع این کنشگر در دانشگاه با مفهوم محقق وپژوهشگر تعریف می‌شود و موقع صحبت از او باید نقطه‌ی کلیدی یا محور کانونی‌اش را بشناسیم که این محور بنیادین معطوف به تحقق است، یعنی اتونومی یا خودگردانی دانشگاه توسط محققین مطرح می‌شود.»
> هیچکدام از ساختارهای نظارتی، ساختار نظارت بر علم نیست
وی به ایجاد ابهام و یا طرح سوالی در بین گفته‌های خود اشاره می‌کند و می‌گوید: «وقتی از استراتژیک بروکراسی‌زدایی نظام علم صحبت می‌شود و بعد بلافاصله بی‌نظمی و رها بودن این عرصه مطرح می‌شود، سوالی به وجود می‌آید که پس آلترناتیو ما چیست؟ و جواب این است که باید محقق به مثابه‌ی سوژه‌ی آکادمیک و کنشگر دانشگاهی در میدان تحقیق حضور داشته باشد و به شکل خودگردان پروژه‌های تحقیقاتی خود را پیش ببرد.»
میری ادامه می‌دهد: «سوالی که در این مرحله مطرح می‌شود، این است که ما با صرف هزینه‌های بسیار سازمان و نهادی به نام دانشگاه و پژهشگاه ایجاد کردیم و حالا آن را به شکل خودگردان تبدیل کنیم؟ بنابراین تکلیف هئیت رئیس، شورای پژوهش و دیگر ساختارهای نظارتی که وجود دارد چه خواهد شد و آن زمان چه مرجعی باید بر فرآیند تحقیق نظارت کند؟»
این جامعه‌شناس اضافه می‌کند: «با وجود سوالات مطرح شده باید گفت، هیچکدام از این ساختارهای نظارتی که درست کردند، در واقع ساختار نظارتی بر علم نیست، بلکه ساختارهای نظارتی بروکراتیک و کارمند وارانه درسازمان علم هستند که از قضا کارکرد هم ندارند و حتی جلوی کارکردهای علم در ایران را هم می‌گیرد.»
> بروکراسی افزایی خود باعث بی‌نظمی خواهد شد؟
میری با اشاره به پارادوکس موجود در مقوله‌ی بروکراسی افزایی که از نگاه سیاست گذاران باید موجب نظم ساختاری شود اما موجب بی‌نظمی ساختاری شده، می‌گوید: «اینجا یکی از پرسش‌های بنیادی در باب سازمان علم و سازماندهی علم در ایران مطرح می‌شود که سیاست‌گذاران دچار یک پارادوکس می‌شوند، یعنی اگر به بروکراسی‌زدایی تن دهند، با دورنمایی از یک بی‌نظمی و هرج و مرج ساختاری رو به رو خواهند شد، حال اگر به بروکراسی افزایی تن دهند نتیجه‌ی آن همین وضع موجود خواهد شد که می‌بینیم، دانشجو در فضایی مملو از احساس سرخوردگی، بی‌احترامی و دلزدگی قرار می‌گیرد.»
وی با انتقاد از این سازمان فشل و استادانی که به کارمندوارگانی بدون دورنما، تبدیل شدند، ادامه می‌دهد: «در حال حاضر مجموعه سیاستگذاری نظام علم در کشور بین یک دوراهی قرار گرفته که یک راه آن بروکراسی‌زدایی با یک دورنمایی از بی‌نظمی قرار دارد و طرف دیگر بروکراسی افزایی، ستاد، کمیته، قوانین و بخش‌ها مختلف و زیاد که نتیجه‌ی آن باعث ایجاد دانشگاه و پژوهشکده‌های بی‌روح با حضور استادانی می‌شود که همه شبیه به کارمندهایی بدون دورنما شدند، در این شرایط باید به دنبال راه چاره‌ای باشیم، به قول امام صادق نه جبر و نه اختیار، یعنی چیزی بین این دو را باید نظر گرفت.»
> تحقیق بروکراتیک، پاداش سیستماتیک می‌گیرد
میری با مقایسه‌ی بروکراسی افزایی و بروکراسی زدایی اضافه می‌کند: «بنابراین طبق این صورت بندی، نه بروکراسی‌زدایی و نه بروکراسی‌افزایی جواب نخواهد داد، بلکه خودگردانی محقق باید مورد نظر باشد، یعنی محقق با مدیریت خودش سرکلاس درس دهد، مقاله یا کتاب بنویسد و در آخر خودش عملی که انجام داده را ارزیابی کند.»
وی ادامه می‌دهد: «اما در این صورت که شورای پژوهش و هیئت رئیسه و ساز و کارهای ارزیابی نیستند ما چطور سره از ناسره را تشخیص دهیم؟ این پرسش که چطور دانشگاه به مثابه‌ی یک گفتمان مورد ارزیابی قرار بگیرد، از بدو ظهور دانشگاه مطرح بوده است. در این شرایط از ترس بی‌نظمی، ستادها، هیئت رئیسه‌ها و دستگاه‌های عریض و طویل بروکراسی علم در ایران درست کردیم تا به اجتماع علم تن ندهیم، اما این سخن، به این معناست که محقق می‌تواند بی‌اعتبارترین اثر را بنویسد و جالب این است که هم شورای پژوهش هیئت رئیسه و هم بخش‌های مرتبط دیگر همگی آن را تایید می‌کنند و آن تحقیقی که به صورت بروکراتیک شده انجام گرفته، پاداش سیستماتیک هم می‌گیرد.»
> آکادمیک‌ترین افراد هم در این فضا به ابزار بسط بروکراسی
و خفه کردن اجتماع علمی تبدیل می‌شوند
این جامعه‌شناس به تاثیر چنین فضاهایی بر عملکرد اساتید آن سیستم می‌گوید: «طبق مستندات و مطالعات میدانی که در این ده سال داشتم، حتی اگر آکادمیک‌ترین افراد هم وارد این سازمان معیوب علم شوند، بعد از مدتی به ابزار بسط بروکراسی و خفه کردن اجتماعی علم تبدیل می‌شوند، این موضوع از دانشگاه‌های مادر تا پژوهشگاه‌های علوم انسانی و مرکز سیاست‌های علمی، همه معضل سیستماتیک در ساختار کشور را دارند که اتفاقاً ریشه‌ی آن هم در وزارت علوم و ساختارهای بالادستی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی و سیاست‌های کلان نظام آموزش است که تن به اجتماع علمی نمی‌دهند و جلوی نوزایش اجتماع علمی به انواع مختلف را بستند و به همین خاطر است که سیاستگذار دائم خودش را در بین دو وضعیت سلبی، بروکراسی افزایی یا بروکراسی‌زدایی می‌بیند.»
> در صورت منقطع بودن ارتباط دانشگاه و جامعه
محصولات دانشگاه هم نمی‌تواند تاثیر بنیادینی بر جامعه بگذارد
میری به تاثیر، کم شدن رابطه‌ی ارگانیک بین جامعه که بخشی از آن جامعه همان دانشجویان خواهند بود و نهادی به نام دانشگاه می‌پردازد و می‌گوید: «وقتی ارتباط ارگانیک بین جامعه و دانشگاه به مثابه یک نهاد کلان منقطع باشد، محصولات دانشگاه هم نمی‌تواند تاثیر بنیادینی بر جامعه بگذارد، اگر به صورت کلان نگاه کنیم آن چیزی که ما به آن مجموعه‌ی علمی می‌گوییم وقتی شکل و بسط پیدا نکند و در درون دانشگاه و درون نظام علمی کشور اجازه ندهیم اجتماعی علمی نظارت‌کننده وجود داشته باشد، آن زمان استاد علوم اجتماعی مقاله‌ای می‌نویسد، نقدی می‌کند و آن به عنوان راهکار استراتژیک چاپ می‌شود، بعد می‌بینید نقدهای بنیادینی به آن اظهارات وارد است، اما اگر نظارت‌ها به شکلی که کفتم وجود داشته باشد آن وقت اگر فرد دیگری بخواهد کتاب یا مقاله‌ایی بنویسد حواسش به ارجاعات صورت‌بندی شده خواهد بود تا گزاف صحبت نکند و دقیقا این شکل رفتار، ساختار علم را جلا می‌دهد.»
وی ادامه می‌دهد: «اگر ارتباطی بین دانشگاه و جامعه تعریف نشود، در آن صورت هر چه صحبت کنیم فایده‌ای نخواهد داشت و در همین شرایط سیاستگذار، به دلیل تن ندادن به بروکراسی‌زدایی ترس و واهمه دارد، به همین خاطر وقتی سیاست گذاران با این وضع تاریخی رو به رو می‌شوند چون خودشان فهم تاریخی ندارند که البته نداشتن فهم تاریخی برای یک سیاستگذار چیز عجیبی نیست و این فهم بیشتر در فیلسوف وجود دارد، ستادی تشکیل می‌دهد و آن ستاد را بسط می‌دهند که در این مسیر ابعاد و ساحت بروکراتیک، اساتید و دانشمندان را به کارمندانی تقلیل می‌دهد که فقط برای ورود و خروج به این نهاد دانشگاهی و علم ساعت می‌زنند.»
میری تاکید می‌کند: «این در حالی است که باید فضایی برای این افراد ایجاد کرد تا بتوانند بحث انتقادی و چشم اندازهای خودشان را برای عبور از مسائل در سطح جهانی و بشری و نه فقط ایران را مطرح کنند، اما چنین مفاهیمی در ساختار دانشگاه‌های ایران وجود خارجی ندارد، در حالی که یکی از ابعاد علوم اجتماعی و علم به معنای وسیع کلمه، یک بعدش کاربرد داشتن و سود رساندن برای جامعه است، البته علوم اجتماعی ابعاد بی‌شماری دارد که یکی از بیشمارترین ابعادش نیاز اگزیستانسیال انسان به کنجکاوی و کشف مسائل و رسیدن به حقایق و فهم امور انسانی است که آن محصول در یک قالب خاص
نمی‌تواند باشد.»
این جامعه‌شناس با انتقاد از نبود یک مفهوم اتونومی در ایران می‌گوید: «در چنین وضعیتی که قرار داریم سیاستگذار می‌ترسد بین بروکراسی‌افزایی و بروکراسی‌زدایی انتخاب کند و موضوع دیگر هم این است که مفهوم اوتونومی در ایران مطرح نیست، یعنی وقتی ما می‌گوییم خودگردانی محقق، این مفهوم هنوز در ادبیات علمی سازمان علم و سیاست گذاری‌های علمی کشور مطرح نیست و چون مطرح نیست نمی‌توان اصلاً در موردش اندیشید، در این صورت شما نمی‌توانید به عنوان مثال از وزیر علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی چنین چیزی را بخواهید، چون اینها به مثابه‌ی سازماندهی علم، با مسائل کاری ندارند، بلکه بیشتر از این جهت که شرایط از نظر درآمد ارزی، پرداخت وام در سیستم دانشگاهی به چه صورت خواهد شد می‌پردازند و زمانی که به محتوای علم بر می‌گردند به محتوا و جایگاه علم گند می‌زنند و در واقع توان پرداختن به محتوا را ندارد چون این کار یک نظریه‌پرداز است.»