پیاده‌ها و سواره‌ها در شطرنج انتخابات(یادداشت روز)

محمد ایمانی
1- با پایان ثبت‌نام نامزد‌ها، فضای انتخابات شفاف‌تر شد. جدا از تخلف در برخی ثبت‌نام‌ها، تنوع نامزد‌های سرشناس، در جای خود مغتنم است و می‌تواند به رونق انتخابات کمک کند. هر چند که به تجربه ثابت شده شماری از نامزد‌ها به نفع هم کنار می‌روند. بنابراین مسئله اصلی، نه تنوع نامزد‌ها، بلکه رویکرد آنها به دوگانه «تداوم یا تغییر ریل دولت» است. طبعا بازی با شمار معتنابهی «نامزدنما»، نمی‌تواند ائتلاف حاکم بر دولت را از مسئولیت پاسخگویی معاف کند. آنها احتمالا توجیه و فرافکنی خواهند کرد و دوباره وعده خواهند داد؛ اما کارنامه این ائتلاف، خار چشم و استخوان در گلوی مردم است.
2- در صورت بندی کلان نامزد‌ها، با دو رویکرد رو به رو هستیم. کسانی که باور دارند «ما ملت ایران می‌توانیم عزتمندانه و با همت و مجاهدت و تدبیر، روی پای خود بایستیم»، و آنها که باور و همت و مجاهدتش را ندارند و بنابراین به قیم بیگانه تن می‌دهند و بخش عمده‌ای از گرفتاری‌های دهه گذشته، متوجه کارکرد آنهاست. از یک چشم انداز، صحنه انتخابات پنج‌ضلعی به نظر می‌رسد: نامزد‌های منسوب به طیف نیروهای انقلاب، نامزدهای دولتی، نامزد‌های اصلاح‌طلبان، رئیس‌جمهور سابق و چند نامزد همسو، و شماری از نامزد‌های سیاسی منفرد. در عین حال، اگر نامزد‌های منفرد را استثنا کنیم، سه طیف دیگر، درباره زدن نامزد(های) طیف انقلاب، هم‌پوشانی دارند.
3- رفتار انتخاباتی «ائتلاف اصلاحات و اعتدال» شگفتی کم نداشت: از 14 نامزد مد نظر «نهاد اجماع ساز اصلاح‌طلبان» که همگی موظف به ثبت‌نام بودند، 5 نفر (عارف، ظریف، خرازی، صدر و مولاوردی) ثبت‌نام نکردند و چند نفر خارج از لیست «ناسا» نامزد شدند. جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور هم به جای اینکه روی کارنامه تاکید کند، گفت «قصد ورود نداشتم اما با توجه به نیامدن برادر عزیزم دکتر ظریف و تشخیص جبهه اصلاحات، از مسئولیت شانه خالی نمی‌‌کنم». محسن هاشمی هم درباره آمدنش گفت «با جهانگیری رایزنی کردم؛ او گفت مناسب است ثبت‌‌نام کنید»! ثبت‌نام برخی متهمان یا محکومان دادگاه‌ها نیز در نوع خود جالب توجه بود؛ و همچنین ثبت‌نام همزمان چند عضو دولت فعلی و قبلی روحانی (جهانگیری، شریعتمداری، همتی، آخوندی، دهقان)، در کنار ثبت‌نام علی لاریجانی به عنوان موتلف مهم دولت. ثبت‌نام برخی دولتمردان در حالی که متهم جدی سوءمدیریت و ترک فعل هستند و باید به اتهام تضییع حقوق 85 میلیون شهروند تحت پیگرد قرار بگیرند، نیز از نکات قابل تامل است. همان‌گونه که انصراف عارف و ظریف، خبر از ندیدن دورنمای موفقیت می‌دهد، این حجم از نامزدی در میان افراد منسوب به ائتلاف اعتدال و اصلاحات نیز جای تامل دارد. هم از حیث به‌هم‌ریختگی ائتلاف، و هم از جهت کاربست یک تاکتیک نخ‌نما: فرار به جلو و تهاجم دسته‌جمعی نامزد‌های پوششی، برای فرار نامزد نهایی از پاسخگویی درباره کارنامه ائتلاف.


4- آقای عارف (رئیس‌فراکسیون امید در مجلس دهم) با همه تدارکات، از نامزدی منصرف شد؛ او زمستان 98 در اعتراض به بلبشوی جبهه اصلاحات و فشارهایی که متوجهش کردند، از ریاست «شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان»(شعسا) استعفا کرد و حال آنکه سابقه معاون اولی دولت اصلاحات را هم داشت. نیامدن عارف نشان می‌دهد اختلافات در اردوگاه تبوع وی جدی است و گرنه او قطعا بر بسیاری از نامزد‌های مورد حمایت «ناسا» ارجحیت داشت. طیف معترض همسو با عارف، می‌گویند چرا سران اردوگاه، دو بار به روحانی تن دادند تا امروز نتوان پیش مردم سر بلند کرد؟ طیفی از ائتلافیون موسوم به «راست سنتی» هم شاکی‌اند. چنانکه عبدالله ناصری (مشاور خاتمی) گفته بود «روحانی در مقایسه با همه رؤسای جمهور پیشین، وقت برای دولت نمی‌‌گذارد. او از ساعت 9:30 صبح تا 19 سر کار است و این، یکی از اعتراضاتی است که دوستان روحانی دارند. ناطق نوری اعتراض کرده و گفته؛ من که فقط یک حوزه علمیه دارم از ساعت 6:30 صبح آنجا حاضر می‌‌شوم و شما باید کمی زودتر بروید و به سخن وزرا گوش کنید. او حوزه‌های کلیدی را شوخی گرفته. روحانی به‌دلیل روحیه‌‌اش مشورت‌پذیر نیست. او در حوزه اقتصادی موفق عمل نکرد و دولت در این حوزه، بسیار به‌هم‌ریخته است».
5- به اعتبار قرابت فراوان جهانگیری و لاریجانی ذیل پرچم روحانی، یک پرسش مهم این است که کدام یک از اینها به نفع دیگری کنار می‌رود؟ ناظران سیاسی از میانه دهه هفتاد، بارها شاهد به‌هم خوردن صف‌بندی‌های رایج جناحی بوده‌اند؛ چنانکه جناح چپ به ظاهر معترض دولت هاشمی، ناگهان در آستانه انتخابات خرداد 76، با مرحوم هاشمی و حزب دولتی او ائتلاف کردند و مرزبندی ناموزون «چپ/ راست» را به‌هم زدند. همان‌ها دو سال بعد، با‌ تانک از روی حیثیت هاشمی گذشتند و او را عالیجناب سرخپوش قتل‌های زنجیره‌ای کردند؛ و سپس به فاصله شش سال، همان هاشمی، تبدیل به قدیس اصلاحات و نامزد نهایی آنها در سال‌های 84 و 92 شد! افراطیون مدعی اصلاحات، معامله مشابهی را با آقایان ناطق نوری و علی لاریجانی کرده‌اند. از متهم کردن به محافظه‌کاری و سر دادن شعار «ناطق نوری نمی‌خوایم، مجلس زوری نمی‌خوایم» و «سیمای لاریجانی تعطیل باید گردد»، تا نثار عنوان «شیخ اعتدال» و «سیاستمدار معتدل» به این دو!
6- افراطیون مدعی اصلاحات چه انتظاری از امثال لاریجانی و ناطق داشتند؟ ائتلاف و شراکت همتراز، یا بازی در نقش سرباز و مهره پیاده، برای اخلال در فعالیت جبهه انقلاب؟ در این باره «عباس- ع» (عضو مرکزیت حزب منحله مشارکت)، 5 مهر 91 به عصر ایران گفته بود «آقای ناطق اگر از جایگاه فعلی‌‌اش در جناح راست خارج شود و به اصلاح‌طلبان بپیوندد، چیزی به آنها اضافه نمی‌‌کند. اهمیت او در این است که در آن سو قرار دارد نه در این‌سو! ناطق اگر به این سو بیاید، جایگاهش را در آن سو از دست می‌ دهد. ناطق باید در آن‌سو خوب بازی کند»! او 21 شهریور 95 هم در نشریه «صدا» (نشریه کارگزارانی که به حزب اتحاد ملت واگذار شد) نوشت «مهم‌‌‌ترین هدف اصلاح‌طلبان، تعمیق شکاف در حاکمیت است. مهم ‌‌ترین عاملی که در شرایط کنونی به عنوان پیشران فرآیند ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت اصولگرایان تندرو با سایر اصولگرایان است. نهایی کردن شکاف میان جناح حاکم، به لحاظ تاریخی مهم است. اصلاح‌‌‌طلبان باید نقش گُوِه را بازی و این شکاف را به جدایی کامل برسانند. دولت روحانی به دلایل گوناگون، حتی بهتر از اصلاح‌‌طلبان می‌تواند بخشی از این اهداف را محقق کند». وی البته پس از انجام شدن این ماموریت، در سال 98 خواستار استعفای روحانی برای اجرای پروژه خروج از حاکمیت و تکرار سناریوی عراق و لبنان در ایران شد.
7- آقای لاریجانی انصافا در دبیری شورای عالی امنیت ملی و در مذاکرات آن زمان، خوش درخشید. او همان کسی است که به‌درستی درباره توافقات سال 82 تا 84 تیم خاتمی و روحانی با اروپا گفت «دُرّ غلطان دادیم و آبنبات گرفتیم»؛ اما در چرخشی غیر قابل توجیه، در سال 94 و درباره توافقی به مراتب خسارت‌بار‌تر به نام برجام، نقش تصویب‌کننده را در مجلس ایفا کرد. این در حالی بود که گزارش کارشناسی کمیسیون ویژه بررسی برجام، بعد از 44 روز رسیدگی دقیق، نسبت به خلل‌ها و منافذ و خسارت‌های قریب‌الوقوع برجام هشدار می‌داد. چنان چرخشی، به اعتبار خسارت‌های اقتصادی و امنیتی برجام، توجیه‌پذیر نیست؛ همان‌گونه که تنزل از جایگاه یک سیاستمدار مستقل، به نیروی میدانی ائتلاف ناسازگار با مبانی انقلاب و بازی در شطرنج دیگران. از تندروهای چپ اصلاح‌طلب که بگذریم، به اصطلاح میانه‌روهای این طیف (کارگزاران) هم، ادبیات قابل تاملی دارند. چنان‌که کرباسچی، آذر 94 در مصاحبه با روزنامه شرق، ضمن نام بردن از لاریجانی گفت «ما بعد از پیروزی در انتخابات 92 روش نامعقولی به کار نگرفتیم. دولت از طرف مقابل یارگیری کرده، مثلا در سیاست خارجی و برجام. در مجموع، بازی طرفداران دولت در گروه‌های سیاسی به‌واسطه همین سربازگیری از جبهه مقابل بوده و در مجلس (دهم) هم می‌تواند اتفاق بیفتد». چهار سال پس از سخنان کرباسچی، مرعشی سخنگوی کارگزاران درباره احتمال حمایت از لاریجانی به روزنامه اعتماد گفته بود «چه لزومی دارد به سمت اصولگرایان معتدل برویم؟ در دنیا مرسوم است که روی اسب برنده شرط می‌‌بندند. کارگزاران هم روی اسب بازنده شرط‌بندی نمی‌کند. آنها بازارشان را از دست داده‌‌اند».
8- یکی دیگر از عجایب انتخابات پیش‌رو، بازی مشترک رئیس‌جمهور فعلی و سابق و طیف به غلط معروف شده به «اصولگرایان معتدل»، در زمین مشترک مخالف‌خوانی و شبهه‌افکنی است.
رئیس‌جمهور سابق و رئیس ‌مجلس سابق، زمانی با هم از نزدیک کار کردند؛ یکی، دبیر شورای عالی امنیت دیگری شد و حتی پس از آن، با کنار زدن آقای حداد از ریاست مجلس، همکاری را در آغاز مجلس هشتم گسترش دادند. اما در اواخر دولت دهم، با یکدیگر اصطلاحاً کارد و پنیر شدند و با وجود نهی رهبر انقلاب از کشاندن اختلافات به میان مردم، آن مواجهه تلخ و شرم‌آور (به بهانه استیضاح وزیر رفاه و کار) را در زمستان 91 مرتکب شدند که سودش را تجدیدنظرطلبان و عناصر زبان‌دراز نسبت به اصل نظام و انقلاب، در انتخابات خرداد 92 بردند. از این سابقه پرفراز و نشیب گذشته، گویا مثلث احمدی‌نژاد، لاریجانی و روحانی در هرچه اختلاف داشته باشند، در فرافکنی قصور و تقصیر‌های دوران مسئولیت خود و غبارآلود کردن فضا علیه نیروهای انقلابی ‌اشتراک نظر بسیار دارند! در این شرایط، رئیس‌جمهور سابق به عنوان یار کمکی دولت و اصلاح‌طلبان عمل می‌کند. روحانی، با استفاده از نتایج سوءمدیریت احمدی‌نژاد در دو سال پایانی، توانست مردم را در انتخابات به سوی خود بکشد؛ احمدی‌نژاد هم با وجود همه تلخی‌های پایان مدیریتش در کام مردم، به‌واسطه سوءمدیریت روحانی است که توانسته معرکه‌گیری کند و انحرافات خود را از یادها ببرد. این دو همواره به عنوان رقیب و نفی هم دیده شده‌اند؛ اما در واقع به شدت محتاج یکدیگر بوده و از دیگری برای سیاست‌بازی استفاده کرده‌اند.
9- موضوع آخر در این مجال، نتایج نظرسنجی مراکز دولتی است. بر اساس نظرسنجی «ایسپا» که قبل از ثبت‌نام نامزد‌ها انجام شد، بیش از 41 درصد از افرادی که «قطعا و به احتمال زیاد» در انتخابات شرکت می‌‌کنند گفته‌‌اند در صورت نامزد شدن سید ابراهیم رئیسی، به احتمال زیاد به او رأی می‌دهند، 16 درصد گفته‌‌اند «تا حدی» ممکن است به رئیسی رای بدهند. فقط 9 درصد می‌‌گویند اصلا به او رای نمی‌‌دهند. درباره محمدجواد ظریف، فقط 14 درصد شرکت ‌کنندگان گفته‌ بودند قطعا و به میزان زیاد به او رای می‌‌دهند؛ و 16 درصد تا حدودی. در عین حال، 37 درصد گفته‌‌اند اصلا به ظریف رای نمی‌دهند. رای احتمالی ظریف در حالی به رقم 14 درصد افول کرد، که همین آمار در نظرسنجی آذرماه گذشته ایسپا، 21 درصد بود. این احتمالا یک دلیل مهم انصراف ظریف از نامزدی بود.
10- آمار مربوط به سایر نامزد‌های مطرح به این شرح است:
علی لاریجانی: 7 درصد قطعا و به احتمال زیاد، 16 درصد تا حدودی احتمال دارد به وی رای بدهند. آنها که اصلا به او رای نمی‌دهند، بالای 41 درصد.
جهانگیری: حدود 4 درصد قطعا و به احتمال زیاد، و 11 درصد تا حدودی احتمال دارد به وی رای بدهند. اصلا به او رای نمی‌‌دهند 41 درصد.
محسن هاشمی: 6 درصد قطعا و به احتمال زیاد، و 12 درصد تا حدودی احتمال دارد به وی رای بدهند. اصلا به او رای نمی‌‌دهند 32 درصد.
مسعود پزشکیان: حدود 3 درصد قطعا و به احتمال زیاد، و 6 درصد تا حدودی احتمال دارد به وی رای بدهند. اصلا به او رای نمی‌‌دهند 22 درصد.
عارف: 3 درصد قطعا و به احتمال زیاد، و 10 درصد تا حدودی احتمال دارد به عارف رای بدهند. اصلا به او رای نمی‌دهند بیش از 28 درصد.
اما چرا سید ابراهیم رئیسی در کانون توجه است؟ پاسخ این سؤال را می‌توان از نظرسنجی دو هفته قبل خبرگزاری ایرنا استخراج کرد. در این نظرسنجی هم که آیت‌الله رئیسی، محبوب‌ترین فرد در میان 13 نامزد است، از مردم درباره «مهم‌‌ترین ویژگی‌‌های رئیس‌‌جمهور آینده» سؤال شده که مشارکت‌‌کنندگان به ‌ترتیب، مولفه‌‌های «مردمی بودن، داشتن سابقه اجرایی قوی، داشتن برنامه و داشتن روحیه ضدفساد» را در اولویت دانسته‌‌اند. بیشترین تعداد شرکت‌‌کنندگان در نظرسنجی از رئیس‌‌جمهور آینده انتظار دارند وضعیت اقتصادی و معیشتی را بهبود بخشد. در یک نظرسنجی دیگر «ایسپا» هم از افرادی که تصمیم قطعی برای شرکت در انتخابات نگرفته‌‌اند، پرسیده شده «هر یک از موارد تا چه حد شما را برای شرکت در انتخابات ترغیب خواهد کرد؟». پاسخ‌ها قابل توجه است: بیشترین عامل ترغیب‌کننده افراد برای شرکت در انتخابات (۵۶.۸ درصد)، «داشتن برنامه جدی برای مبارزه با فساد» است و در رتبه‌های بعدی، «برنامه جدی برای رفع بیکاری با ۵۶ درصد، برنامه جدی برای بهبود وضعیت اقتصادی با ۴۹.۱ درصد، و احیای برجام و رفع تحریم‌ها با ۳۹ درصد» قرار گرفته‌اند. ۳۸ درصد گفته‌‌اند اگر کاندیدای مورد نظرشان تأیید شود تاثیر زیادی بر تصمیم‌شان برای شرکت در انتخابات دارد و ۲۷ درصد معتقدند اگر شیوع کرونا کمتر شود تاثیر زیادی بر شرکت کردن‌شان دارد. ۱۶ درصد اظهار کرده‌‌اند در صورت بهبود وضعیت بورس به میزان زیاد ترغیب می‌شوند که در انتخابات شرکت کنند.