فانوس‌ها پِت پت می‌کنند!

امید مافی‪-‬ «نویسنده‌ها بیکارند و می‌نشینند و می‌نویسند!» این جمله فیروز کریمی همراه با حیرت خداداد عزیزی از بردن نام نویسندگان ایرانی و البته قهقهه مستانه رامبد جوان را می‌توان در قاب خندوانه دید و دم نزد.
انتظاری جز این نیست اصلا. سال‌هاست که فهمیده‌ایم سلبریتی‌های پوشالی بیشتر از آن‌ها که دود چراغ می‌خورند و در پستوی تنهایی جان می‌دهند
در جامعه فروریخته در خویش محبوب
هستند.


روزی که فلان شاعر نوگرا در خلوت پررمز و رازش تمام کرد و شهرداری جنازه غریبش را از روی زمین برداشت باید پی می‌بردیم که عصر اندوهناک اهل سطر و واژه سررسیده است.
آن روز که با چوب و چماق افتادند به جان کلمات و کاری کردند رمان‌ها و دفتر شعرها در حسرت فروش بمانند و روزنامه‌ها تحت الشعاع فضیحت و فحاشی شاخ‌های مجازی از چشمخانه‌ها دور شوند باید درک می‌کردیم که نویسنده چقدر تنهاست و جوک سازان و شعبده بازان و لوده گران تا چه اندازه می‌توانند مخاطب را پای جعبه رنگی میخکوب کنند.
فقط کاش فیروز و خداداد به یاد می‌آوردند که اگر امروز از این برنامه تلویزیونی به آن برنامه دعوت و موجب انبساط خاطر جماعتی می‌شوند، این اشتهار، ریشه در بولد کردن حرف‌ها و تیترهای نه چندان مهمشان در ژورنال دارد. آن هم توسط نویسندگانی که به قول آن‌ها بیکارند و از فرط دلواپسی اشک دارند اما آستینی ندارند تا اندوه خود را پنهان کنند.
بله این شمایلی از جامعه خسته جان و استارهای کم ارتفاعی! است که به جای روشن کردن چراغ‌های رابطه در رسانه ملی پِت پت می‌کنند. لطفا از این دست آدم‌ها انتظار نداشته باشید به جای متلک پرانی و خوشمز‌گی در هوای تازه شاملو نفس بکشند و عزاداران بیل غلامحسین ساعدی را به خلوت خود راه دهند و زبانمان لال حتی داستان کوکب خانم دوم دبستان را بلد باشند!
آری این چنین است برادر...