رقص کتک کاری در یک عروسی

در همین نزدیکی ها، زیر آسمان شهر در برخی عروسی ها شب ها سازهایی کوک می شوند که حال آداب و رسوم خوب را ناکوک می کنند. برخی ها بر طبل پذیرایی خاص می کوبند و در دنیای فضایی خود پایکوبی می کنند بدون این که به عاقبت آن بیندیشند.عصر بهاری یکی از روزهای پایانی هفته وارد یک جشن عروسی در یکی از روستاهای بجنورد می شوم که صاحبان مراسم سخت در تدارک مقدمات پذیرایی هستند. حق با قدیمی‌هاست، «عروسی به چشم تماشاگر آسان است»! وقتی خودتان داخل گود باشید دیگر به این راحتی‌ها نیست. ده ها کار ریز و درشت است که باید به‌ موقع و درست انجام شود تا بتوانید یک جشن ایده‌آل بگیرید و همه‌چیز همان‌طور که دوست دارید، پیش برود. همهمه ای در حال شکل گیری است، شرکت کنندگان اغلب جوان و به نوعی با تیپ های امروزی در حال خودنمایی هستند و به گفته یکی از آن ها، مهمانان برای گرم شدن منتظر سوخت فضایی هستند تا مجلس را داغ کنند و آوازه اش را در روستا و اطراف آن بر سر زبان ها بیندازند! این همه داستان نیست و به موازات آن یکی از نزدیکان داماد این بار از بزرگان شرکت کننده می خواهد شیرینی خود را از داماد دریافت کنند. با تعارف داماد به اتفاق مهمانان دیگر وارد اتاق مدنظر می شوم تا ببینم اوضاع از چه قرار است. در گوشه ای می نشینم تا به اصطلاح شیرینی عروسی را از دست داماد دریافت و کامم را شیرین کنم. همراه داماد به مهمانان می گوید: «دست ها بالا و مشت ها باز، شلوغ نکنین به همه شیرینی می رسه.  به به چه شیرینی، این رو خودم از مزرعه برای مهمون ها چیدم و تفت دادم و...» داماد هر بار دستش را داخل پلاستیک مشکی و مشت اش را  از پلاستیک های کوچک پر می کند و یک به یک در دستان مهمانان می گذارد. مهمانان هم بعد از استفاده از نوشیدنی ها و شیرینی ها به شکل عجیبی به شادی و حتی کتک کاری همدیگر پرداختند.