روزنامه شرق
1400/02/27
دنیاهای موازی )تفاوت ۵ از ۸(
دنیاهای موازی )تفاوت 5 از ۸( محمدجواد آذريجهرمي با پایان ثبتنام انتخابات و نگاهی به فهرست شخصیتهای سیاسی ثبتنامکرده، یک واقعیت تلخ پیشروی یک جامعه قرار گرفت. در میان ثبتنامکنندگانی که تعریف شخصیت سیاسی برایشان صادق باشد، هیچ متولد سال ۱۳۵۰ به بعدی وجود ندارد. میانگین سیاسی این افراد ۶۲ سال است و این یعنی نیمقرن اخیر ایران هیچ نمایندهای در میان کاندیداهای مطرح ندارد. در سلسلهیادداشتهای انتخاباتی که از دو هفته پیش آغاز کردم، رسیدهایم به پنجمین تفاوت از «زندهماندن» و «زندگیکردن». حقیقتی که مدام توی صورت جوانانمان میخورد؛ «شکاف نسلی». ارزشها، نگرشها، خواستهها و نیازهای نسلهای مختلف با همدیگر تفاوتهایی دارد. تفاوتهایی که گاه در قالب اختلافهایی میان والدین و فرزندان نیز بروز مییابد. همین تفاوت در ارزشها و باورهاست که مفهوم «شکاف نسلی» را شکل میدهد؛ اما این شکاف گاهی به دلایلی میتواند در جامعهای پررنگتر از یک مفهوم اجتماعی، تبدیل به مفهومی اجتماعی-اقتصادی-سیاسی شود. همین وضعیت امروز ما. آنچه بیش از هر مسئلهای، آشکارا در حال تبدیلشدن به یک بحران است؛ این واقعیت است که نسلی از جامعه، سالهاست که هیچ صدایی در حکمرانی و در میان کنشگران سیاسی ندارند.این یعنی ما باید بترسیم از تفاوت ارزشها و نگرشهای بیننسلی که حالا زمینهساز شکاف جامعه-دولت هم خواهد شد. انقلاب که شد، نسلی از جوانان انقلابی شدند دولتمردان انقلابی. با صندلیهایشان، که هر چند وقت یک بار بین خوشان جابهجا میکردند (صندلیبازی دوران کودکی یادتان هست؟)؛ پیرتر شدند و اینها با هر دوره کابینه چهار سال پیرتر شدند. پس عجیب نیست که از دولت چهارمِ بعد از انقلاب، هر دوره، سن کابینه حدود سه تا چهار سال پیرتر شده است! از منظر «زندهماندن» میشود هنوز هم با اتکا به مدیران نسل انقلاب، دولت تشکیل داد و زنده هم ماند؛ اما از منظر «زندگیکردن» نیاز است تا این شکاف بیننسلی با کمترین هزینه و در فرایندی مشخص مرتفع شود و زمینههای تداوم حیات نظام حکمرانی و سیاسی را ایجاد کرد. نسل انقلابیون (بیش از ۵۵ سال سن) که حالا سهمشان به حدود ۱۵ درصد از کل جمعیت ایران رسیده است، هنوز حدود ۸۵ درصد پستهای مدیریتی را در اختیار دارند و نسلهای بعدی حتی نمایندهای برای کاندیداشدن هم در اختیار ندارد. نسلی که احتمالا به غیر از قدرت در ثروت هم غلبه سهمشان چشمگیر است. نسلی که تاکنون نه حاضر بودهاند صندلی به دیگر نسلها و فرزندان خود بدهند و نه سهمی برای ارزشها و نگرشهای آنان قائل شوند. به این ترتیب است که شکاف نسلی در ایران تبدیل شده به یکی از شکافهای اصلی. تعارض میان خواستههای نسلهای بعدی با نسل انقلابیون اصلیترین تعارضی است که شکل گرفته است. تعارضی که میتواند «زندگیکردن» در سالهای آینده را با ریسکهای بزرگی همراه کند. تداوم جریان ورود نسل جدیدی از مدیران مدتها مسدود بوده است و این پیشآگاهی یک خطر بزرگ است. همین «شکاف نسلی» است که از تفاوت ارزشها شکل گرفته است و به دنبال خود سایر شکافها (مانند «شکاف جنسیتی») را میسازد و خواهد ساخت. اینکه سهم زنان در صندلیهای مدیریتی کم است، عجیب نیست؛ چون در ارزشهای نسلهای جدیدتر است که حضور زنان در جامعه و افزایش سهم آنان ارزش شناخته میشود. اگر در یادداشتهای پیشین درباره تیم و اهمیت آن بیش از کاندیدا حرف زده شد، حالا باید این پرسش را شفافتر کنیم که سهم آن ۸۵ درصد متولدان پس از نسل انقلاب، در تیم مدیریتی چقدر است؟ یا این پرسش مطرح شود که این نسلهای بعدی در چه سازوکارهایی میتوانند در ساخت ایرانِ آینده مشارکت داشته باشند؟
سایر اخبار این روزنامه
نامزدها در انتظار ۷ رأی
رؤیاهای تاجزاده یا دوراهی لاریجانی– جهانگیری؟
اکبر ترکان از هاشمی تا روحانی
پیام تسلیت در پی درگذشت والده حجتالاسلام آلهاشم
میزان مشارکت را شفاف اعلام میکنیم
آزمون دوباره اسرائیل در مقابل سازمان همکاری اسلامی
سهضلعی به جای دوقطبی؟
يادنامهاي براي محمدرضا باطني .با آثاري از: ژاله آموزگار، ضياء موحد
فرصت را از دست ندهید
بازتاب انتخابات معنادار
از همت بلند به دولت توان رسید
چقدر آمادهایم؟
دنیاهای موازی )تفاوت ۵ از ۸(