درباره خیانت‌های زناشویی

فاطمه فرحمند‪-‬ خانواده اصلی‌ترین نهاد اجتماعی دارای ضوابط و قوانین خاص خود است که شامل تعهد و وفاداری می‌باشد. هرگونه رفتار، احساس و فکری که بیان شود باید با همسر به اشتراک گذاشته شود و با فرد دیگر انجام نشود. خیانت رابطه فرازناشویی نیز نامیده می‌شود. هر رفتاری که همسر از آن اطلاع نداشته باشد و سعی در پنهان‌سازی آن شود و همسر بعد از اطلاع پیدا کردن از آن آسیب‌هایی را متحمل شود، خیانت نام دارد. خیانت از یک قهوه خوردن یا چت ساده می‌تواند شروع شود و به رفتارهای زنجیره واری برسد. خیانت به انواع احساسی، عاطفی، جنسی، جنسی - عاطفی تقسیم می‌شود. وجود یکسری باورها در زندگی هرکس کمک می‌کند که به سمت خیانت نرود. باورهای مذهبی، خانوادگی و فرهنگی اگر ضعیف شوند مجوز خیانت داده می‌شود. همچنین باورهایی هم هستند که اگر قوی شوند خیانت صورت می‌گیرد و به آن‌ها باور‌های تسهیل‌گر می‌گوییم. زیرا این باور‌ها پیامدهای منفی خیانت را بی‌ارزش می‌سازند. مانند اینکه فرد به خود می‌گوید من کار خاصی را انجام نمی‌دهم، حق دارم زیرا جوانی نکرده‌ام، همسرم نمی‌تواند نیازهای من را برآورده سازد، چون او به من خیانت کرده است من حق دارم و باید انتقام بگیرم، همسرم من را درک نمی‌کند، همسرم را دوست ندارم و.... برآورده نشدن نیازها در زندگی زناشویی و اهمیت ندادن به آن‌ها باعث کشیده شدن زوج‌ها به سمت خیانت می‌شود که صد البته هیچ توجیهی برای خیانت قابل قبول نیست. نیاز به امنیت، حمایت، محبت، صمیمیت، تفریح و بازیگوشی وقتی در زندگی بی‌اهمیت شود و درمورد آن صحبت نشود باعث احساس تنهایی در زوج‌ها می‌شود. همچنین برخی از زوج‌هایی که خیانت کرده بودند علت خیانت خود را تنهایی به علت نداشتن بچه یا تک فرزندی، زیاد کارکردن همسر و حضور نداشتن او در خانه، بی‌توجهی به نیازهای همسر، نداشتن ساعت‌هایی برای صحبت‌های دونفره، نشان ندادن علاقه و محبت، پرخاشگری و تندی همسر، اعتیاد، تنوع طلبی، ازدواج اجباری و... اظهار کرده‌اند. پذیرش محدودیت‌ها (من می‌پذیرم که امکان لذت وجود دارد اما خود را محدود می‌کنم) می‌تواند در هر بحران و کمبودی در زندگی کمک‌کننده باشد و در کودکی باید به بچه‌ها آموزش داده شود. همچنین مهمترین خیانت والدین به فرزندان این است که پذیرش محدودیت‌ها را به آن‌ها یاد ندهند. یاد دادن تاخیر در رضایتمندی به فرزندان از آن‌ها در بزرگسالی انسان‌های موفق‌تری می‌سازد. خیانت تکرار آسیب‌های عاطفی دوران کودکی است زیرا باید نیازهای کودکان به وقت و به جا برآورده شود.
واکنش‌های احتمالی زوجین بعد از خیانت و برملاشدن آن:
واکنش همسر آسیب دیده: از دست دادن هویت و اعتماد به نفس، از دست دادن کنترل رفتار و اعمال، ترس از آبروریزی و از دست دادن ایمان مذهبی.
واکنش همسر آسیب زننده: افکار آرامش موقت، خشم نسبت به خود، همسر یا معشوق، عدم احساس گناه یا احساس گناه در قبال فرزندان. اما خیانت آسیب فراوانی به فرزندان وارد می‌سازد و در مراجعه آن‌ها به روانشناسان بیان می‌کنند که بسیار عصبانی و ناراحت هستند، همچنین تمرکزی برای درس خواندن ندارند، پنهانی گریه می‌کنند، از والد خیانتگر متنفر می‌شوند، دلسوزی بیش از حد در رابطه با والد آسیب دیده دارند، از ازدواج می‌ترسند، در رابطه‌های بعدی خیانت می‌کنند یا خیانت می‌بینند.


سوال آخر این است که آیا امکان بازگشت به زندگی عادی بعد از خیانت وجود دارد؟
با مراجعه به روانشناسان و کمک گرفتن از آن‌ها ممکن است زندگی ادامه پیدا کند درصورتی که فریب کاری، ناتوانی در ایجاد رابطه صادقانه، مسئولیت گریزی و نگرش‌هایی که خیانت را مشروع جلوه می‌دهند، از بین بروند. در صورتی که همسران مهارت‌های ارتباطی را یاد بگیرند و سعی در بخشش هم در دراز مدت داشته باشند با اعتمادسازی، دوباره زندگی ادامه پیدا می‌کند و اما اگر کنار هم ماندن تنها با دلایلی که در ادامه می‌آید باشد، ادامه زندگی به سختی صورت می‌گیرد: بچه‌ها، ترس از طلاق، ترس از برچسب طلاق خوردن بر بچه‌ها. اما اگر زندگی به طور ناسالم ادامه پیدا کند و پدر و مادر رابطه رضایتمندی نداشته باشند بچه‌ها الگوی مناسبی از عشق، صمیمت و رابطه سالم را یاد نمی‌گیرند و اثرات مخرب این آسیب‌ها در بزرگسالی بچه‌ها نمود پیدا می‌کند.