قلب های ترک خورده
دکتر مهدی فرنقیزاد، مدیر درمان بیمارستان نورافشار از اولین روزهای مواجهه با ویروس کرونا به «شهروندآنلاین» میگوید: «زمانی که اولین موارد ویروس کرونا رسما اعلام شد ما به صورت آمادهباش درآمدیم و دستورالعملهایی هم دریافت کردیم و چون آیسییو بیمارستان ما بسیار فعال است، چند هفته قبل از این خبر خانم بیماری را از قم آورده بودند که با توجه به شدت بیماریاش تصور این بود که به آنفلوآنزای پرندگان دچار شده است. او بسیار بدحال بود و متأسفانه بعد از 2 روز هم فوت کرد.» این اتفاق درست زمانی افتاد که هنوز در ایران خبری از ویروس کرونا نبود اما ظاهرا مرگ مشکوک این بیمار که از قم به تهران آمده بود با ویروس ناشناخته کرونا بیارتباط نبود تا اینکه خبر آمد ویروس ووهان چین به ایران هم سفر کرده و اولینبار در قم دیده شده است! با این حال دکتر مهدی فرنقیزاد معتقد است که شاید آن بیماری که از قم به تهران آمده بود هم مبتلا به کرونا بود. آن روزها ترس و نگرانی و وحشت در بین مردم به وجود آمده بود اما به گفته رئیس مدیر درمان بیمارستان نورافشار کادر درمان به دلیل رسالت ذاتیاش بایدپای کار میماند و الحق و الانصاف هم این اتفاق به خوبی افتاد. با همه اینها آن روزهای نخست که هنوز هیچ کس مثل امروز این ویروس را نمیشناخت راههای تشخیص آن هم محدود بود. دکتر فرنقیزاد در اینباره میگوید: «اوایل اطلاعات زیادی از ویروس کووید-19 منتشر نشده بود و ما در هفتههای اول براساس معاینات بالینی و سیتیاسکن ریه وضعیت بیماران را بررسی میکردیم. البته این موضوع فقط شامل حال ما نمیشد و همه کشورهای جهان در مواجهه اولیه با این ویروس ناتوان بودند.» او در ادامه میگوید چیزی که کار مقابله با کرونا را سختتر میکند این است که این ویروس قدرت و پتانسیل تغییر دارد: «انتظار داشتیم در سه موجی که کرونا در ایران داشت و افراد زیادی را درگیر کرده بود یک ایمنی نسبی در جامعه ایجاد شود اما موج چهارم نشان داد این گونه نیست و البته پیک چهارم شدیدترین پیکی بود که میتوانست اتفاق بیفتد. بنابراین ما در این موج به دلیل افزایش بیماران کووید-19 یک بخش بستری موقت هم در بیمارستان نورافشار راهاندازی کردیم تا 10 تخت دیگر هم به ظرفیتمان اضافه شود؛ البته این تختها برای بیمارانی است که نه نیاز به بستری دارند و نه نیاز به درمان سرپایی. درواقع بیماران مبتلا به کرونا در این بخش دو،سه ساعت بستری هستند تا پزشک آنها را ببیند و متخصص ویزیتشان کند و بعد همان جا داروهایشان را دریافت کرده و مرخص میشوند. این موضوع هم در روحیه بیماران تأثیر خوبی گذاشته و هم اینکه در روز دهها بیمار میتوانند از یک تخت بیمارستان استفاده کنند.»
در ادامه این گفتوگو، کادر درمان بیمارستان نورافشار هم از تجربیاتشان در مواجهه با ویروس کرونا میگویند. ویروسی که چه بخواهیم و چه نخواهیم زندگی همه مردم جهان را تحت تأثیر خودش قرار داده و هنوز هم تا واکسینهشدن همه مردم جهان به کارش ادامه خواهد داد.
علی اسماعیلی مدیر پرستاری بیمارستان نورافشار:
خودمان را فراموش کردیم
قطعا آن روزهایی را که برای اولینبار ویروس خطرناک کرونا به ایران رسیده، فراموش نکردیم؛ همان روزهایی که هیچ کس باور نداشت که چنین بیماریای با این وسعت دنیا را تحت تأثیر خودش قرار دهد. علی اسماعیلی آن موقع سوپروایزر بخش بود و وقتی در شیفتهای کاریاش میدید که مردم با چه استرسی به اورژانس هجوم میآورند، شوکه شده بود. او که حالا مدیر پرستاری بیمارستان نورافشار است روزهای سختی را در بخش بیماران مبتلا به کرونا تجربه کرده است. روزهایی که درست مثل موج چهارم کرونا سیاه بود؛ خیلی سیاه.
آقای اسماعیلی خودتان به کرونا مبتلا شدید؟
من نه ولی همسرم که پرستار بیمارستان بقیهالله است، گرفتار شد و دو نفر از دختران و دامادم هم مبتلا شدند.
دردناکترین ویژگی کرونا را چه چیزی میدانید؟
همکارهای پزشک و پرستاری که در کنار ما بودند و بعد به طور ناگهانی خبر فوتشان را میشنیدم، واقعا دردناک بود؛ مثل شهید دکتر پیروی که در بیمارستان مدائن بودند و هفته قبل از فوتش من با او در اتاق عمل بودم که شنیدیم مبتلا شدند و کم کم شرایطشان بد شد و فوت کردند. یکی دیگر از همکارانم در بیمارستان مدائن با اینکه سن زیادی نداشت، گرفتار شد و فوت کرد. وقتی مریضهایی با سن پایین و بالا مراجعه میکردند و متوجه میشدیم که درگیر شدهاند و به راحتی فوت میکردند.
شما از نزدیک خطر، درد و مشکلات بیماری کرونا را حس کردید و از طرف دیگر هم یک زندگی اجتماعی خارج از محل کارتان دارید؛ چرا هنوز خیلی از مردم این بیماری را باور ندارند؟
متأسفانه این مشکل وجود دارد. با اینکه کرونا دنیا را تحت تأثیر قرار داده و مردم در اطرافشان میبینند که خیلیها مبتلا میشوند و حتی فوت میکنند اما باز هم عدهای یقین پیدا نکردهاند! پروتکلها را رعایت نمیکنند، ماسک نمیزنند، کارهای روزمرهشان را انجام میدهند و حتی دنبال تفریحاتشان میروند. در حالی که ما در بیمارستان میبینیم که بیمارانی با 25، 35 سال مبتلا شدهاند و به راحتی در عرض چند روز کارشان به آیسییو میکشد و متأسفانه فوت میکنند.
مهمترین پروتکلی که باید رعایت کرد؟
به نظر من مهمترین موضوع استفاده از ماسک است و اینکه در تجمعات حضور پیدا نکنیم؛ مخصوصا در مکانهای بسته و بهخصوص که الان بیشتر از هر چیزی اثبات شده که انتقال ویروس کرونا از طریق تنفس است.
آقای اسماعیلی امسال به موج چهارم کرونا رسیدیم. در این مدت بین موجهای کرونا چه تفاوتهایی وجود داشت و کدام دوره در این مدت سختترین دوران بود؟
موج اول یک ویژگی که داشت، خیلی غافلگیرکننده بود و طبیعتا خیلیها نمیدانستند باید چه کار کنند. بنابراین ترس و وحشت زیادی بین مردم وجود داشت تا اینکه کمکم مردم از طریق رسانهها با این ویروس آشناتر شدند. با این حال موج چهارم کرونا افراد خیلی زیادی را درگیر کرد ما چند ماه پیش به جایی رسیده بودیم که اکثر بخشهای کرونا را تعطیل کردیم و فقط یک یا دو بخش درگیر بودند؛ اما در موج چهارم بیشتر از پنج بخش بیمارستان درگیر کرونا شد ضمن اینکه ما یک کلینیک هم راه انداختیم که 10 تخت دارد و بیماران میآیند و بستری موقت میشوند.
ظاهرا هزینههای درمان کرونا گاهی خیلی هم هنگفت است؟
بیمارستان نورافشار چون بیمارستان خیریه است، تعرفههایش هم بر همین اساس کم است؛ ولی بعضی از بیمارستانها تعرفههای بیشتری دارند؛ مثلا زمانی که در بیمارستان مدائن کار میکردم فقط ورودی بخش «آیسی یو» آن 50 میلیون تومان بود. برای بخشهای عادی کرونا 30 میلیون تومان ورودی میگرفتیم. یا روش درمان «هموپرفیوژن» هر کارتیجاش 15، 16 میلیون تومان است. بعضی از بیماران مجبور میشوند 4 تا 5 نوبت این درمان را انجام دهند. بنابراین واقعا هزینههای میلیونی به بیماران و خانوادهها تحمیل میشود.
قطعا در تمام این دوران تصاویر و اتفاقات تلخی را در محیط کار دیدهاید. واقعا چه میشود که یک پرستار با این شرایط باز هم به کارش ادامه میدهد؟
وقتی خانوادههایی را که عزیزانشان درگیر شدهاند و مستأصل التماس میکنند،میبینیم، واقعا خودمان را فراموش میکنیم.
در این دوران کاری سخت چه چیزی آرامتان میکند؟
توکل به خدا. خود من از ساعت 6 صبح که از خانه بیرون میآیم تا ساعت 4 و 5 بعدازظهر در بیمارستان درگیر هستم وقتی هم که به خانه میروم مدام با تلفن درگیر هستم. فقط از مردم میخواهم که پروتکلها را جدی بگیرند و رعایت کنند. کرونا شوخی نیست؛ واقعا صحبت مرگ و زندگی است و به نوبه خودم از همه همکارانم که در این مدت ایثارگرانه ایستادند و شبانهروز بر بالین بیماران مبتلا به کرونا زحمت کشیدند، تشکر میکنم.
دکتر علیرضا سیفی، رئیس اورژانس بیمارستان نورافشار:
با دانشجویان ووهان چین قرنطینه شدم
قبلتر از اینکه کرونا وارد شود، با این موضوع درگیر شد. آن زمان، یعنی در بهمن ماه 98، دکتر علیرضا سیفی در دانشکده علوم پزشکی بود که خبر رسید هواپیمایی دانشجویانی را از ووهان چین به ایران آورده و او به همراه چند پزشک و پرستار دیگر باید به عنوان کادر درمان با مسافران این پرواز در یک محل قرنطینه شوند. او حرفهای دست اولی از آن دوران دارد؛ روزهایی که او خیلی زودتر از ما تجربهشان کرد.
آقای دکتر از دوران قرنطینهتان با دانشجویانی که از ووهان چین به ایران آمدند، بگویید؛ قطعا قرنطینهشدن با یک ویروس ناشناخته باید روزهای سختی بوده باشد. درست است؟
دوران سختی بود به خاطر اینکه در واقع ما هیچ ذهنیت و آمادگی راجع به کرونا نداشتیم و فقط تازه در اخبار اعلام شده بود که یک ویروسی به نام کرونا مردم چین را درگیر کرده است. طبیعتا اطلاعات اولیه مثل امروز نبود ما نمیدانستیم اصلا باید چه پروتکلی را رعایت کنیم؟ وسایل حفاظتیمان باید چطور باشد؟ و اگر کسی بین این دانشجویان به کرونا مبتلا باشد، چطور باید درمانش کنیم؟
طبیعتا در اوایل انتشار این ویروس در ایران تجربه امروزی وجود نداشت. آن موقع پروتکلها چطور رعایت می شد؟
به هر حال ترس وجود داشت؛ چون نمیدانستیم با چه چیزی مواجه هستیم. لباسهای یکسرهای آوردند که بپوشیم و کارکردن در آن شرایط خیلی سخت بود. ماسک و شیلد هم کمکم در همان جا بهتدریج ابداع شد اما هیچ تستی وجود نداشت؛ تنها کاری که ما میتوانستیم انجام دهیم این بود که درصد سطح اکسیژن و درجه حرارت بدنشان را کنترل کنیم. تا اینکه بعد از چند هفته تستها از چین وارد شدند و از همه تست گرفتیم.
بین اولین گروه دانشجویانی که از ووهان چین به ایران آمدند، کسی به کرونا مبتلا شده بود؟
تقریبا یک ماه با این دانشجویان در قرنطینه بودیم ولی خوشبختانه هیچکدام از آنها مبتلا نبودند و جواب همه تستها منفی بود.
برسیم به زمانی که کرونا در ایران جدی شد. از مواجههتان با اولین بیماران بدحال و مبتلا به کرونا بگویید؟
من منتقل شده بودم به یکی از مراکزی که به آن مرکز 16 ساعتی کرونا میگفتند که در واقع از صبح تا شب بیماران مبتلا به کرونا را ویزیت میکردیم.
اوایل چه دارو و درمانی برای این بیماری تجویز میشد؟
داروی هیدروکسی کلروکین که حالا دیگر از رده خارج شده است یا قرص آزیترومایسین. یادم هست که آن موقع دسترسی به همین داروها هم سخت بود؛ اما واقعا آن زمان اطلاعات خیلی کمی هم وجود داشت و ما مدام از طریق ستاد کرونا و اینترنت اطلاعات جدید را جستوجو میکردیم.
آقای دکتر در مدتی که ویروس کرونا وارد ایران شده موجهای مختلفی از این بیماری را شاهد بودیم. کدام پیک از همه سختتر بود؟
هر چند که ما اوایل اطلاعاتی در مورد این بیماری نداشتیم اما باز هم باید بگویم پیکی که الان در آن هستیم یعنی موج چهارم کرونا از همه سختتر بود؛ چون واقعا انتظار نمیرفت حالا که همه مردم اطلاعات بیشتری نسبت به این بیماری پیدا کردند و پروتکلها را میدانند باز این بیماری گسترده شود. ما واقعا انتظار نداشتیم موج چهارم اتفاق بیفتد و انتظار داشتیم که مردم به خاطر جان خودشان هم که شده رعایت کنند و مجددا دچار موج گستردهتری نشویم؛ اما متأسفانه به دلایلی که مردم احساس کردند وضعیت عادی شده پروتکلها جدی گرفته نشد و موج چهارم اتفاق افتاد.
آقای دکتر شما رئیس اورژانس بیمارستان نورافشار هستید. وضعیت بیماران مبتلا به کرونا در موج چهارم چطور بود؟
یک داستانی را تعریف میکنم که متأسفانه روایت خوبی نیست. اما میخواهم چیزی را که با چشمان خودم دیدم بازگو کنم تا مردم واقعیتها را بشنوند. چند هفته پیش پدر و مادر و دو فرزند یک خانواده به اضافه برادر خانم دچار کرونا شده بودند و با اینکه ما همیشه تأکید میکنیم که سریعا به پزشک مراجعه کنید اما این خانواده خودشان را در خانه قرنطینه کرده بودند. به هر حال خیلی دیر به بیمارستان مراجعه کردند و درنهایت 4 عضو از این 5 نفر فوت شدند و فقط پدر خانواده با وضعیت وخیمی در بخش آیسییو بستری است. میخواهم این را بگویم که به همین راحتی یک خانواده از بین رفت بابت کاری که شاید با یک پیشگیری ساده یا میهمانی نرفتن و سفر میشد جلویش را گرفت.
بیمارستان نورافشار چقدر درگیر بیماران مبتلا به کروناست؟
اوایل اورژانس 7 تخت داشت که بعد به مرور زمان به آن 10 تخت دیگر اضافه کردیم و بعد 15 تخت و الان 20 تخت. 10 تخت هم مربوط به بیمارانی است که سرپایی ویزیت میشوند یا برای چند ساعت در بیمارستان بستری میشوند. کمکم هم تمام بخشهای غیرکرونایی بیمارستان به بخش بیماران کرونایی تبدیل شد. بنابراین تقریبا همه ظرفیتهای بیمارستان به مبارزه با این بیماری اختصاص پیدا کرد.
آقای دکتر مردم چه زمانی باید به پزشک مراجعه کنند؟
ما الان چیزی به اسم سرماخوردگی و حساسیت فصلی نداریم. هر کسی هر علایمی که دارد باید فرض را بر این بگذارد که کروناست و بلافاصله به پزشک مراجعه کند. در مراحل اولیه این بیماری درمان خیلی راحتتر است اما وقتی یک بیماری به مرحله آیسییو و بستریشدن در بیمارستان میرسد طبیعتا کار درمان خیلی سختتر است.
خیلی شنیده میشود که هزینههای درمان کرونا گاهی بسیار هنگفت است؛ بهخصوص بعضی از آمپولها و هزینه آیسییو. این موضوع درست است؟
چون همه روشهای درمانی و داروها، تجهیزاتی که برای درمان این بیماری موجود است، جدید هستند طبیعتا هزینههایشان خیلی بالاست. داروها بهشدت گرانقیمت هستند؛ مثلا ارزانترین داروی این بیماری رمدسیویر را هم که نگاه کنیم، یک دوز درمانیاش بین 7 تا 8 میلیون تومان میشود یا بیماری که در آیسییو بستری میشود تقریبا باید شبی بین 7 تا 8 میلیون پرداخت کند که اگر بخواهد 10 شب در بیمارستان بستری باشد فقط 180 میلیون هزینه آیسییو می شود. من خیلی از اطرافیان و مراجعهکنندگان را دیدم که مجبور شدند ماشین یا حتی خانهشان را بفروشند. در حالی که اگر در مراحل اولیه برای درمان اقدام میکردند شاید کار به اینجا نمیکشید.
آقای دکتر شاید در این چند وقتی که این ویروس میهمان جهان شده است، بیمارستانها غمانگیزترین و شاید ترسناکترین نقطه این دنیا باشند. سختترین لحظههای کارتان چه شرایطی بود؟
خیلی سخت است که بگویم تقریبا ما روزی چند بیمار را نگاه میکنیم و با توجه به شرایطی که دارند، میدانیم که در چند روز آینده فوت خواهند کرد. در این شرایط خود بیمار یا خانوادهاش از ما میپرسند وضعیتشان چطور است؟ و ما در حالی که در ذهن خودمان امیدی به بهبودیشان نداریم نمیدانیم واقعا چطور باید به آنها جواب بدهیم. به هر حال ما مداوم تحت چنین فشارهایی بودیم و این موضوع یکی از سختترین لحظات کار ماست.
محمدرضا اکبریان، سرپرستار بخش آیسییو بیمارستان نورافشار:
با مرگ هر بیمار قلب ما ترک میخورد
دقیقا دوم اسفند 1398 را با نام اولین بیمار مبتلا به کرونا به خاطر دارد. زنی میانسال به نام خانم ملکی که ریههایش بهشدت درگیر شده بود حالا تقریبا یک سال و سه ماه از آن روزها میگذرد و محمدرضا اکبریان، سرپرستار بخش آیسییو، بیماران زیادی را روی تختهای بیمارستان دیده است، بیمارانی که با هر آمدن و رفتنشان یک ترک عمیق بر قلب او گذاشتند.
آقای اکبریان طبیعتا بیماران بدحال در بخش آیسییو بیمارستانها بستری میشوند. بنابراین بخش شما باید کار سختتری را پشت سر گذاشته باشد.
در این دوران تقریبا بیش از 900 بیمار مبتلا به کرونا وارد آیسییو بیمارستان نورافشار شدند و متأسفانه 24درصدشان فوت کردند. با هر بیماری که در بیمارستان از دنیا رفت، قلبمان ترک برداشت. ما شاهد تلخترین تصاویری بودیم که هیچ وقت فکرش را نمیکردیم. پدر و مادرانی که با چشم گریان پشت در آیسییو برای فرزند جوانشان که به دستگاه وصل بود، اشک میریختند؛ بدون شک ما هم همپای تک تک این لحظهها گریه کردیم. به هر حال تا به امروز بهشدت روزهای سختی بود.
و ظاهرا در همه این دوران موج چهارم کرونا سختتر بود؛ درست است؟
بله، به نظر من به خاطر مدیریت ضعیفی که در کشور وجود داشت متأسفانه در نوروز امسال همه چیز رها شد و به همین دلیل ما شاهد این بودیم که حتی وضعیت تهران از قرمز هم عبور کرد و سیاه شد. در پیک چهارم کرونا بیمار از همه موجهای قبلی بیشتر بود و دیگر تختهای بیمارستان جوابگو نبودند. بیماران پشت در اورژانس منتظر بودند تا شاید یک تخت خالی شود. ما کادر درمان وظیفهمان خدمت به بیماران است؛ اما وقتی مدام میبینیم که به راحتی یک جوان از بین میرود و خانوادهها نابود میشوند واقعا فشار روحی زیادی را تحمل میکنیم.
شما هم به کرونا مبتلا شدید؟
بله دو بار؛ دفعه اول خیلی سخت بود و ریههایم 40درصد درگیر شده بودند ولی دفعه دوم علایمم خفیفتر بود با این تفاوت که متأسفانه بیماریام را به خانوادهام هم منتقل کرده بودم.
طبیعتا هر دو بار هم از داخل بیمارستان به این ویروس آلوده شدید.
بله، کادر درمان ناگزیر از ابتلا هستند. واقعیت این است که در بیمارستانها کل محیط آلوده است. هر چند که ما وقتی میخواهیم وارد آیسییو شویم لباسهای مخصوص میپوشیم؛ اما طبیعتا نمیتوانیم در کل یک شیفت کاری آب یا غذا نخوریم. بالاخره وقتی مجبور میشویم ماسکمان را برداریم تا چیزی بخوریم امکان ابتلا بالا میرود.
آقای اکبریان یک نکتهای که در صحبتهایتان جالب به نظر آمد، این بود که شما حتی نام اولین بیمار مبتلا به کرونا را که در بیمارستان نورافشار بستری شده بود به خاطر دارید. از آن روزهای نخست مواجههتان با این ویروس ناشناخته بگویید؟
بله، اولین بیمار ما خانمی بود به نام زهرا ملکی که وزن زیادی داشت و خیلی هم شدید درگیر ویروس شده بود. تقریبا 70درصد درگیری ریه داشت اما خدا را شکر بهبود پیدا کردند.
آقای اکبریان روحیه پرستاران قبل و بعد از این دوران خیلی فرق کرده، درست است؟
راستش اکثر همکاران من افسردگی را تجربه کردند. ما که در آیسییو کار میکنیم طبیعتا در همه دوران کاریمان کم و بیش مرگومیر بیماران را دیدهایم. اما قبل از کرونا معمولا شاهد فوت افرادی بودیم که اکثریت با سنین بالا در آیسییو بستری میشدند ولی در دوران کووید ما شاهد مرگ زنان و مردانی جوان بودیم؛ کسانی که سنین پایینی داشتند و حتی بدون بیماری زمینهای فوت کردند.
در این روزهای سخت و متفاوتی که پشت سر میگذارید، چطور روحیهتان را حفظ میکنید؟
با همه سختیهایی که در این دوران وجود داشت باید این را بگویم که خدا را شکر آیسییو بیمارستان ما در سطح کشور کمترین مرگومیر را داشت. اینکه بیش از 75درصد از بیماران آیسییو بهبود پیدا میکنند و با پای خودشان از تخت بیمارستان پایین میآیند خب خیلی به ما روحیه خوب هم میدهد. من هر روز به این امید به بیمارستان میآیم که بتوانیم بیماری را از آیسییو به بخش منتقل کنیم. هر روزی که میتوانم به یک بیمار کمک کنم، انگیزه مضاعفی میگیرم.
تقی عنایتی سرپرستار بخش آیسییو بیمارستان نورافشار:
کرونا متفاوت رفتار میکند
پرستاری قدرت ویژهای میخواهد. این را همه پرستارانی که در دوران کرونا پای کار ایستادند به خوبی اثبات میکنند. درست مثل تقی عنایتی سرپرستار بخش یک آیسییو که خودش دو بار به کرونا مبتلا شده، اما هنوز هم برای دفاع از جان مردم در خط مقدم این جنگ ایستاده است.
آقای عنایتی از نخستین روزهایی بگویید که اعلام شد ویروسی خطرناک وارد ایران شده و کادر درمان در خط مقدم مبارزه با کرونا قرار گرفت. آن روزها اوضاع چطور بود؟
اوایل در شک و تردید بودیم و راستش آن روزها تصور نمیکردیم که کادر درمان خیلی زیاد درگیر این بیماری شود؛ اما کمکم به چشم خودمان دیدیم که یکی یکی درگیر شدیم. ظاهر آرامی داشت اما بیماری ترسناکی است؛ چون در افراد مختلف به شکلهای متفاوتی ظاهر میشود. ضمن اینکه متأسفانه بدترین بخشاش این بود که وقتی اطرافیانت درگیر میشوند هیچ کمکی از دستت برنمیآید. اما الان که در بخش آیسییو بیمارستان نورافشار کار میکنم، حداقل تجربیاتی از کووید دارم و بیشتر میتوانیم به بیماران کمک کنیم.
شما که از نزدیک بیماران مختلف مبتلا به ویروس کرونا را میبینید از رفتار این ویروس با بدن افراد مختلف بگویید؛ دقیقا چه اتفاقی میافتد؟
گاهی اوقات پیش میآید که بیماری با 80 سال سن بهبود پیدا میکند اما یک جوان 30 ساله فوت میکند؛ در واقع ویروس با هر بدنی یک رفتاری دارد و همین موضوع هم کرونا را ترسناکتر می کند. طبیعتا این موضوع در روزهای نخستی که با این ویروس مواجه شدیم خیلی پیچیده بود اما الان همه مبتلایان را به یک چشم نگاه میکنیم و نمیتوانیم ریسک کنیم.
اما خیلی از مردم تصور میکنند که کرونا جان کودکان یا جوانانی که بیماری زمینهای ندارند را به هیچ وجه تهدید نمیکند. این تصور درست است؟
طبیعتا تصور اشتباهی است. ما میبینیم در کنار بیمارانی که دیابت یا فشار خون دارند، جوانانی بدون بیماری زمینهای بستری میشوند و حتی گاهی به مراتب بدحالتر هم هستند. خیلی از افراد را دیدهام که تصور میکردند چون جوان و ورزشکار هستند، امکان مبتلاشدن ندارند؛ اما متأسفانه این ویروس این چیزها را نمیشناسد یا برای کسانی که تصور میکنند بنیه قوی دارند و به همین دلیل خیلی دیر به پزشک یا بیمارستان مراجعه میکنند.
خودتان در این مدت به کرونا مبتلا شدید؟
بله شهریور ماه پارسال مبتلا شدم.
از نوع سخت یا آسان؟
خیلی سخت؛ چون همسرم هم همکار خود من است از من مراقبت میکرد و خدا را شکر با این حال او مبتلا نشد. به هر حال در آن مدت از نظر ذهنی هم تحت فشار هستیم بهخصوص که ما بیماران مختلف را به چشممان دیده بودیم که یک دفعه بدحال میشدند. روزهای اول ترسیده بودم؛ چرا که 20درصد از ریهام درگیر شده بود.
در این شرایط که بیمار روحیهاش را از دست میدهد، چه باید کرد؟
یک اینکه بیمار مبتلا به کووید باید تغذیه و استراحت مناسب داشته باشد و دوم کمکگرفتن از پزشک برای درمان تا حدود زیادی روحیه بیمار را بهبود میبخشد. من هم با اینکه خودم جزو کادر درمان بودم ولی مدام با یک پزشک در حال مکاتبه بودم تا بدانم هر روز در چه مرحلهای هستم.