روزنامه ایران ورزشی
1400/02/30
برای حسن خلیلی و باقی بچههای شاهین بندرعامری
سرمقاله احسان محمدی هفتسال پیش برای اولین بار نوروز در بوشهر بودم. حین قدم زدن در پاساژ ملت رفتم توی بوتیک کوچکی که کفش مردانه داشت و شلوار کتان و پیراهن رسمی و تیشرت. فروشنده مردی جا افتاده و عینکی بود که با حوصله داشت در مورد عیب و ایراد یکی از شلوارهای کتان حرف میزد. کنجکاو شدم که مگر میشود ماستفروشی بگوید ماست من ترش است؟ زیر شیشه ویترین داخل مغازه هم چند بریده عکس رنگی فوتبالی داشت. قدیمی و رنگ پریده. از شاهین و برق. بازیکنی به هوا پریده بود که سر بزند. مشتری قبلی که رفت کمی گپ زدیم. شناخت و بسیار محبت کرد. از آن روز آقای حیدری برای من نماد بوشهر است. سخاوتمند، صبور، شاکر، اصیل، مهربان و فروتن. هر بار میروم بوشهر ده دقیقه هم فرصت کنم میروم پیشش. گپ میزنیم، از فوتبال و تاریخ و سیاست، از مردم بوشهر و نخلهایش. خرید میکنم کلی تخفیف میدهد و موقع کارت کشیدن میگوید: «خونهات پُر خرما!» او اولین کشف من از بوشهر بود، قبل از اینکه احسان عبدیپور دستم را بگیرد و محله به محله بوشهر را نشانم بدهد. از اسکله تا سکوهای شاهین، از حیات سیاسی یوسف رستم تا قصه ممدشاه هوادار نابینای شاهین، از ایرانجوان و ... من بوشهر را جور دیگری دوست دارم. وقتی قرار شد بچههای بندرعامری مقابل پرسپولیس بایستند دوباره دلم رفت پیش خاطرات قدیمی. پیش آقای حیدری و علی پورآفریقا. بازی شبیه همان بود که یک روز شاغلام پیروانی گفت. نبرد تفنگ بادی با ژ-3. این پرسپولیس را تیمهای بزرگ آسیا هم سخت متوقف میکنند چه رسد به بچه جاشوهای بندر عامری. ولی جنگیدند. مردانه. محکم. مصمم. کافی بود به قطرههای درشت روی صورت حسن خلیلی کاپیتان تیم نگاه کنید. اضافه وزن داشت اما کم نمیآورد. مثل بقیه بچههای تیم که انگار به نمایندگی از تمام فوتبالیستهای ناشناس ایران داشتند تقلا میکردند برای 90 دقیقه محترم دیده شوند. بدون خشونت و هوچیگری حتی بعد از پنالتی مشکوک برای قرمزها، بدون یورش بردن به داور، بدون شادی تحقیرآمیز بعد از گلزنی در دیداری که ممکن است این بازیکنان هرگز دوباره تجربهاش نکنند. ما هر سال در مورد تقریباً 360 بازیکن فوتبال در لیگ حرف میزنیم. نه در مورد همهشان. خیلی از آنها حتی اسمشان توی لیست ذخیرهها هم نمیآید ولی بهرحال در لیگ برتر هستند اما از حال صدها هزار جوان و نوجوان که در زمینهای خاکی، در چمنهای پرچاله چوله تکل میزنند، عرق میریزند، مصدوم میشوند، بدون پزشک و ماساژور دست به خوددرمانی میزنند، با لباسهای رنگارنگ به زمین میآیند و شب با رویاهای بزرگ میخوابند و گاهی سهمشان از سالها دویدن دنبال توپ مصدومیتهای کهنه و چند عکس یادگاری است چیزی در رسانهها نمینویسیم. اصلاً خبر نداریم وجود دارند. شاهین بندرعامری داشت جای همه آنها شرافتمندانه بازی میکرد. محترم بودند، بوشهری بودند، شریف ماندند و کم نگذاشتند. این همان چیزی است که از فوتبال انتظار داریم. شانس دیده شدن به کسانی که به ندرت دیده میشوند، شانس رقابت و شانه به شانه شدن و عکس یادگاری گرفتن با ستارهها، شانس تکرار نام شهر و بندر، شانس احساس غرور در پایان یک نیمه، بعد از یک گل... لذت بردم از دیدن تک تک شما بازیکنان شاهین بندرعامری. غلامرضا سرتلیان، محمدرضا میمدی، محمد احمدلو، حسن خلیلی، محمد ره آور، امیر آبی، میلاد دریانوردی، صادق مرادزاده، عباس صفری، مهدی چاه کوتاهزاده، داود جنه، مصطفی قرهقشلو، الیاس صالحی، علیرضا قنبری، امین مشایخ و رضا نظرزاده.
سایر اخبار این روزنامه
پایان تبعیــد
پرسپولیسی که من میبینم قهرمان آسیا میشود
چند و چون مشاور ایتالیایی فرهاد مجیدی
تلفات پرسپــولیس احتمالاً فقط فرجی
هدایای فدراسیون کارنکرده مستهلک شد!
در انتظـــار بارســـــا؟
نقش مشاوران خارجی در لیگ آینده
برای حسن خلیلی و باقی بچههای شاهین بندرعامری
انتقام منصوریان از تیم سابق
صعود سخت
استعفای خطیبی از سرمربیگری تراکتور
بیانیه 4 تیم لیگ برتر علیه تغییر نتیجه سایپا - پیکان
استقلال خندید جام حذفی جذاب ماند