الف قامت‌شان دال شد

ترانه بنی‌یعقوب
گزارش نویس
«با تلاش و همت ما آمار بی‌سوادی در کشور کم شده اما در حق ما که برای نابودی بی‌سوادی این همه تلاش کرده‌ایم ظلم شده. اصلاً انگار کسی ما و تلاش ما را نمی‌بیند.» این درد دل تعدادی از معلمان نهضت سواد آموزی است که سال‌ها در مسیر مبارزه با بی‌سوادی قدم برداشته‌اند اما معتقدند خودشان هیچ حق و حقوقی ندارند و این روزها عملاً از چرخه آموزشی کشور کنار گذاشته شده‌اند. آنها می‌پرسند حالا که به باسواد شدن جمعیت کشور کمک کرده‌اند و بسیاری از مسئولان کشور هم این دستاورد را موفقیتی بزرگ می‌دانند آیا دیگر ارزشی ندارند؟ آیا مسئولان فکر نمی‌کنند که آنها چه سال‌های سختی را برای باسواد کردن دیگران گذرانده‌اند. بزرگسالانی که باسواد کردن‌شان بسیار دشوارتر از باسواد کردن کودکان بوده است.
طی چندسال اخیر به یاری آموزگاران سازمان نهضت سوادآموزی، آمار بی‌سوادی در ایران بسیار کم شده. شاید برخی از شما آن سال‌هایی را که نهضتی جدی برای مبارزه با بی سوادی آغاز شده بود به یاد بیاورید. مربیان نهضت به خانه‌های تک تک مردم می‌رفتند و با پرس‌وجو خواهان آن بودند که بزرگسالان بی‌سواد را به چرخه آموزش بیاورند. مساجد و مدارس در شیفت دوم به‌جایی برای سواد آموزی تبدیل شده بود و معلمان نهضت با حقوق اندک و کمترین مزایا تلاش می‌کردند پدرها و مادرها، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها را با سواد کنند اما این روزها خودشان حال و روز خوبی ندارند و عملاً از چرخه کار کنار گذاشته شده‌اند.


88 هزار معلم غیر رسمی در سال‌های گذشته تعیین تکلیف شده‌اند و برخی اکنون در دانشگاه فرهنگیان فعالیت می‌کنند اما تعدادی دیگرهمچنان امیدوارند تعیین تکلیف شوند و دست‌کم بتوانند در آزمون استخدامی نهضت سواد آموزی شرکت کنند اما جواب می‌شنوند که دیگر به شما نیازی نداریم.
«ما مشمولان قانون سال 95 هستیم که شامل همه مربیان نهضت سواد آموزی است. ما می‌خواهیم در آزمون استخدامی نهضت شرکت کنیم اما متأسفانه با اضافه کردن چند بند ما را کنار گذاشتند. ما با سختی فراوان سواد آموز معرفی می‌کردیم و آموزش می‌دادیم اما درحالی ما را کنار گذاشتند که بعد از ما تعداد دیگری جذب این کار شدند.»
این مربیان چند باری مقابل مجلس شورای اسلامی، آموزش و پرورش و سازمان نهضت سواد آموزی تجمع کرده و خواستار رسیدگی به مشکلات‌شان شدند. یکی از مشکلات اصلی آنها غیرفعال شدن‌شان در سیستم سازمان است که این امکان را از آنها می‌گیرد که در آزمون استخدامی معلمان نهضت سواد آموزی شرکت کنند. آنها همچنین مغایرت مصوبه مجلس با تبصره سازمان را از دیگر مشکلات خود عنوان می‌کنند. در سال 95 مجلس مصوبه‌ای صادر کرد تا کسانی که قبل از سال 92 با نهضت همکاری داشته‌اند تعیین تکلیف شوند. این به معنای آن بود که مربیان باید بیش از دو شاگرد داشته باشند و براساس آن در آزمون استخدامی شرکت کنند و تعیین تکلیف شوند. بعد از این مصوبه سازمان نهضت سواد آموزی تبصره‌ای اضافه کرد که بر اساس آن دیگر این مربیان نمی‌توانستند پرونده استخدامی تشکیل دهند. این موضوع موجب سرگردانی پنج ، شش هزار مربی این سازمان شد. آنها بارها و بارها مقابل مجلس شورای اسلامی و سازمان نهضت سوادآموزی تجمع کردند اما آن طور که می‌گویند تاکنون جواب روشنی نشنیده‌اند و کسی نیست تا حرف‌هایشان را بشنود.
یکی از این مربیان می گوید: «من آموزشیار نهضت قبل از سال 92 هستم که مشمول مصوبه سال 95 مجلس می‌شود اما سازمان برای ما‌ بندی اضافه کرد که عملاً از سیستم حذف شدیم و آن بند غیرفعالی است. ما با این بند حتی سواد آموز جدید هم نمی‌توانیم معرفی کنیم. اگر این بند حذف شود ما هم شامل آزمون استخدامی می‌شویم. اگر ما همین طور سرگردان باشیم نه معلم حق التدریس می‌شویم و نه اجازه شرکت در آزمون استخدامی را داریم. ما مشمولان مصوبه سال 95 تا سال 1400 امکان استفاده از این مصوبه را داریم.»
او از سال 91 در یکی از روستاهای کرمان مربی نهضت سواد آموزی بوده اما الان در سیستم استخدامی و کار غیر فعال شده: «می‌گویند شما پیرزن‌ها را باسواد کرده‌اید و این مهم نیست، اما این طوری نیست .من خیلی‌ها را در سن 14 سالگی باسواد کرده‌ام؛ آنهایی که نتوانسته بودند مدرسه بروند. من همیشه این شغل را دوست داشتم و همیشه پیگیر بودم اما الان هیچکس نیست که از حق ما دفاع کند. ما برای شغل‌مان زحمت کشیدیم، به روستاهای دورافتاده رفتیم و سواد آموز جذب کردیم و سختی زیادی کشیدیم. الان نباید جواب زحمات ما کنار گذاشتن ما باشد. ما چند سال کار نکردیم درحالی که خودشان ما را در سیستم غیر فعال کردند و نتوانستیم سواد آموزهایمان را در سیستم ثبت کنیم.»
مربی دیگری می‌گوید: «من در شهرستان خرم آباد استان لرستان زندگی می‌کنم. ما توانستیم آمار بی‌سوادی را در کشور بسیار پایین بیاوریم اما متأسفانه مسئولان نهضت با غیرفعال کردن و کنار گذاشتن ما و  با بیان اینکه دیگر بی‌سوادی باقی نمانده، ما را از چرخه استخدام خارج کردند و اجازه شرکت در آزمون استخدامی را به ما نمی‌دهند. من همین الان یک سواد آموز ۲۹ ساله دارم و بارها به سازمان مراجعه کردم که کتاب و امکانات آموزشی در اختیارم بگذارند تا من این شخص را باسواد کنم اما می‌گویند به‌علت غیر فعال بودن، اجازه ثبت‌نام کردن این خانم را درسامانه ندارم.»
 او می‌پرسد «در هرکشوری اگر آمار بی‌سوادی کم شود آیا چنین برخوردی با قشر زحمتکش معلمانش می‌شود؟ من فکر می‌کنم حتماً یک طوری از این افراد تشکر می‌کنند. افرادی که با سختی و مشقت بی‌سوادی را از بین برده‌اند تا همه بتوانند این روزها از تکنولوژی استفاده کنند.»
مربی دیگری می‌گوید: «من از استان کردستان شهرستان بانه هستم. در روستا زندگی می‌کنم و الان هم بیکارم. مدرک لیسانس و گواهی جهاد دانشگاهی نهضت با نمره قبولی دارم. از سال ۹۴ هر ساله چندین بار چند سواد آموز را از روستای خودم و اطراف معرفی کردم اما به خاطر غیرفعال شدنم نتوانستم سواد آموز ثبت‌نام  و کلاس برگزار کنم. من دوست دارم این شغل را ادامه بدهم اما نمی‌دانم چرا مسئولان نمی‌خواهند ما کار کنیم. اگر این شغل را دوست نداشتم دنبال شغل دیگری می‌رفتم. ما مگر چه خطایی کرده‌ایم؟ امروز اگر مادرها و مادربزرگ‌های ما در شرایط کرونایی توانستند به فرزندان خودشان در فضای مجازی کمک  و با معلم‌ها ارتباط برقرار کنند تا فرزندانشان از آموزش عقب نمانند مدیون زحمات همکاران من هستند اما به ما می‌گویند همه این خدمات را فراموش کنید.»
دیگر مربی سواد آموزی هم می‌گوید: «من تعداد یازده نفر سوادآموز داشتم و مشمول قانون مصوبه 95 می‌شدم اما در سال 97 تغییراتی در قانون داده شد و یک بند به آن اضافه شد که طبق آن آموزش‌دهنده باید همکاری اش را بعد از سال 92 ادامه داده باشد تا مشمول استخدام شود. به این ترتیب تعدادی از ما از گردونه استخدام خارج شدیم. خود سازمان سواد آموزی ما را در سامانه غیر فعال کرد و از سال 97 به ما  اجازه کار نداد. بنابراین تعدادی از ما از گردونه استخدام خارج شدیم.»
مربیان نهضت سواد آموزی در نقاط مختلف ایران اکنون سرگردانند. سؤال اصلی‌شان این است که حاصل سال‌ها کار و تلاش‌شان چه می‌شود و آیا این ظلم در حق کسانی نیست که روزی شمعی روشن کرده‌اند و سال‌ها این شمع را فروزان نگاه داشته‌اند و اکنون هم برای هر گونه تلاشی در جهت سواد آموزی در کشور آماده‌اند، اما براحتی از گردونه کنار گذاشته می‌شوند؟ آیا با باسواد شدن دانش‌آموز یا سوادآموزی، کار معلم و مربی او هم تمام می‌شود و باید او را کنار گذاشت؟ آیا بی‌سوادی به تمام معنا در کشور ریشه کن شده و دیگر نیازی به وجود مربیان نهضت نیست؟