در جست‌وجوی رجل جامع آرزوهای مردم

رصد هزاران نوشته و اظهارنظر فعالان سیاسی و کاربران شبکه‌های اجتماعی در روزهای اخیر یک پرسش نانوشته را از دل آنها برای من استخراج کرد:«چرا کسی که جامعیت سردار سلیمانی را در جنگ داشته باشد، در فنون مدیریت اجرایی و حکومت‌داری و سیاست‌ورزی نداریم؟»
این پرسش را می‌توان از بطن اذهان و قلوب مردم و کسانی که قرار است رأی بدهند،‌ شنید و خواند. حقیقتاً هم پرسش مهمی است زیرا کشور ما پس از جنگ که وارد دوره سازندگی شد، همواره از اجرا و ایجاد عدالت مورد تأکید در آرمان‌های انقلاب عقب بود و مدیران اجرایی یا ناتوان از اجرای کامل شعارهای خود بودند یا عملاً دنبال عدالت هم نبودند.
پاسخ به این پرسش بسیار بسیار دشوار است و قانع کردن همگان با هر پاسخی حتی اگر در عالم واقع آن پاسخ به «اصل حقیقت‌» سنجاق شده باشد، بسیار مشکل‌تر. مردمان آن‌قدر تحت نفوذ افکار و تبلیغات گوناگون هستند و برخی از متفکران نیز آن‌قدر بر باورهای خود جزم‌اندیشانه پای می‌فشرند که اگر شخص شخیص «حقیقت»می‌توانست خود را در شخصیت و جسمیت یک انسان به بسا کسان نشان دهد، شاید او را همچون شتر صالح دست‌و‌پا می‌بریدند و پی می‌کردند!
بسیار در محیط دانشگاه از متفکران و اساتید شنیده‌ام که با ذکر نام یکی از اساتید فرهیخته اما گمنام که از جامعیت علمی و اخلاقی برخوردار است،‌ حسرت می‌خورند که چرا همچو اویی نمی‌تواند از فیلتر‌‌‌‌ها و مسیرهای سیاسی عبور کند و زمام مدیریت اجرایی کشور را به دست بگیرد. با آنکه دست‌کم در محیط دانشگاه باید این حقیقت روشن باشد که جامعیت فقط علمی و اخلاقی نیست و یک رئیس کشور باید از خصایل و شمایل ضروری دیگری مثل داشتن سابقه حضور در هیئت دولت یا نزدیک به آن یا شبیه به آن و از خصلت بسیار ضروری شجاعت و اعتماد به نفس و از قدرت سخنوری و اقناع عمومی و از کاریزمای پذیرش جمعی برخوردار باشد که بخشی از این کاریزما صرفاً با شهرت و «درمیان‌مردم‌بودن» به دست می‌آید، نه از درون اتاق‌های دانشگاه. و اگر دلبستگی و چسبندگی یک استاد جامع علمی و اخلاقی به محیط ساکت و بی‌هیاهوی دانش‌اندوزی در سال‌های دور، مانع از حضور او در دنیای پرسروصدا و پرماجرا و چالش‌برانگیز مدیریت‌های اجرایی خرد شده تا زمینه را برای رشد و ارتقای او و رسیدن به مدیریت کلان اجرایی فراهم کند،‌ اکنون بر دیگران حرجی نیست که او را نشناسند و جامع همه شرایط لازم برای حکومت‌داری ندانند. بسا کسان از این جمع اساتید فرهیخته و ناموران بی‌نام و نشان هستند که اگر در عالم سیاست، کوچک‌ترین تشری از بالادست یا نافرمانی از پایین‌دست یا مواجهه‌ای سهمگین از دول خارجی ببینند، یکباره پرده نازک احساسات پاک اخلاقی و دفترچه زرین اوراق علمی‌شان از هم می‌گسلد و میدان را خالی می‌کنند.


با این حال شاید بهتر باشد در این مقطع زمانی برای این پرسش، پاسخی که بیشتر مردمان را قانع کند و باورپذیر باشد، پیدا کرد.
شاید بگوییم فقدان چنین مدیر جامع‌الشرایطی در عرصه کنونی، نتیجه سیاست‌های گذشته است و کار به جایی رسیده که در انتخاب سیزدهمین رئیس‌جمهور هم،‌ باز همان رؤسای جمهور و برخی وابستگان و مدیران دولت‌های قبلی نامزد می‌شوند و این نشان می‌دهد همین مسئولان در دوره‌‌‌‌‌هایی که در قدرت بوده‌اند، فکر بازگشت به قدرت را در سر داشته‌اند و از کادرسازی و نیروسازی و پرورش جوانان و مدیران جامع‌الشرایط برای آینده تعمداً و با نفوذ خود جلوگیری کرده‌اند و حالا با بازگشت دوباره به قدرت عملاً مردم‌سالاری را از شاخصه اصلی آن که اعطای قدرت انتخاب افراد جدید و کاری و توانمند به مردم باشد،‌ محروم کرده‌اند.
ممکن است به دیدگاه کسان دیگری برسیم که اصولاً‌ اصرار به جامع‌الشرایط بودن را غلط و ناممکن و بی‌نتیجه می‌دانند و با مثال‌آوری از کشورهای متمدن دیگر که آنها نیز با علم به کمبود یا نبود افراد جامع‌الشرایط، قید آن را زده‌اند و در فکر بهبود ساختار‌‌‌‌ها و سامان‌‌‌‌‌ها افتاده‌اند، می‌گویند ما نیز باید اصل را بر بازسازی و تغییر سامان‌‌‌‌‌ها و ساختار‌‌‌‌ها بگذاریم تا حتی اگر فردی که واجد «بعضی شرایط» است،‌ وارد این سامان شد، خود به خود با تکیه بر ستون‌‌‌‌‌ها و دیوارهای سامان موجود به یک فرد جامع تبدیل شود. اینکه در سیزدهمین رقابت انتخابات ریاست‌جمهوری، بیست روز مانده به روز انتخابات، نامزدهای تأیید شده را نمی‌شناسیم، در حالی که شایسته‌تر است که دست‌کم شش ماه زودتر آنان را شناخته‌ باشیم و تقریباً هیچ یک برآمده از یک حزب اسم‌ورسم‌دار نیستند و نه برنامه و نه کارنامه‌ای از خود ارائه داده‌اند و نه اعضای کابینه و مشاوران و معاونان خود را به مردم معرفی کرده‌اند و باز بر طبل یارانه سوخت و اصطلاحات دهان‌پرکن آزادی و وعده‌های خارج از مقدورات و مقدرات کشور می‌کوبند، ضرورت ساماندهی سامان مدرن مدیریت اجرایی کشور را عیان می‌کند.
در مجموع حسرت این روزهای جوانان و فعالان سیاسی که چراغ به دست گرفته‌‌اند و در دالان‌های نمور و تاریک مدیریت اجرایی و دولتی به دنبال نمونه اجرایی مرد با تدبیر و فهمیده و خداجوی میدان جنگ خود می‌گردند، قابل درک و ستایش است و باید پذیرفت که عرصه قدرت سیاسی تفاوت‌‌‌‌‌هایی دارد و برای برخی حریصان این میدان و عرصه، سخن گفتن از صدق و صفای خداجویانه و خالصانه سلیمانی که مهم‌‌ترین توشه او در رسیدن به آن مقام بود، گویی سرنا در گوش کر نواختن است.