روزنامه ایران ورزشی
1400/03/01
کاسیاس: من دوباره متولد شدم
لحظات کلیدی زندگی کاسیاس از زبان خودش اهمیت نخستین بازی برای رئال مادرید در شهریور 1378 اولین بازی برای تیم اصلی باشگاه آن هم در استادیوم رمزآلودی مانند سنمامس کار خودش را میکند، شبی جادویی بود. اولین قهرمانی با اسپانیا در یورو 2008 نقطه عطف پیروزی برابر ایتالیا در یکچهارمنهایی بود. بالاخره طلسم این مرحله را شکستیم و آن نسل از فوتبالیستها آماده بودند که کارهای بزرگی انجام دهند. معنای جام جهانی 2010 برای اسپانیا این بزرگترین عنوانی است که شما میتوانید با تیم ملی کشورتان به دست آورید اما معنای خیلی بزرگتری دارد. من این افتخار را داشتم که آن موقع کاپیتان تیم باشم اما همه همتیمیها و همه مردم اسپانیا آن جام را با من بالای سر بردند. وقتی به اسپانیا برگشتیم، اثری که آن قهرمانی در تمام کشور داشت، شگفتزدهمان کرد. قهرمانی یورو 2012 و پایان چرخه قهرمانی این مهر تأیید بر سلطه یک نسل بر دنیای فوتبال بود. اسپانیا یک استایل ایجاد کرد، یک مدل بازی که همه دنیا را جذب کرد و به هواداران هیجان بخشید. رفتن به پورتو در تابستان 2015 این بهترین تصمیمی بود که در پایان دورانم در رئال مادرید گرفتم. پورتو یکی دیگر از باشگاههای بزرگ اروپا است و به من اجازه داد همچنان در بالاترین سطح مسابقه دهم. همیشه قدردان آنها هستم. علاقه باشگاه و هوادارانش کمک زیادی کرد تا خیلی سریع با زندگی در آنجا منطبق شوم. «ما فوتبالیستها تصور میکنیم با مشکلات قلبی مواجه نمیشویم به خاطر اینکه مورد توجه هستیم و شرایط جسمانیمان مرتباً ارزیابی میشود اما مورد من و حتی جدیتر، نشان میدهد متأسفانه اینطور نیست.» این حرفهای ایکر کاسیاس است در مورد چیزی که این روزها بیشتر از همه باعث نگرانیاش شده. زندگی او که پنجشنبه 40 ساله شد، در اردیبهشت دو سال قبل زیر و رو شد. قهرمان جام جهانی 2010 در حال تمرین در پورتو، به حمله قلبی دچار شد. آن روز همه چیز برای او تغییر کرد و مجبور شد کاری که یک عمر عاشقش بوده، یعنی بازی فوتبال را کنار بگذارد و انگیزه و اشتیاقش را جای دیگری صرف کند. سایت فیفا همزمان با 40 سالگی کاسیاس با او درباره مسائل مختلفی گفت و گو کرده است. 40 سالگیات مبارک. حتماً این روز تولد برایت خاص بوده... متشکرم. تولدم همیشه خاص بوده اما حالا دو سال است روزی را که به حمله قلبی دچار شدم جشن میگیرم. من در آن روز دوباره متولد شدم. این اتفاق در سال 2019 رخ داد و تو را مجبور کرد که از فوتبال بازنشسته شوی. چطور شد نگاهت به فوتبال و اولویتهایت عوض شد؟ البته حمله قلبی زندگی من را تغییر داد و باعث شد چیزی که بیشتر از همه عاشقش بودم یعنی بازی کردن فوتبال را کنار بگذارم آن هم در زمانی که شوق رقابت در بالاترین سطح هنوز در من بسیار زیاد بود. خوشبختانه زندگی ادامه دارد اگرچه با اولویتهای متفاوت. حالا در این مقطع از زندگیام پرشور و پرمشغلهام؛ به خاطر کارم در رئال مادرید، بنیادم، لالیگا و البته فعالیتهای تجاری. چرا احساس میکنی افزایش آگاهی درباره بیماریهای قلبی اهمیت زیادی دارد و این چطور میتواند به حفظ جان انسانها کمک کند؟ این مهم است که همه بدانند بیماری قلبی قابل تشخیص و پیشگیری است چه شما یک ورزشکار باشید یا نباشید. مردم باید به طور مرتب چکاپ شوند تا از این ترسها و نگرانیهای یکباره درامان باشند. من با برنامههای مختلفی در زمینه حمایت از پروژههای تحقیقاتی همکاری دارم. یکی که واقعاً همکاری با آن برایم مایه افتخار است، آیدوون است، یک استارتاپ تخصصی قلب که با ترکیب هوش مصنوعی، تکنولوژیهای قابل پوشیدن و متخصصان قلب از طریق تشخیص زودهنگام از بیماریهای قلبی و مرگ نابهنگام جلوگیری میکند. چقدر مهم است که بازیکنان بدانند آنها هم ممکن است به مشکلات قلبی دچار شوند؟ ما فوتبالیستها تصور میکنیم با مشکلات قلبی مواجه نمیشویم به خاطر اینکه مورد توجه هستیم و شرایط جسمانیمان مرتباً ارزیابی میشود اما مورد من، نشان میدهد متأسفانه اینطور نیست. ورزشکاران تراز اول بیشتر در معرض خطر هستند به خاطر اینکه از بدنشان خیلی کار میکشند. همچنین استرس بالایی در کارشان وجود دارد که باعث میشود ریسک پیداشدن چنین مشکلاتی بیشتر شود. با توجه به همه اینها، بیشترین چیزی که از دوران حرفهای خود به دست آوردی، چه بوده؟ آیا حالا آنچه به عنوان بازیکن انجام دادی، برایت اهمیت بیشتری پیدا کرده؟ همهاش برایم جذاب و دوست داشتنی است چون روزهای خوب برایم فوقالعاده بوده و آنها که چندان خوب نبودهاند باعث میشود شما بهتر شوید اما اولین بازیام برای رئال مادرید، اولین قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، دو قهرمانی در یورو و البته قهرمانی در جام جهانی آفریقای جنوبی خاطراتی بینهایت لذتبخش هستند. تو عضو خیلی مهمی از یک نسل طلایی در فوتبال اسپانیا هستی. از یورو 2008 و مربیات، لوییس آراگونس چه چیزهایی در خاطر داری؟ بهترین خاطره مربوط به جوی است که تیم ما در آن دوره داشت. ما علاوه بر اینکه همتیمی بودیم، دوست هم بودیم. تیم به رهبری آراگونس اتحاد و انسجام کمنظیری داشت. او خودباوری را در ما به وجود آورد و تقویت کرد تا باور کنیم توانایی رسیدن به موفقیتهایی که در آینده در انتظارمان بود را داریم. بعد جام جهانی 2010 در آفریقای جنوبی، روند آمادهسازیتان چطور بود و با توجه به اینکه قهرمان اروپا شده بودید، در داخل کشور چه انتظاراتی از شما وجود داشت؟ یادم میآید که اعتماد به نفس بالایی داشتیم. ما یک گروه فوقالعاده قوی داشتیم همراه با حس یکدلی. خلاصهاش اینکه یک تیم به معنای واقعی بودیم. مشخصاً بعد از قهرمانی در یورو به عنوان یکی از مدعیان به جام جهانی رفتیم که خود این باعث میشود فشار و مسئولیت بازیکنان تیم بیشتر شود. ما میدانستیم یک کشور پشت سر ما است و همه ما باید هدفی واحد را دنبال میکردیم. باور داشتیم که میتوانیم برای نخستین بار در تاریخ کشورمان قهرمان جهان شویم و این به ما قدرت ذهنی و خودباوری لازم برای رسیدن به جام را میداد که البته با لحظات پراسترسی همراه بود. شما جام جهانی را با باخت به سوییس شروع کردید. به جز برد 2 بر صفر برابر هندوراس، تمام پیروزیهای دیگر از جمله فینال با یک گل اختلاف به دست آمد... ما ضعیف شروع کردیم و قوی به پایان رساندیم. ما به طور کامل بر تمام بازیها مسلط نبودیم اما تیم خیلی کامل و متعادلی بودیم. میدانستیم همیشه گل میزنیم و اینکه گل زدن به ما سخت است. این اطمینان در همه خطوط وجود داشت و اینکه کنترل بازیها را در اختیار داشتیم به ما کمک کرد به موفقیت برسیم. شوتی که از روبن گرفتی، اینکه پویول چطور به تو تبریک گفت، اشکهایت بعد از گل اینیستا... بهترین خاطرهات از فینال چیست؟ چیزی که به یاد میآورم این است که ضربه روبن گل نشد (میخندد). همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد اما وقتی روبن را دیدم با سرعت به طرفم میآید، انگار زمان متوقف شده بود، مثل اسلوموشن شد. وقتی توپ را زد، پایم را مقابلش قرار دادم و دفعش کردم. این لحظه بازی از ذهنم نمیرود. یادم نیست پویول چه به من گفت چون در چنین لحظاتی هیجان زیادی به وجود میآید، یادم هست محکم فشارم داد. گل آندرس کار را تمام کرد، حرکت از دفاع با ناباس شروع شد، اینیستا راه انداخت و بعد سسک که تورس را پیدا کرد. او میخواست به آندرس بدهد که توپ را قطع کردند و دوباره به سسک رسید که این بار آندرس را پیدا کرد. مثل یک اسلوموشن به خاطر دارم و انگار بعد از ضربه اینیستا انفجار رخ داد. همه احساساتی که پنهان کرده بودیم، به سطح آمد، مثل یک دیوانگی دسته جمعی. این چرخه با پیروزی 4 بر صفر مقابل ایتالیا در فینال یورو 2012 به پایان رسید، بزرگترین پیروزی تاریخ فینال جام ملتها... هیچ تیمی یک فینال را با این اختلاف نبرده بود اما ما برای حریف احترام زیادی قائل بودیم. نفر مقابل من بوفون بود که دوست من است و تحسینش میکنم بنابراین سعی میکردم خودم را جایش بگذارم. در سطـــــــــح باشگاهــــــــی با رئال مادرید به همه چیز رسیدی. از قرارگرفتن در فهرست تیم در 16 سالگی تا تبدیل شدن به یکــــــــی از بهترین کاپیتانهای تیم و بردن سه لیگ قهرمانان. کدام بیشتر در خاطرت مانده؟ همه را به نوعی تحول میدانم. از لحظهای که از مدرسه فراخوانده شدم تا در آن بازی لیگ قهرمانان در نروژ، تیم را همراهی کنم، دوران حرفهای پرفراز و نشیبی را تجربه کردم. جامها مهم هستند اما برای من بهترین لحظه وقتی بود که در سن 9 سالگی اولین بار به باشگاه رئال مادرید رفتم. اولین بازی را در استادیوم سنمامس اتلتیک بیلبائو انجام دادم که خاطرهاش همیشه با من میماند. بعد به تیم دوم باشگاه برگشتم. بعد یک فصل را در تیم سپری کردم در حالی که سزار سانچس انتخاب اول مربی بود اما چنین رقابتی به شما یاد میدهد بهتر شوید و بدرخشید. همه اتفاقاتی که افتاد، خوب یا بد، برای رسیدنم به این نقطه لازم بود. منبع: فیفاپربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
مظلومتر از سید پیدا نکردند
تشخیص احضار بازیکنان با ماست
از ایجاد صندوق مالی تا کمک به فوتبال مناطق محروم
کاسیاس: من دوباره متولد شدم
رئال- اتلتیکو؛ دوئل آخر
بحثی که جز دردسر چیزی برای استقلال ندارد
بازی 100 با برد استقلال شیرین شد
کنعانی – کمال زوج مصدوم خط دفاع مقابل ذوبآهن!
پای کمیته استیناف به پرونده غلامپور و استقلال باز شد
اعتراض 9 بندی پرسپولیس به استیناف
شیخ تنها در خانه!
گنجزاده مسافر توکیو شد
باخت آلکنو به آزمون و یارانش
مجالی برای بازگشت قدیمیها
سفری مکاشفهای بهطول یک ربعقرن
کمیته انضباطی نباید کوتاه بیاید
آیا رونالدو در یوونتوس دور از انتظار ظاهر شده؟