مرگی که زندگی هدیه میکند
صدای تیکتیک سالن انتظار برایش بدترین موسیقیای بود که تا به حال شنیده بود، حالا عقربه ثانیهشمار خنجری شده بود و مدام بر روح و جانش نیشتر میزد.
میخواست ذهنش را از آنچه که در این چند ساعت برایش رخ داده بود، خالی کند. میخواست چشمانش را ببندد و از این کابوس وحشتناک بیدار شود. اما صدای عقربه ساعت سفید رنگ و بیروح سالن انتظار بیمارستان به او مدام یادآوری میکرد که این کابوس یک واقعیت است. انگار سلولهای مغز او هم مثل سلولهای مغز پسرش از کار افتاده بود. نمیتوانست آنچه را که رخ داده، حلاجی کند. چه شد تصادف کردند. او که تند نمیراند. عادت کرده بود به پیمان مدام تذکر بدهد که روی صندلی عقب بنشیند. چند بار در ذهنش مرور کرد. آیا این بار هم به پیمان گفته بود محکم بنشیند. او تنها پنج سالش بود و همین درد او را بیشتر میکرد. دوباره این ساعت لعنتی. صدای عقربههای ساعت این بار در صدای آرام پرستار بخش که از او میخواست به اتاق دکتر برود، گم شد. پایش یاری رفتن نمیکرد. وارد اتاق که شد چند نفری دور میزی نشسته بودند. حالا باید سختترین امتحان عمرش را پس میداد. نمیتوانست صحبت پزشکان را بفهمد. هنوز در مانیتور کنار تخت پیمان خطهای کج و معوج در حال حرکت بودند. پسرش نفس میکشید. اما دقایقی که گذشت با صحبت تیمی که دور تا دور میز نشسته بودند، کمی به شرایط مسلطتر شد. حالا سختترین تصمیم زندگیاش را باید میگرفت تا با زدن جواب صحیح از امتحان سربلند بیرون بیاید. اهدای عضو. حالا پیکر پیمان پنج ساله او میرفت و صدای تیکتاک ساعت در صدای چرخهای برانکارد او گم شده بود.
مرگ 3هزار نفر در سال به دلیل عدم رسیدن عضو پیوندیهر سال حدود 3هزار نفر در ایران در لیست انتظار دریافت عضو، جان میسپارند، اما بسیاری از آنها میتوانند با پیوند اعضای حیاتی، به زندگی خود ادامه دهند. هر فردی که دچار مرگمغزی میشود، میتواند با اهدای یک تا هشت عضو شامل دو کلیه، قلب، دو ریه، کبد و لوزالمعده افرادی را از مرگ و با اهدای یک تا ۵۳ نسج تعدادی دیگر را از بیماری نجات دهد.
فرهنگ اهدای عضو در جامعه نهادینه شوداما نباید این را از نظر دور داشت که اهدای عضو مرگمغزی به فرهنگ جامعه مرتبط است و تا زمانی که این فرهنگسازی در کشور انجام نشود و مرگمغزی مساوی با مرگ تلقی نشود، نمیتوان به پیوند عضو در کشور امیدوار بود.
کتایون نجفیزاده، رئیس انجمن پیوند عضو ایرانیان به «شهروندآنلاین» توضیح میدهد که مهمترین عاملی که مانع اهدای عضو توسط خانوادهها میشود این است که قلب افراد مرگمغزی تا چند روز در حال تپیدن است و مغز این افراد متورم و خونرسانی به مغز مختل میشود و سلولهای مغز میمیرد. اما قلب آنها همچنان میتپد.
مرگمغزی مساوی با مرگ واقعی استمرگمغزی مترادف با مرگ قلبی است و ثابت شده افراد مرگمغزیشده ديگر به زندگی باز نمیگردند، اما با پيوند اعضايشان میتوان حياتی دوباره به بيماران نيازمند و در انتظار پيوند بخشيد و این فرهنگی است که در جامعه باید نهادینه شود.
او تأکید میکند سالانه ۱۶هزار مرگ ناشی از تصادفات اتفاق میافتد که شایعترین علت مرگمغزی در کشور محسوب میشود؛ درنتیجه حدودا ۵ تا ۸هزار نفر در سال به علت مرگمغزی فوت میکنند که نیمی از آنها یعنی حدود ۳هزار نفر قابلیت اهدای عضو دارند، اما از این تعداد در سال گذشته تنها کمتر از هزار نفر به اهدا رسیدند و مابقی هنوز یا در صف اهدای عضو ماندهاند یا برخی عطایش را به لقایش بخشیدند و رفتند.
27 هزار نفر در کشور در لیست پیوند اعضادر حال حاضر 27هزار نفر در فهرست انتظار پیوند عضو به سر میبرند. ضمن آنکه از این تعداد هر روز 7 تا 10 نفر و با محاسبهای دیگر 3هزار نفر در سال در انتظار عضو پیوندی جان خود را از دست میدهند.
نجفیزاده توضیح میدهد که ضربه، خونریزی مغزی، پارهشدن رگ، خفگی و استفاده از برخی از داروها میتواند عامل مرگمغزی شود. شاید گفتن اینکه فردی دچار مرگمغزی شده برای دیگران ساده باشد، اما برای خانوادهای که ناگهانی به مصیبتی دچار میشوند، بسیار سخت و جانکاه است. آنها مدام منتظر معجزه هستند، معجزهای که بتواند عزیزشان را دوباره به آنها برگرداند، به هر دری میزنند، اما هیچ بازگشتی وجود نخواهد داشت. او تأکید میکند فیلمهایی که گاهی تلویزیون پخش میکند، یکی از عوامل ایجاد امید واهی در خانوادههای مرگمغزی است.
اشتباه صداوسیما در بحث مرگمغزیاو میگوید: «بارها و بارها در تلویزیون فیلمهایی پخش شده است که نشان میدهد فرد بیمار مغزی دوباره به زندگی برگشته است و این امید را در برخی از خانوادهها ایجاد میکند که خانواده آنها نیز برمیگردند، اما این اتفاق هیچ گاه رخ نمیدهد و این تنها فرهنگ و تصور غلطی است که صداوسیما در اذهان عمومی ایجاد میکند.
به اعتقاد او معجزه آن وقتی برای این فرد رخ میدهد که از فرد مرده چند نفر زنده میشوند، زیرا یک فرد نیازمند پیوند هر روز بارها میمیرد.
آیا کسی که مرگمغزی شده به زندگی برمیگرددبزرگترین ابهامات در کل دنیا این است که فردی که ضربه شدید میخورد، آیا میتواند به زندگی برگردد یا خیر. این سوالی است که امید قبادی، نایب رئیس انجمن اهدای عضو ایرانیان آن را اینگونه توضیح میدهد: «اگر اورژانس در 6 تا 8 دقیقه پس از وقوع یک حادثه مانند تصادف که منجر به قطع سیستم خونرسانی به مغز شده است، به محل حادثه برسد، فرد دچار مرگ قلبی شده و از دنیا میرود، اما اگر اورژانس در این فاصله زمانی برسد، چند حالت رخ میدهد؛ ممکن است فرد به کما برود. در این حالت سلولهای مغزی سالم اما دچار اختلال عملکرد هستند که ممکن است این عملکرد به حالت اول برگردد یا برنگردد، اما اگر نتوانیم در چنین شرایط کاری برای بیمار انجام دهیم، به سمتی پیش خواهد رفت که تمام سلولهای بدن از بین رفته و منهدم میشود.»
او معتقد است مهمترین اشتباهی که در این مواقع بیشتر خانوادهها انجام میدهند و گمان میکنند بیمارشان زنده است، به خاطر بالا و پایین رفتن قفسه سینه است که نشان از وجود تنفس دارد.
او توضیح میدهد: «به خاطر لولهای که در بدن بیمار گذاشتهایم و نفسش بالا و پایین میرود، قلبش با دستگاه در جریان است، درواقع این نشان از زندهبودن فرد ندارد و فردی که دچار مرگمغزی شده، در واقع مرده است.»
قبادی ادامه میدهد: «در سال بیش از 8هزار نفر در کشور دچار مرگمغزی میشوند که 3هزار نفر از آنها قابلیت اهدا دارند، اما فقط 100 نفر به اهدا میرسند و آن بقیه 7 تا 8هزار ارگان قابل اهدا را با خودشان زیر خاک میبرند. این در حالی است که در حال حاضر 25هزار فرد نیازمند به پیوند عضو در لیست داریم که هر دو تا سه ساعت یک نفر از آنها فوت میکند، یعنی روزی 7 تا 10 نفر یا سالانه بیش از 3هزار نفر جان خود را به دلیل از بین رفتن یکی از اعضای بدنشان از دست میدهند. یعنی سالانه 7هزار ارگان خاک میکنیم، سالی هم 3هزار انسان خاک میکنیم که این ارگانها میتواند آنها را نجات دهد، اگر نیمی از این ارگانها به این جوانها برسد، هیچ کدام از این 3هزار نفر از دنیا نمیروند و هیچ مادر در لیست انتظاری شبهای جمعه را در بهشت زهرا نمیگذراند.»
تولید حوضچه سم در بدن افراد مرگمغزیاو توضیح میدهد که وقتی مغز از بین میرود و دچار گندیدگی و فساد میشود، صدها نوع سم در مغز تولید شده که این سمها از مغز پایین آمده و بدن را به حوضچهای از سم تبدیل میکند که هشت ارگان اساسی در آن قرار دارند. دو کلیه، قلب، دو ریه، کبد، روده کوچک و لوزالمعده ارگانهایی هستند که میتوانند جان یک تا هشت نفر را از مرگ حتمی نجات دهند.
اعضای بدن ساعت به ساعت از بین میرونداما برخیها بر این باورند که 14 روزی که فرد در کما باقی میماند، فرصت مناسبی است تا خانواده فردی که به مرگمغزی مبتلا شده است، آمادگی روحی را برای اهدای اعضا پیدا کنند، اما دکتر قبادی معتقد است که این تفکر اشتباه است، زیرا اعضای بدن ساعت به ساعت از بین میرود. او میگوید: «ریهها تنها 24 ساعت اول قابلیت اهدا دارند، قلب 48 تا 72 ساعت میتواند اهدا شود و به همین دلیل تیم پزشکی گریزی از این ندارد که خبر مرگمغزی را در همان ساعتهای اولیه تأیید آن به خانوادهاش بدهد. در این شرایط باید خانواده را بر بالین عزیزی بیاوریم که قفسه سینهاش تکان میخورد و به نظر میرسد زنده است.»
تنفس با دستگاه نشان زندهبودن نیستتا وقتی مردم یک کشور مرگمغزی را با حرکتهایی شبیه ضربان قلب، مرگ نشناسند و این فرهنگ «مرگمغزی برابر با مرگ است» در جامعه نهادینه نشده باشد، بیماران لیست انتظار آن کشور به دلیل عدمرضایت خانوادههایی که بر اثر مرگمغزی فوت میکنند، بالاست، زیرا تنها راه نجات بیمارانی که یکی از ارگانهای بدنشان کارکردشان را از دست دادهاند، پیوند عضو از افراد مرگمغزی است.
فرآیند تأیید مرگمغزی در کشوروقتی فردی به هر دلیلی مصدوم شود، به بیمارستان منتقل میشود. در صورتی که پزشکان در بیمارستان به هر دلیلی به این نتیجه برسند که فرد دچار مرگمغزی شده است، با تیم اهدای عضو تماس میگیرند. عضو کوردینیتور آموزشدیده از سوی این تیم به بیمارستان منتقل میشود و با بررسی وضعیت بیمار تشخیص میدهد آیا اعضا قابل اهداست یا نه. در این مرحله با تیم تأیید مرگمغزی تماس گرفته میشود. در همه دنیا تأیید مرگمغزی توسط یک تا دو پزشک انجام میشود، اما این تأیید در کشور ایران و ترکیه توسط چهار پزشک صورت میگیرد.
در چنین شرایطی چهار پزشک که باید متخصص جراحی اعصاب، متخصص بیهوشی، متخصص داخلی اعصاب و متخصص داخلی باشند، باید با فاصله وضعیت بیمار را بررسی و فرم مخصوص تأیید مرگمغزی را امضا کنند. در کل کشور تعدادی از پزشکان با شرایط مشخص انتخاب میشوند، تحت آموزش قرار میگیرند و شخص وزیر بهداشت به آنها مدرک تأیید مرگمغزی میدهد، پس هر پزشک متخصصی در بیمارستان نمیتواند این تأیید را انجام دهد، بلکه جراحی است که حکم وزیر را دارد. بعد از آن یک نماینده از پزشکیقانونی از راه میرسد، فرآیند قانونی را تأیید میکند و مُهر پنجم را میزند و این پنج امضا حکم تأیید مرگمغزی را میدهد.
دکتر قبادی تأکید میکند که اگر فردی دچار مرگمغزی شود که همه ارگانهای بدنش قابل پیوند باشد، بیش از 900 نفر دخیل هستند تا این پیوند انجام بگیرد و نیت خیر خانواده به انجام برسد، اما نخستین و مهمترین بخش این فرآیند پیچیده رضایت خانواده است.
وقتی رضایت خانواده گرفته شد و گیرندگان از نظر قد و وزن و غیره تطابق داشته باشند، اولویت براساس وخامت حال فرد گیرنده تعیین میشود.
اهدای عضو جای پارتیبازی ندارددکتر قبادی بر این باور است که فرآیند انتخاب بیمار گیرنده عضو کاملا انفورماتیک و سیستمانیک است و سامانهای بوده و نظارت آن با وزارت بهداشت است و تمام پزشکان پیوند اعضا وقتی فردی دچار مرگمغزی میشود، همه مترصد این هستند که سامانه وزارت بهداشت قلب را به چه کسی تخصیص میدهد و این فرآیند توسط بسیاری از پزشکان رصد میشود و اگر بر فرض قصوری هم رخ دهد، با اعتراض پزشکان روبهرو خواهد شد، به همین دلیل اهدای اعضا بدون نوبت کاملا منتفی است.
او ادامه میدهد: «ما تنها کشوری هستیم که اهدا و پیوند هیچ گونه تبادل مالی ندارد، نه یک ریال پول از گیرنده گرفته میشود، نه به اهداکننده پولی داده میشود، همه هزینههای پیوند توسط دولت پرداخت میشود و این فرآیند در کشور ما رایگان است.»