میدان رقابت در اختیار تیم‌های کارشناسی یا تبلیغاتی

غلامرضا ظریفیان
استاد دانشگاه
اهمیــــت انتخابـات ریاســت جمهـــوری پیش رو آنقدر روشن اســـت که نیـــاز به تبیین خاصی ندارد و هرگونه صحبتی در این زمینه زیاده‌گویی اســت. مســأله این است که رفتار متناسب در قبال این اهمیت درجه بالا چه خواهد بود؟ به عبارتی وقتی از اهمیت انتخابات سخن گفته می‌شود، تبلور عملی اینکه اعتقاد واقعی به این ادعا وجود دارد را باید در کجا جست و جو کرد؟
فرایند انتخابات اگر قرار باشد تنها با یک چیز تعریف و معرفی شود آن یک چیز «حق انتخاب» است. حق انتخاب هم به‌طور روشن یک مفهوم کیفی است نه کمی. به این معنا که فرد انتخاب‌کننده باید این امکان را داشته باشد که از میان گزینه‌هایی که دارای تفاوت ماهوی هستند، یکی را برگزیند. درک این موضوع ساده است که اگر ما در شرایط فعلی به دنبال انتخاباتی باشیم که بتواند به قوام نظام سیاسی و همبستگی ملی ما کمک کند، پیش از هر چیز ضرورت دارد که متوجه ایجاد زمینه‌های آن و در رأس همه آنها امکان انجام انتخاب کیفی برای رأی‌دهندگان باشیم. هم‌اکنون در مرحله پیش از اعلام نهایی اسامی به نظر می‌رسد شمار قابل قبولی از نامزدهای جریان‌های مختلف اقدام به نام‌نویسی کرده باشند. طبیعی است که منطقی نباشد این تعداد بالا از نامزدهای شناخته شده وارد گود نهایی رقابت شوند اما این هم روشن است که نباید بررسی صلاحیت‌ها، تکثر کیفی نامزدها را هدف قرار داده و صحنه انتخابات را تبدیل به رقابت کمی چند نامزد با دایره تفاوت‌های اندک کند.


چنین انتخاباتی نه تنها متضمن آثار مطلوب مردمسالاری برای نظام سیاسی ایران نیست بلکه به طریق اولی می‌تواند زحمات و تبعات منفی هم برای آینده در پی داشته باشد. کمترین این تبعات وقوع یک نوع اندک‌سالاری است که اعتماد و سرمایه اجتماعی را هم قربانی خود می‌کند. بروز و تشدید شکاف‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جامعه ایران آثار سوء خود را به کرات طی سال‌های گذشته به ما نشان داده و مشخص کرده که می‌تواند چه چهره خشونت‌باری از خود نشان دهد.
درمان این شکاف در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی از آن‌سو دارای اهمیت بسیار زیادی است که اولاً به نظر می‌رسد حل مسأله شکاف اقتصادی حتی در صورتی عزم کامل آن وجود داشته باشد نیاز به گذر زمان به مراتب بیشتری دارد و ثانیاً تحول در حوزه شکاف‌های سیاسی و اجتماعی خود یکی از پیش‌نیازهای حل شکاف اقتصادی است. اساساً فلسفه و دلیل تشکیل نهاد انتخابات در نظام‌های حقوقی دنیا رسیدن به راه‌حلی برای گرفتن مستمر معدل نظر و مطالبات جامعه از میان دیدگاه‌های متعارض با هدف حل مسالمت‌آمیز اختلافات و ایجاد وحدت ملی است. فرایند انتخاباتی که با کاستن از دایره و امکان انتخاب عمومی به سمت نوعی از اندک‌سالاری برود دقیقاً عکس این فلسفه است. به عبارتی آن حالت استفاده از فرایند انتخابات در مسیر متعارض با فلسفه و هویت واقعی آن است.
انتخابات با دایره امکان انتخاب پایین و به تبع آن مشارکت نه چندان مطلوب نه تنها عاملی برای قدرت ملی ما محسوب نمی‌شود بلکه برعکس می‌تواند برای ناظران بیرونی و همین‌طور بخش زیادی از جامعه نشانه‌های ناخوشایند سیاسی باشد. در روزگاری که عرصه سیاست خارجی کشور ما صحنه تقابل‌های نرم و سخت بسیار جدی شده، ایجاد چنین تصویری نه تنها نمی‌تواند کمکی به امتیازگیری ما بکند بلکه ما را در جایگاهی کاملاً متفاوت نسبت به یک نظام سیاسی دارای پشتوانه حداکثری مردمی قرار می‌دهد و چنین چیزی قطعاً خطری برای کشور خواهد بود. مضافاً اینکه عموماً هم خروجی انتخابات‌ با مشارکت پایین و محدود به گواه تجربه، یک خروجی با کیفیت نخواهد بود که منجر به مدیریت درست منابع کشور و پاسداری از مصالح عمومی شود.
اما جز این پیش نیاز، مسأله دیگری هم هست که نباید برای یک انتخابات کیفی مغفول واقع شود. درست است که مردم باید دارای حق انتخاب از میان گزینه‌های متکثر و دارای تفاوت‌های ماهوی باشند اما این تفاوت ماهیت در چه چیز نمود پیدا می‌کند و رأی‌دهندگان بر چه اساس می‌توانند به شناخت از ماهیت‌ها برسند تا در نهایت بتوانند بین آنها تمیز قائل شوند؟ یکی از مهمترین عناصر تعیین کننده در این خصوص مسأله برنامه نامزدها است. این چیزی است که تعیین تکلیف آن بیش از هرکس برعهده خود نامزدهای انتخاباتی و جناح‌های سیاسی متبوع آنهاست.
متأسفانه یک آسیب ساختاری در نظام انتخاباتی ما این است که این فرایند به شکل سیستماتیک متصل به احزاب فراگیر نیست و به شکل افراطی متکی به افراد و چهره‌ها پیش می‌رود. مشخص است که در چنین وضعیتی امکان ارائه برنامه مدون و ساختارمند با گرایش مشخص کارشناسی در حوزه‌های مختلف بسیار پایین می‌آید. اما مسأله این است که جریان‌های سیاسی ما هم در حد همان بضاعت خود نیز متوجه این مسأله نیستند و کمتر به نقش برنامه در انتخابات توجه دارند. به عبارت مشخص‌تر طی سال‌های اخیر هر چه جلوتر آمدیم مبارزات انتخاباتی بیشتر به چالش بین شعارها و توانایی نامزدها در
بگو مگوهای مناظراتی تبدیل شده تا چالش برنامه و طرح برای اداره کشور.
اثر مشخص و طبیعی این وضعیت بردن جامعه به سمت هیجان برای کسب رأی است. یعنی چیزی که درست نقطه مقابل فرایند انتخاب معقولانه و محاسبه شده قرار دارد. در این وضعیت به جای آنکه بخش اصلی مدیریت میدان تقابل‌ها در اختیار تیم‌های منسجم کارشناسی در حوزه‌های مختلف برای ارائه برنامه و نقد برنامه طرف مقابل باشد، در اختیار تیم‌های تبلیغاتی است که به کار آتش تهیه شعارها و بگومگوها مشغول هستند. می‌توان گفت که اندک بودن زمان تبلیغات انتخاباتی و محدودیت نامزدها از این حیث برای معرفی خودشان هم عامل دیگری است که نه تنها اجازه نمی‌دهد این وضعیت تغییر کند بلکه باعث می‌شود نبردهای رسانه‌ای مرکزیت میدان انتخابات را در اختیار بگیرند. بدون هیچ تعارفی این مهم را باید انحرافی در خصوص فرایند برگزاری انتخابات در کشور دانست.
در آسیب‌شناسی انتخابات البته می‌توان مسائل متعدد دیگری را هم مورد توجه قرار داد اما مشخصاً این دو موضوع، مسائلی هستند که توجه به آنها می‌تواند سریع‌تر در همین انتخابات نتیجه مطلوب خود را نشان دهد و به خروجی کیفی‌تری از صندوق رأی بینجامد، خصوصاً در شرایطی که ما هم به رقم مشارکت مردم در انتخابات نیاز مبرم داریم و هم به کیفیت آن.