روزنامه شرق
1400/03/02
ایدئولوژیککردن واقعه اجتماعی حل مسئله نیست
ایدئولوژیککردن واقعه اجتماعی حل مسئله نیست شهرزاد همتی: همیشه صفحه حوادث روزنامهها، جزء پرطرفدارترین و پرخوانندهترین صفحات روزنامههاست. زمانی مجلات حوادث بهصورت هفتگی و ماهانه چاپ میشدند و به پوشش اخبار جرم و جنایت میپرداختند؛ اما دیگر زمانه این مجلات گذشته است. مردم در برابر اخبار جرم و جنایت دیگر مثل قبل شوکه نمیشود. دیگر گذشت آن زمان که با وقوع یک جنایت توسط دختر و پسر جوانی به نام سمیه و شاهرخ که در خیابان گاندی دست به قتل خواهر و برادر سمیه زده بودند، کل کشور در بهت فروبهرود؛ اما اینبار، پس از سالها گذشتن از ماجرای سمیه و شاهرخ و بیجه و خفاش شب، جنایتی هولناک در غرب تهران، دوباره مردم را در بهت فروبرد و وحشت را به جان مردمی انداخت که خانواده برایشان مقدسترین و امنترین جایگاه را داشت. ماجرای قتل و مثلهکردن بابک خرمدین، فیلمساز میانسال، توسط پدر و مادرش و پیداکردن بخشی از تکههای بدنش در سطل زبالهای در فاز 3 اکباتان از یکسو و همینطور روشنشدن ابعاد این جنایت و مشخصشدن قتل دختر و داماد خانواده خرمدین به همین شیوه، بهقدری برای مردم تکاندهنده بود که در تمام چند روز گذشته از وحشتی که به جانشان افتاده صحبت میکنند. مسئله اینجاست که در سالهای گذشته مردم ایران بهصورت مداوم در معرض اخبار ناگوار بودهاند و از سویی فشار اقتصادی زیادی را تحمل میکنند. در چنین شرایطی وضعیت رسانه در برابر مردم چیست؟ آیا تبدیلکردن خبر یک قتل و جنازه مثلهشده به یک خبر جذاب امری اخلاقی است؟ وظیفه رسانه در قبال مردمی که شاید در شرایط روحی مساعدی نباشند چیست؟قتل فینفسه تکاندهنده است
هادی خانیکی، استاد علوم ارتباطات، در گفتوگو با «شرق»، به تحلیل انتشار خبر قتل بابک خرمدین توسط رسانهها پرداخت. او تصریح کرد: «مسئله قتل بابک خرمدین و پیش از آن خواهر و شوهرخواهرش، بهویژه انتشار ناگهانی اخبار مجموعه قتلهای فجیع در رسانهها، ابعاد مختلفی پیدا کرده که طبیعتا یکی از ابعادش، ابعاد ارتباطی است. برای یک خبرنگار مشخص است که آنچه در عرصه عینی روزنامهنگاری مطرح است، این است که چه چیزی تبدیل به خبر میشود و چطور آن خبر دیده یا شنیده میشود و واکنش نسبت به خودش را بهدنبال دارد. به همه اینها که نگاه کنیم این مسئله قتل از آخرین بخش آن که چگونگی اعترافات پدر و مادری که دست به این قتل زدهاند، آغاز میشود تا چگونگی کشف قتل که از یک جنازه مثلهشده آشکار میشود و تا بعد این ماجرا و چگونگی انجام این قتل جدید». او در ادامه اظهار کرد: «کسی که به قتل رسیده یک کارگردان و مدرس سینماست که حداقل برای بخشی از جامعه شناخته شده است. این زنجیره اما به اینجا ختم نمیشود و معلوم میشود که سالها پیش از این جنایت، دختری و همسرش که منسوبان همین خانواده و پدر قاتل هستند، به همین شیوه کشته شدهاند و ماجرا ادامه پیدا میکند. پس میبینم که در ماجرای این جنایت از اصول خبری مثل شگفتی یا برخورد وجود دارد و بههمیندلیل خبر خودبهخود انعکاس زیادی پیدا میکند».
خانیکی با بیان اینکه این قتل با ارزشها و هنجارهای خانوادگی اجتماعی، فرهنگی و دینی ما هم مغایرت زیادی دارد، افزود: «همین مسئله باعث اهمیت خبری بیشتر میشود و حالا طبیعی است که رسانهها چه شبکههای مجازی، چه روزنامهها و رسانههای مکتوب و چه رسانههای دیداری و شنیداری روی این مسئله پردازش کنند؛ اما از اینجا به بعد، چگونگی و ملاحظات و اقتضائاتی مطرح میشود که باید به آن توجه کرد. چنین رخدادها و حوادث تکاندهندهای را باید از حوزههای مختلف مثل حوزههای ارتباطی تا حوزههای سلامت روان و حوزههای اجتماعی و حتی حقوقی پردازش و بررسی کرد که آیا رهاکردن فرایند انعکاس اطلاعات و اخبار بر پایه جذابیت خبری درست است یا باید اصول راهنما و قطبنمای اخلاقی و حرفهای دیگری را لحاظ کرد؟ من قبل از اینکه نظر خودم را از منظر ملاحظات ارتباطی بگویم، فکر میکنم رسانههای ما و اساسا نظام ارتباطی ما، پیش از آنکه تنها به جنبههای صرفا انعکاس خبر بپردازد، نیازمند آن است که انعکاس خبر را با توجه به وضعیت جامعه، وضعیت روان فردی، وضعیت حقوقی انسانها بهویژه حقوق اجتماعی مورد توجه بیشتری قرار دهد».
خانیکی گفت: «قتل معمولا خودش فینفسه تکاندهنده است و قتلهای فجیع تکاندهندتر؛ در ایران یا در جهان معمولا این نوع از جنایات کم نبودهاند و نیستند. قتلهای تکاندهنده چه بهلحاظ تاریخی و چه بهلحاظ اجتماعی در جهان نمونههای پرشماری دارند. حتی در جوامع پیشرفته غربی هم قتلهای خانگی، قتلهایی که به فرزندکشی یا پدرکشی و همسرکشی و مادرکشی میانجامد، قتلهای کمی نیستند. البته هرکدام از اینها شگفتآور هستند و شکلی که جنبههای خبری پیدا میکند، وقتی است که معمولا یا در سنین زیر نوجوانی اتفاق میافتند یا مقتول کودک یا نوجوان است؛ اما از جنس این قتل که مقتول سن بالایی دارد و 47ساله است، از جهت نحوه وقوع جرم، بازهم این خبر شگفتی میآفریند. مسئله این است که بعد از این قتلها چیزی که از منظر رسانهها و نهادهای مدنی اهمیت پیدا میکند، اتخاذ رویکرد حمایتی از جامعه است؛ یعنی اگر پدر یا مادری دست به کاری فجیع با هر انگیزهای میزند، اگر میخواهیم روان افراد جامعه و شهروندان پریشان نشود، باید از نقش پدری و مادری حمایت شود. در چنین شرایطی باید رسانهها با توجه به روان جامعه، برای هموزن اخبار، از خبرهایی مثبت هم استفاده کنند تا جامعه از اخبار بهصورت متوازنتری استفاده کند؛ برای مثال در این مورد خاص سراغ مادران و پدرانی بروند که برای فرزندانشان فداکاری کردهاند. مادر تنگدستی که سختترین کارها را میکند که فرزندش ادامه تحصیل بدهد. این دقیقا همان چیزی که در ادبیات ما و فرهنگ دینی و ملی ما وجود دارد. درواقع با انعکاس اخبار دیگر سعی میکنند نقشهایی را که در خانواده وجود دارد، تضعیف نکنند و همچنین در شکبههای کابلی و پادکستها به تلطیف فضای خانوادگی میپردازند».
خطر گزارش لحظهبهلحظه
خانیکی گفت: «به همین اعتبار من میگویم میشود از رسانهها دعوت کرد که وقتی چنین حوادثی اتفاق میافتد، دربارهشان نشستهایی ترتیب دهند که در آن نشستها روانپزشکان و روانشناسان، جامعهشناسان و اخلاقشناسان، در این جلسات حضور داشته باشند و ابعاد مختلف این اتفاق را بررسی میکنند؛ چراکه انعکاس بیقیدوشرط این مسائل و به عبارتی گزارشهای لحظهبهلحظه خطر دارد. برای همین باید سراغ روانپزشکان و روانشناسان رفت و ابعاد آن را بررسی کرد. انعکاس بیقیدوشرط این حوادث میتواند منجر به حوادثی مشابه شود و تقویت الگوبرداری و الگوسازی در جامعه را در پی داشته باشد. ما نمونههای بسیاری داریم از کسانی که گزارش و تحقیق درباره حوادث کردهاند اما خودآگاه یا ناخودآگاه به بخشی از فاعلان حادثه تبدیل شدهاند».
این استاد علوم ارتباطات در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه ما به انتشار خبری با جزئیاتش میپردازیم که هنوز جزئیات آن مشخص نیست! و از ابعاد آن چیزی نمیدانیم. درگیرکردن خبرهای درست و نادرست فقط رموز و پیچیدگی کار را بیشتر میکند. این را باید از حقوقدانان پرسید که قبل از اینکه اساسا تحقیقات به مرحله دادگاه برسد، انتشار اخبار جنایت از همان لحظههای اول درباره کسانی که دست به قتل زدند و احتمالا مبتلا به روانپریشی هستند، از منظر حقوقی صحیح است؟ انتشار صحبتها قبل از اینکه بازپرسی انجام شود چقدر میتواند اعتبار حقوقی داشته باشد؟ همین برونریزی انگیزهها خودش نقض جنبههای حقوقی است یا نه؟».
انگشت اتهام بهسوی خانواده
خانیکی در بخش پایانی صحبتهای خود به مسئله انگزنی پرداخته و گفت: «هر جناینی به سمت انگ میرود و انگشت اتهام را بهسوی بخشی از جامعه نشانه میرود. در مورد اخیر، این جنایت انگ را به سمت پدر و مادر میبرد. این خودش یک پدیده مهم رسانهای و روانپزشکی است که درواقع روی داوری عمومی تأثیر میگذارد. مسئله بعدی مسئله تعمیم است. عمولا بهویژه در مسائل سخت و پیچیده که ما از تحلیل اجتماعی و روانی و ارتباطی آن ناتوان هستیم ابعاد دیگری باید روشن شود. به اینجا میرسیم یک نتیجهگیری کلی میکنیم؛ مثلا به فروپاشی در جامعه ایرانی یا غربی میرسیم. از این مسائل کم نبوده که بلافاصه ایدئولوژیکش کردهایم و خودمان را در آن گیر کردهایم. وقتی خواستیم نتیجه بگیریم، جامعه غربی که درحال فروپاشی است، یک مرتبه به جامعه خودمان میرسیم و تعمیم میدهیم که جامعه ما هم فروپاشیده و مضمحل شده. درحالیکه در همین جامعه که چنین قتلی در آن به وقوع پیوسته، میشود هزاران نمونه پیدا کرد که در فرودستانهترین سطوح خود، بالاترین ارزشهای خانوادگی پاس داشته میشوند. این هم اشکالی است که ما با چند اصل کلی که چون در جامعه ما آسیب اجتماعی بالا رفته و انباشتگی اجتماعی تضعیف شده، تحلیل هر پدیدهای کفایت نمیکند. ماجرایی شبیه به قتل بابک خرمدین که جامعه را تکان داده و جا دارد تکان دهد، موضوعی است که باید بهصورت مستقل و موردی رویش کار شود و روانپزشکان، جامعهشناسان و ارتباطشناسان کنار هم روی آن کار کنند. روی این سوژه مطالعه کنند نه اینکه با تعمیم غلط یا پیشفرضهایی که برای حل هر مسئله مهم است به سراغش بروند. خلاصه کلام اینکه رسانهها باید جامعه را به سمت تأمل و بازاندیشی در این مسائل برسانند و خودشان در این کار بازاندیشانه برخورد کنند. معنای بازاندیشانه برخوردکردن این است که در کنار نقد رویدادها آن هم بعد از اینکه تأیید میشوند (نه اینکه به شایعات دامن بزنند)، در کنارش به تحلیل و تبیین پدیده در ابعاد مختلف بپردازند».
از انرژی روانی محافظت کنیم
مسئله دیگری که در روزهای اخیر بارها دربارهاش خواندهایم، تزلزل امنیتی است که افراد در خانواده احساس میکردند. این مسئله را حتی میتوان در مزاحهای اینترنتی هم درک کرد. انگار دیگر خانواده مأمن امنی نیست. پدر و مادر دیگر از تقدس همیشگی برخوردار نیستند. چگونه این بار روانی توسط افراد کنترل میشود؟ فرزندان و کوچکترها را چگونه میتوان در برابر این اخبار ناگوار محافظت کرد و امنیت روانی خانواده را تأمین کرد؟ این سؤالی بود که دکتر علی نیکجو، روانپزشک، در گفتوگو با «شرق»، به آن پاسخ داد: «ما در فضایی به سر میبریم که بدون اخبار نمیتوانیم زندگی کنیم و اخبار یک بخش کلیدی از زندگی ما را تشکیل میدهد؛ اما گاهی این پیگیری اخبار به یک نوع درگیری ذهنی و سواس فکری تبدیل میشود. ما در زندگی مدرن ناگریزیم از آنچه در عرصه زندگی، خانواده و سیاست میگذرد، مطلع باشیم؛ اما باید درباره چیزهایی که سلامت روان ما را تهدید میکند، با احتیاط بیشتری برخورد کنیم». نیکجو درباره کودکان و اخبار بد نیز گفت: «درباره کودکان نیز به همین نحو است. باید آنها از این اخبار دور باشند اما با توجه به اینکه حجم و سونامی اخبار آنقدر زیاد است که کودکان را در بر میگیرد، باید گوشبهزنگ باشیم و براساس هر نشانهای که آشکار کند کودکان زودتر از ما از این اخبار تراژیک مطلع شدهاند، باید سراغشان برویم و بتوانیم واقعیت را متناسب با سن آنها برایشان شرح دهیم. البته در درجه اول باید از آنها بپرسیم که مثلا تو این حرف را زدی و من فکر کردم شاید نگران باشی! میخواهم بدانم که تو آیا از چیزی نگرانی؟ چیزی باعث شده که بترسی؟ باید کلمه ترس را به کار ببریم و بگوییم من احساس میکنم تو این روزها ترسیدهای و به او بگوییم میتواند بترسد و اتفاقا ترسش را ابراز کند و براساس اینکه چندساله است و چقدر درباره ماجراها میداند، آنوقت متناسب با آن موضوع را میتوان با او مطرح کرد». نیکجو تصریح کرد: «در ارتباط با اخبار آنچه مهم است این است که ما یک انرژی روانی یا به قول فروید لیبیدو، یک کارمای حیاتی بسیار محدود است و خیلی مهم است که ما بتوانیم این انرژی روانی را در دنیایی که بههرحال به آن مبتلا هستیم و روی آن حوزههایی از زندگی که به درجاتی تحت تأثیر اراده ما هستند متمرکز کنیم. این نکته مهمی است برای اینکه بتوانیم در دنیایی که هر روز تراژیکتر میشود، بهصورت نسبی سلامت روان خود را حفظ کنیم».
کمکم ماجرای بابک خرمدین فراموش میشود. اهالی اکباتان که مردمی بیحاشیه هستند و از سطح فرهنگی متوسط تا بالا در کنار هم زندگی میکنند، در روزهای گذشته بیش از هر نقطه دیگری در معرض اخبار بودهاند. آنها در مقابل محل زندگی بابک خرمدین شمع روشن کردند و بهجای سطل زبالهای که مدفن پیکر مثلهشده او بود، درختی با یاد او و به نام صلح کاشتند. آنها سعی میکنند به زندگی عادی برگردند. خانواده خرمدین فراموش میشوند اما آنچه باقی میماند تخریب روحی و اضطرابی است که در جان ما لانه میکند و در روزهای پیشرو حتی دلیل این دلآشوبه را نخواهیم دانست.
سایر اخبار این روزنامه
دوقطبی لاریجانی با نامزد پوششی؟
روایت هاشمی از یک روز غیر منتظره
اخبار پرستیوی، «عاری از صحت و به زیان منافع ملی» است
این آزمون ملت فلسطین را سرافراز کرد
بازی با شفافیت در بهارستان
دعوت به مناظره قبل از اعلام شورای نگهبان غیرقانونی است
حضرتی رئیس ستاد انتخاباتی پزشکیان شد
جمهوری آذربایجان بیخیال ایرانیها نمیشود!
مصائب قطعیهای اعلامنشده برق
ایدئولوژیککردن واقعه اجتماعی حل مسئله نیست
خسارت هزاران میلیاردی به نام «مردم»
چرا خویشکشی؟
چرا وعده تغییر سرابی بیش نیست؟
طرح ایران برای فلسطین
«گرسنه بمان تا من زنده بمانم» )تفاوت ۸ از ۸(