هر ویرانه‌ای را در بمباران دزفول روز بعد می‌ساختیم

  سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین:  چهارم خرداد در تقويم‌هاي كشورمان با عنوان روز مقاومت و روز دزفول نامگذاري شده است. در دوران دفاع مقدس بودند شهرها و مناطقي كه جانانه مقابل هجوم دشمن مقاومت كردند، ولي دزفول در اين ميان پذيراي بيشترين تعداد موشك‌ها و بمباران توپخانه‌اي و هوايي دشمن بود. با اين وجود مردم هرگز شهر را تخليه نكردند و همين ايستادگي باعث شد تا در چهارم خرداد 1364 وزارت كشور اين شهر را به عنوان شهر نمونه مقاومت معرفي كند. عبدالرضا سالمي‌نژاد از اهالي و رزمندگان دزفولي است كه حدود 15 عنوان كتاب در خصوص دزفول و مقاومت مردم و رزمندگان آن نوشته است. در گفت‌وگويي كه به مناسبت «چهارم خرداد روز مقاومت، روز دزفول» با او انجام داديم، سعي كرديم با مروري بر كتاب‌هايش، از چند و چون مقاومت مردم دزفول در دفاع مقدس بيشتر آشنا شويم.   قصد ما در اين گفت‌وگو معرفي مقاومت مردم دزفول با مرور كتاب‌هايتان است. اولين كتاب شما در اين خصوص چه بود، خواننده چه مطلبي از اين كتاب در خصوص دزفول عايدش مي‌شود؟
اولين كتاب «الف دزفول» بود كه اگر درست به خاطرم مانده باشد سال 84 منتشر شد. اگر بنده تنها دليل نامگذاري اين كتاب را برايتان بيان كنم، بهترين توصيف از وضعيت دزفول در زمان جنگ خواهد بود. در دوران دفاع مقدس هر وقت راديو دشمن مي‌خواست ليست شهرهايي را كه قرار بود بمباران شوند بيان كند، دزفول اولين نام در اين فهرست بود. مثلاً مي‌گفتند الف- دزفول، ب- تهران ،ج- اصفهان و. . . پايه اين كتاب مستند داستاني است. نه اينكه قصه باشد، همه اين روايت‌ها كه قالب داستاني دارند بر اساس واقعيت‌هايي هستند كه يا خودم به چشم ديده‌ يا از ديگر شاهدان شنيده‌ام. در اين كتاب سعي كردم جلوه‌هاي مختلف حضور و ايستادگي مردم در برابر دشمن را مطرح كنم. وقايع اين كتاب از شروع جنگ تا زمان عمليات فتح‌المبين را شامل مي‌شود. حوالي دزفول دو سايت موشكي 4 و 5 وجود داشت كه دشمن از آنها اقدام به شليك توپخانه به طرف شهر مي‌كرد. دزفولي‌ها چون هم طعم موشك‌هاي دشمن را چشيده بودند و هم طعم توپ‌هايشان را بيشتر ترجيح مي‌دادند با موشك طرف باشند! چراكه موشك‌ها به تعداد محدود شليك مي‌شدند و فاصله زماني‌شان طولاني بود، ولي قضيه توپخانه فرق مي‌كرد. اگر شليك مي‌كردند طي چند ساعت پشت سر هم شليك مي‌شدند و گاه دو روز اين روند ادامه مي‌يافت. در عمليات فتح‌المبين اين دو سايت موشكي به دست رزمندگان بازپس گرفته شدند و مشكل حملات توپخانه‌اي دشمن رفع شد. اگر اشتباه نكنم يكي ديگر از كتاب‌هاي شما «دزفول پايتخت مقاومت» است. نام اين كتاب را از روي مقاومت دزفول گرفته‌ايد؟
بله، وجه تسميه آن به خاطر نامگذاري چهارم خرداد به عنوان روز مقاومت، روز دزفول است. آن چيزي كه باعث شد دزفول به عنوان شهر نمونه مقاومت معرفي شود، حضور مردان و زنان اين شهر و مقاومت آنها عليه دشمن بود. بر همين اساس سعي كردم در اين كتاب، جلوه‌هاي مختلف حضور مردم در صحنه را به خواننده معرفي كنم.
در ميان كتاب‌هايي كه منتشر كرديد، كار تحقيقي هم وجود دارد؟ در مورد دزفول سؤال‌هايي مطرح مي‌شود كه چرا مردم با وجود بمباران دشمن اين را شهر را ترك نمي‌كردند؟


«دزفول در جنگ شهرها» كتابي است كه در آن سعي شده است به مرور به جايگاه دزفول در پنج مرحله جنگ شهرها پرداخته شود. مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سفارش دهنده اين كتاب بود. از من خواسته بودند در 500 صفحه بگويم كه مقاومت در دزفول به چه صورت بود. ما آمديم يك كار تحقيقي انجام داديم. عرض كردم جنگ شهرها در پنج مرحله بود. واكنش مردم و مسئولان در هر مرحله از اين جنگ‌ها مورد بررسي قرار گرفت. بعد سعي كرديم به عناصر مقاومت بپردازيم. اينجا سؤالي مطرح مي‌شود كه چرا مردم در شهر ماندند و آن را ترك نكردند. شما ببينيد در طول دفاع مقدس بيشتر شهرهايي كه مورد بمباران قرار گرفتند، مردم آنجا را ترك كردند. اما دزفول با وجود اينكه بيشترين حجم بمباران‌ها را به نسبت وسعتش تحمل كرد، مردم ماندند و آنجا را ترك نكردند. يكي از عناصر مقاومت مردم اين شهر، در كنار مسائل اعتقادي و فرهنگي، همكاري مردم با يكديگر بود. مواجهه مردم دزفول در برابر حملات دشمن به دو گونه صورت مي‌گرفت؛ يك عده اتاقي آماده در خانه اقوامشان در روستاهاي مجاور شهر داشتند كه هنگام حمله دشمن به صورت موقت آنجا مي‌رفتند و سپس دوباره به شهر برمي‌گشتند. برخورد دوم مردم، استفاده از زيرزمين‌هايي به نام «شوادان» بود كه پيشتر در شهرهاي دزفول و شوشتر مورد استفاده قرار مي‌گرفتند. به دليل زمين سنگي اين دو شهر، اين زيرزمين‌ها به شكل خيلي محكم و پابرجا ساخته مي‌شدند. وقتي بمباران شهر توسط دشمن شدت گرفت، نهضت ساخت شوادان در دزفول بسيار رونق گرفت. بسيج اين قضيه را ترويج مي‌كرد و مردم هم با آن همراهي مي‌كردند. شما ببينيد اين زيرزمين‌ها آنقدر محكم بودند كه حتي موشك‌هاي 12 متري تنها نمي‌توانستند آن را به كلي ويران كنند. در كنار اين عوامل، نهضت‌هايي در شهر رواج يافت كه به شكل سخت افزاري كمك حال مردم براي بقا در شهر بودند. مثل نهضت بازسازي خانه‌هاي ويران شده بر اثر بمباران دشمن. يا موارد و مسائل ديگر كه همگي آنها از روح مقاوم و با ايمان مردم اين شهر نشئت مي‌گرفت.
نهضت بازسازي كه گفتيد چه بود؟
زمان جنگ وقتي خانه‌اي بر اثر بمباران دشمن در دزفول ويران مي‌شد، مردم به سرعت اقدام به ساخت آن مي‌كردند. گاه سرعت بازسازي به حدي بود كه تنها يك روز بعد اهالي با كمك هم كار بازسازي و ساخت مجدد خانه را شروع مي‌كردند. به عنوان نمونه و آن چيزي كه براي خود من رخ داد، تخريب مغازه پدرم توسط موشك‌هاي دشمن بود. يك‌بار كه موشك به مغازه ايشان خورد، ما سريع اقدام به بازسازي كرديم، هنوز كار بازسازي تمام نشده بود كه بار ديگر مغازه ايشان بمباران شد و ما باز آن را درست كرديم. يا برخي از خانه‌ها تا سه بار ويران و دوباره ساخته شدند. در خصوص نهضت بازسازي ستادي به سرپرستي آيت‌الله مهدوي كني ساخته شده بود، اين ستاد برخي كمك‌هاي لازم را ارائه مي‌داد. مثلاً نهادها يا سازمان‌هاي دولتي مصالح در اختيار مردم قرار مي‌دادند، اما باقي كار برعهده خود مردم دزفول بود كه در قالب نهضت بازسازي، به سرعت مكان تخريب شده را از نو احيا مي‌كردند. اين كار باعث مي‌شد فرد آواره شده اميدي براي ماندن داشته باشد. اگر نهضت بازسازي كارش را خوب انجام نمي‌داد، مسلماً كساني كه آواره مي‌شدند، چاره‌اي جز ترك شهر نداشتند.
يك سؤال پيرامون شهر دزفول هميشه براي خود من مطرح بود كه چرا بايد اين شهر اين همه مورد بمباران دشمن قرار گيرد، مگر دزفول چه داشت كه مورد توجه و كينه دشمن بود؟
سؤال خوبي است! اتفاقاً خود مردم شهر هم هميشه مي‌گفتند ‌اي كاش صدام زنده گير ما بيفتد تا از او بپرسيم مشكلت با دزفول چه بود؟چه كينه‌اي از ما داشتي؟ اگر اجازه بدهيد من ابتدا به بخشي از اقدامات دشمن عليه مردم اين شهر بپردازم بعد به علت كينه دشمن بپردازيم. شهر ما نه مركز استان بود، نه قطب سياسي و اقتصادي، الان جمعيت شهر حدود 400 هزار نفر است، آن زمان زير 200هزار نفر بود. يك شهر كوچك و نه چندان پرجمعيت، با اين وجود عراق كه زمان جنگ 127 شهر را مورد بمباران قرار داد، هميشه دزفول را در صدر ليست اهدافش قرار مي‌داد. يك‌بار هشت موشك با هم به شهر ما شليك كرد، معمولاً هم شب‌ها مي‌زد تا مردم را در خواب غافلگير كند. بعدها هم روز مي‌زد و هم شب. بعثي‌ها در كل جنگ از دو نوع موشك سراج7 و اسكاد بي‌ استفاده كردند. اتفاقاً هر دو را هم اولين بار به دزفول شليك كردند! برخي از اين موشك‌هاي 12متري وزني بالغ بر 2500 كيلوگرم داشتند. يك نكته كمتر گفته شده را اينجا عرض كنم. خيلي وقت‌ها وقتي دشمن موشكي به شهر مي‌زد، نيم ساعت صبر مي‌كرد تا مردم جمع شوند، آن وقت دوباره همان نقطه را مي‌زد. چرا؟ چون مي‌خواست تا مي‌تواند تلفات از مردم شهر بگيرد، يا خيلي وقت‌ها گلوله باران توپخانه‌اي را در ساعات مختلف امتحان مي‌كرد تا ببيند چه زماني مي‌تواند بيشترين تلفات را بگيرد. اينها را عرض كردم تا برسم به اصل مطلب. علت كينه دشمن از مردم دزفول، تنها در يك جمله خلاصه مي‌شود؛ حمايت و پشتيباني مردم دزفول از كشور و نظام اسلامي‌شان و مقاومت جانانه‌شان عليه دشمن. وقتي قرار شد براي عمليات فتح‌المبين هر استاني يك تيپ تشكيل بدهد، شهر دزفول خودش به تنهايي يك تيپ تشكيل داد. يا حتي قبل از جنگ، بيشترين تعداد جاسوس‌ها و خرابكارهاي دشمن بعثي با همكاري مردم در دزفول دستگير شدند. مورد ديگر حمايت مردم از رزمندگان بود. مردم اين شهر نه تنها ميزبان تيپ خودشان (تيپ 7 وليعصر) كه از ديگر يگان‌ها هم ميزباني و پذيرايي مي‌كردند. از اين‌رو مي‌توانيم دزفول را پادگاني به وسعت يك شهر بناميم.
آماري از حملات هوايي، موشكي و توپخانه‌اي دشمن به دزفول داريد؟
اين شهر كوچك در طول دفاع مقدس 176 بار مورد اصابت موشك‌هاي دشمن و 2500 گلوله توپ قرار گرفت. حدود 300 بار هم جنگنده‌هاي دشمن دزفول را بمباران كردند.
اگر مي‌شود يك نمونه از فجايعي را كه دشمن در دزفول رقم زد به عنوان نمونه بيان كنيد.
زمان جنگ رانندگان كاميون و وسايل نقلیه معمولاً خودروهايشان را نزديك پايگاه‌هاي بسيج پارك مي‌كردند تا ايمن‌تر باشند. يك پايگاه بسيج در مسجد نجفي دزفول وجود داشت كه اغلب بسيجي‌هايش را نوجوان‌ها تشكيل مي‌دادند. اين بچه‌ها هنگام حضور بزرگ‌ترها در جبهه‌هاي دفاع مقدس، در پايگاه حضور پيدا مي‌كردند و از شهر و محلات نگهباني مي‌دادند. يك شب كه يك كاميون حامل كپسول‌هاي گاز مقابل پايگاه پارك كرده بود، اين كاميون مورد اصابت موشك‌هاي دشمن قرار مي‌گيرد و هر 13 نوجواني كه آن شب در پايگاه حضور داشتند، به شهادت مي‌رسند. نكته جالب توجه اين است كه شب قبل خود اين نوجوان‌ها 13 تابوت را كه براي حمل شهدا در نظر گرفته شده بود، تخليه كرده بودند در حالي كه نمي‌دانستند همين تابوت‌ها قسمت خود آنها مي‌شود.
خود شما از اهالي دزفول هستيد، از ديده‌هايتان بگوييد.
اولين بار كه عراق شهر را با موشك زد، 16مهر 1359 بود. آن شب دزفول را با سه موشك مورد هدف قرار داد. هر سه موشك همزمان شليك شده و به سه نقطه شهر اصابت كرده بودند. بنابراين ما تنها صداي يك انفجار را شنيديم. چون تا آن موقع كسي نمي‌دانست اصلاً موشك چيست، همه فكر مي‌كردند شايد زلزله آمده و كسي از ماهيت سلاح به كارگرفته شده توسط دشمن اطلاع نداشت. يادم است با صداي انفجار كه از خواب پريدم، به سرعت خود را به محل حادثه رساندم. حين راه اجسام ريز سياه رنگي روي سرمان مي‌ريخت. يك نفر مي‌گفت باران است. آن ديگري مي‌گفت اگر باران است پس چرا خشك و سياه رنگ است. من مي‌گفتم صدا از فلان محله آمده است. ديگري مي‌گفت نه از محله ديگري آمد. هنوز خبر نداشتيم كه سه نقطه از شهر را زده‌اند. بعثي‌ها موشك‌ها را به سه محله قديمي و پرتراكم شهر شليك كرده بودند. بر اثر ويراني خانه‌ها و پيچ در پيچ بودن كوچه‌ها، از ده‌ها متري محل حادثه ديگر كسي نمي‌توانست جلوتر برود. تنها لودرها مي‌توانستند در اين شرايط پيش بروند و كاري انجام دهند. آنها با هر بيلي كه مي‌زدند، چند جسد از دل خاك بيرون مي‌آوردند. در اين فاجعه 105 نفر از مردم شهر همزمان به شهادت رسيدند. اين حادثه تنها يكي از فجايع و وقايعي است كه به چشم ديدم.
جايي خواندم بر اثر بمباران دشمن خيلي از خانواده‌هاي دزفولي به صورت دسته جمعي به شهادت مي‌رسيدند.
دزفول اولين شهر كشورمان در دفاع مقدس است كه اولين بار شهداي دسته جمعي داده است. در همين خصوص بايد بگويم در شهر دزفول 84 خانواده وجود دارند كه از سه نفر تا 23 نفر شهيد داده‌اند. شايد هيچ شهري را در كل كشور پيدا نكنيد كه اين تعداد از خانواده‌هاي چند شهيدِ داشته باشند. آن خانواده 23 نفره هم مربوط به خانواده آريان‌پور مي‌شود كه يك شب دور هم جمع بودند و اتفاقاً همان شب خانه‌شان مورد اصابت موشك دشمن قرار مي‌گيرد و 23 نفر از اعضاي اين خانواده و اقوامشان با هم به شهادت مي‌رسند. سخن پاياني؟
آن چيزي كه دزفول را تبديل به شهر نمونه مقاومت كرد، فرهنگ و باورها و ايمان مردم بود كه در درجه اول باعث ماندگاري آنها در كوران حوادث جنگ شد. اين شهر سال‌ها پيش خاستگاه روحانيون بزرگي چون آيت‌الله شيخ مرتضي انصاري دزفولي بود. در يك مقطع دزفول پنج مجتهد داشت. باورهاي مذهبي و وجود روحانيون تراز اول، باعث شده بود مردم اين شهر يك بافت مذهبي و يكدستي داشته باشند و با چنين باورهايي به جريان انقلاب و سپس دفاع مقدس وارد شوند و خودشان را در كوران حوادث جنگ مقاوم و پايدار حفظ كنند. من شاهد بودم كه اگر خانواده‌اي براثر بمباران همه چيزش را از دست مي‌داد، حتي نمي‌خواست بار اضافه‌اي روي دوش نهادهاي دولتي بگذارد. در يك مورد وقتي مي‌خواستند به يك خانواده آسيب ديده يخچالي بدهند، خانم آن خانه گفت من فقط به يك يخچال نياز دارم. متصدي گفت شما عروس هم داريد، چرا براي او يخچال درخواست نمي‌دهيد؟ آن خانم گفت نمي‌خواهم بار اضافه‌اي روي دوش دولت در شرايط جنگي بگذارم. با همين يك يخچال هر دو خانواده سر مي‌كنيم. اين يكدستگي مردم و اين ايستادگي آنها بود كه باعث شد دزفول در آتش شديد بمباران دشمن بماند و سر خم نكند و دشمن را به ستوه آورد.