روزنامه جوان
1400/03/06
میخواستم سرزنده بودن مادران شهدا را نشان دهم
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: سیداحمد معصومینژاد کارگردان جوان و متعهدی است که تولید مستندهایی از شهدا مانند کبوتر حرم، بیقرار و شکارچی تانک و آثاری درباره مساجد فعال تهران و نیروهای آتش به اختیار در مجموعه ادامهدار «گنجینه» را در کارنامه دارد. اما شاید مهمترین و تأثیرگذارترین اثر وی را بتوان مجموعه «مادرانه» دانست که تاکنون در سه فصل و با سه مجری جداگانه به روی آنتن رفته است؛ مجموعهای که از شاخصترین تولیدات در عرصه حفظ آثار دفاع مقدس محسوب میشود. معصومینژاد سعی کرده بر مبنای جمله امام راحل که فرمود «از دامن زن مرد به معراج میرود» به حقیقت مادران شهدا بپردازد و چرایی مسیر شهادت را از زبان این مادران روایت کند. «جوان» با این فعال فرهنگی گفتوگو کرده است.مستند «مادرانه» با توجه به چه نیازی در رسانه تولید شده است؟
همیشه یکی از دغدغههایم حرفهای مادران شهدا بود که واقعاً سند کافی برای سبک و رفتار زندگی شهداست. وقتی در فیسبوک وارد بحث با گروههای معاند میشدم میگفتند شهدا برای اسلام نرفتند و حس وطنپرستی داشتند. با هیچ چیز قانع نمیشدند حتی وصیتنامه شهدا را دستکاری شده میدانستند اما وقتی فیلم مادر یا پدر شهیدی منتشر میشد که ميگفت پسرم برای حفظ اسلام رفت، تسلیم میشدند. این مسئله برای من یک دغدغه جدید ایجاد کرد تا اینکه وقتی به سمت مستندسازی درباره این موضوعات رفتم، در مدت کوتاهی دیدم نه تنها مستند شهدا را ساخته بودم، بلکه مستند تعداد زیادی از شهدای محله و منطقه خودمان را کار کرده بودم و حدود ۷۰ قسمت از مادران شهدا مستند ساخته بودم. شما یکی از ارزشمندترین اسناد انقلاب اسلامی یعنی صحبتهای مادران شهدا را استخراج کردید. پای صحبت کدام مادر بیشتر متأثر شدید؟
هر کدامشان حرفهای زیادی داشتند اما مادر شهیدان مظفر خودش در پشت جبهه و در سوله رختشویخانه با دیگر خواهران لباس شهدا را میشستند، میدوختند، اتو میکردند و دوباره برای استفاده رزمندگان میفرستادند. همسر و پنج پسرش هم در خط مقدم بودند یا مادر چهار شهید جُنیدی در کنار همسر روحانیاش از قبل از انقلاب در مبارزات بود و وقتی پس از انقلاب امام جمعه شد جوانان را با خود به جبههها میبرد. چهار پسرش را به جبهه فرستاد و به شهادت رسیدند تا نگویند آقازادهها جبهه نمیروند یا مادر شهیدان خالقیپور به گفته خودش در طول جنگ یکبار نشد اعضای خانواده کنار هم باشند و دورهم غذا بخورند. پس از شهادت سه فرزندش هم هشت سال همسر جانبازش را در بستر مراقبت کرد. هشت سال بعد در جبهه فرهنگی دوش به دوش بچههای جبهه فرهنگی در جشنواره عمار فعالیت میکرد الان هم در مناطق سیلزده و زلزلهزده حضور مییابد و در طرح کمک مؤمنانه و جهادی گوی سبقت را از دیگران ربوده است و همه اینها مرا متأثر کردهاند. متأسفانه در برخی برنامهها مادران شهدا را مظلوم و ضعیف و قابل ترحم نشان میدهند.
بله و یکی از انگیزههایی که من در این عرصه ورود جدی پیدا کردم همین موضوع بود تا قهرمان و سرزنده بودن مادران شهدا را به همه نشان دهم. مثلاً مادر ژاپنی شهید محمد بابایی را نشان دادم تا بگویم مردم ایران قدر ایران سربلند و آزاد را بدانند و نشان دهم که دغدغهها و افکار او چقدر قهرمانانه است. بزرگترین مانعی که در این مسیر داشتید چه بوده؟
اینکه هنوز حرفهای مادران و پدران شهدا برای متولیان مسئله جدی نیست، در حالی که ظرفیت بالایی برای حفظ نظام و ارزشها دارند. وقتی زلزله یا سیل یا کرونا آمد از نزدیک دیدم که اینها چه جریانی بهراه انداختند و خیلی تلاش کردم این موضوع را جا بیندازم اما متأسفانه مسئولان دغدغهای ندارند. اگر هم کاری انجام میدهند در حد بالا بردن رزومه و عملکرد کمی مجموعه تحت امرشان است. مثلاً هزینه زیادی برای تجهیزات دوربین و صدا و عوامل صرف میکنند تا با مادران و پدران شهدا مصاحبه کنند اما مصاحبهکننده مقدمات را بلد نیست چون منافع مالی در آن وجود دارد. دوست یا بستگان فلان مسئول دوربین دستش گرفته و مصاحبههای ضعیفی که هیچ استفادهای هم نمیشود انجام داده چون اصولاً فکر و راهبرد مشخصی پشت آن نبوده و گویی صرفاً برای رفع تکلیف اداری به سمت مادران شهدا رفتهاند. یک بار به محل آرشیو این فیلمها سر زدم و مصاحبهها را دیدم، فاجعه بود. مثلاً پرسیده بود پسرتان بچه خوبی بود؟ از او راضی بودید؟ درسخوان بود؟! و این سطحی بودن مصاحبه دردآور است. بودجه صرف میشود اما هیچ خروجی ندارد و فقط جیب عدهای پر میشود. یا در نهاد و ارگانی که متولی کار شهداست موضوعی را نهادینه کردهاند که دیگر حرف از شهادت و دفاع مقدس نزنید. الان باید ایثار اجتماعی را گسترش بدهیم؛ صدقه دادن و کمک به همسایه را! جالبترین خاطرهای که از «مادرانه» دارید چیست؟
آشنایی و ارتباط با مادران شهدا و رفت و آمدهای دوطرفه واقعاً خاطرهساز و جالب است؛ وقتی برنامهای به شبکه تحویل داده میشود گاهی چند ماه طول میکشد اما پخش نمیشود تا به مناسبت شهادت یکی از ائمه آن را پخش کنند. برای «مادرانه» شهید ماهرو همین اتفاق افتاد. مادر شهید بالای ۹۰ سال سن داشت و گوشش سنگین بود. از شهادت پسرش بیشتر از سی و اندی سال میگذشت، برنامه به سختی ضبط شد. پس از تولید، چند ماه در پخش بود تا اینکه در مناسبتی پخش کردند. فردای شبی که پخش شد، داماد حاجخانم تماس گرفت و از طرف حاجخانم تشکر کرد. گفت حاجخانم چون گوشش سنگین است نمیتواند خودش صحبت کند. حاجخانم میگوید برای من بهترین هدیه بود شما از کجا میدانستید سالگرد شهید دیشب بوده است؟! در صورتی که اصلاً هیچکس به این موضوع توجه نکرده بود. جالب اینجاست دقیقاً دو سه روز بعد حاجخانم به رحمت خدا رفتند. تأثیرات «مادرانه» بر خود مادران شهدا چطور بود؟
کمتر اتفاق میافتاد که مادر شهیدی پس از برنامه زنگ نزند و تشکر نکند. از شور و شعفی که در صدایشان بود میفهمیدم راضی بودند. بخشی از این رضایت، بهخاطر قطع نکردن این ارتباط بود. به محض اطلاع از پخش برنامه با آنها تماس میگرفتم. حتی برای بازپخش برنامه هم اطلاعرسانی میکردم. بخشی از این رضایت جامع و کامل بودن و ادا شدن حق مطلب بود. ما گاهی حدود چند ساعت مصاحبه میگیریم اما فقط خروجی باید زیر نیم ساعت باشد. نمیگذارم به اصل مطلب لطمه وارد شود. عکسها و فیلمهای شهدا در جای خودشان و در خاطره مربوطه قرار میگیرد. برای مادران شهدای دفاع مقدس بسیار هیجانانگیز میشود. به اذعان برادر یا خواهر شهید، پس از پخش «مادرانه»، جایگاه فراموش شده مادرمان در فامیل به جای خودش برگشت. تماس میگیرند، سر میزنند، خاطرههای جالبی که ما نمیدانستیم را تعریف میکنند و... اینها در روحیه مادران خیلی تأثیر گذاشته است. اتفاق مهمی هم پس از پخش «مادرانه» رخ داده است؟
کتاب برخی از این شهدا بلافاصله توسط نویسندگان نوشته میشود. این عزیزان بهدنبال سوژهیابی هستند. گاهی سوژههای جالب را مستقیماً بنده به آنها معرفی میکنم و گاهی با پخش «مادرانه» جرقهای در ذهن نویسنده یا ناشر زده میشود و چون این برنامه جامع و کامل است حدود ۵۰ درصد کار برایشان تسهیل میشود. شهدای دفاع مقدسی که سی و اندی سال از شهادتشان گذشته بود و کتابی از آنها بیرون نیامده بود دقیقاً یکي، دو سال پس از پخش«مادرانه»ها یا کتابشان توسط ناشرها چاپ شد و یا شرح حالشان بهصورت ویژهنامه در مجلات و نشریات منتشر شد. خانواده شهدایی را میشناختم که هر سال در سالگرد شهید نذورات یا هدایایی مثل چفیه، سربند، پلاک و... پخش میکردند اما در اولین سالگرد شهید پس از پخش «مادرانه»، ویژهنامه، زندگینامه و خاطرات شهید را پیاده کردند و به همراه یک لوح که شامل فیلم ضبط شده «مادرانه» شهید بود به فامیل، دوست و آشنا میدادند. این همان تأثیرات تولید محتوای خوب است. موردی هم داشتید که اهالی محل ندانند مادر شهید است و پس از «مادرانه» متوجه شوند؟
بله. مثلاً مادر شهیدی بود که سوپرمارکت محل نمیدانست ایشان مادر شهید است. پس از پخش برنامه، صاحب سوپری دیگر اجازه نمیداد مادر شهید خودش خرید کند. شماره تلفن داد که زنگ بزنید، مایحتاج را بگویید برای شما میفرستم. یک خاطره در مورد اهمیت پرداختن به این خاطرات مادران شهدا بفرمایید.
برای اینکه منزل مادر شهید سیدصادق آقااعلایی برویم هماهنگی طول کشید. حدود دو ماه بعد وقتی به ملاقات ایشان رفتیم دیدیم که آلزایمر شدید گرفتهاند اما به لطف دوستان و خانواده مستند خوبی از شهید تهیه شد. وقتی شرایط مادر را دیدیم برنامه از قالب مادرانه به سمت مستند تغییر کرد. همانجا از دوستان و خانواده شهید گفتوگو گرفتیم و مادر را سر مزار شهید بردیم؛ متأسفانه طی این چند سال برخی از همین مادران شهدا به رحمت خدا رفتند و برخی هم بهشدت مریضاحوالند. کار ما نوعی تفحص شهداست با این تفاوت که تفحص خاطرات و زندگی شهدا اگر بیشتر از تفحص جسم شهدا ارزش نداشته باشد، کمتر نیست و وظیفه ماست تا هر چه زودتر این خاطرات را تفحص کنیم.
سایر اخبار این روزنامه
نامزدها با اقتصاد شروع کردند
قالیباف رئیس مجلس ماند
ساموراییها اولین محک بلندقامتان در ریمینی
میخواستم سرزنده بودن مادران شهدا را نشان دهم
فرمان خاموشی ماینرها صادر شد
شورای نگهبان به قانون عمل کرد و اعضا به لحاظ وجدانی اقناع شدند
اسرائیلیات گروسی در دور نهایی وین
«شهرستان ادب» شهری برای احیای شعر و داستان اصیل است
سفری پر از ابهام و سردرگمی در تاکسیهای اینترنتی