مديران ورزش نه در مديريت تخصص دارند و نه در ورزش

علي ولي‌اللهي
تقريبا در پايان دولت دوازدهم قرار داريم. اينكه دولت حسن روحاني در بخش ورزش چه دستاوردهايي داشته و اينكه دولت بعدي چه چالش‌هايي پيش‌رو خواهد داشت، جزو سوال‌هايي است كه بايد اين روزها پرسيده و پاسخي براي آن پيدا شود. نخستين مهمان روزنامه «اعتماد» در اين رابطه ايمان فرزين است؛ يكي از آدم‌هاي دنياديده حوزه ورزش. فرزين، مدير اجرايي فدراسيون بين‌المللي بسكتبال (فيبا) در غرب آسياست. وي پيش از اين 8 سال ناظر اجرايي و مسوول هماهنگي پخش تلويزيوني بين‌الملليAFC در ايران بوده و در طول سال‌هاي گذشته با فدراسيون‌هاي فوتبال و واليبال نيز همكاري داشته است. وي همچنين تنها ايراني بوده كه به عنوان ناظر رسانه‌اي و به دعوت كميته برگزاري مسابقات در بازي‌هاي المپيك 2016 ريو برزيل حضور داشته است.
شما با چند فدراسيون همكاري داشتيد. فكر مي‌كنيد كدام فدراسيون بيشتر به استانداردهاي حرفه‌اي نزديك شده؟
در طول سال‌هاي گذشته با چند فدراسيون از جمله فوتبال، واليبال، ورزش‌هاي همگاني و بسكتبال كار كرده‌ام. به جرات مي‌گويم فدراسيون بسكتبال در حال حاضر حرفه‌اي‌ترين فدراسيون ورزشي كشور است. آنها در بخش‌هاي مختلف از جمله شبكه‌هاي اجتماعي، مسابقات و آموزش بسيار حرفه‌اي و در بخش بانوان فعال‌تر از ديگر فدراسيون‌ها هستند. دكتر طباطبايي رييس فدراسيون خودش بازيكن ملي و يك فرد تحصيلكرده و دنياديده است و با وجود فقر بودجه و امكانات، نتايج درخشاني كسب كرده‌اند. اعتقاد دارم در حق بسكتبال ظلم شده و اگر توجه و سرمايه‌گذاري كه در واليبال انجام شده در بسكتبال هم بشود، اين رشته قطعا موفقيت‌هاي بيشتري براي ورزش كشورمان به ارمغان خواهد آورد.


شما به نحوه مديريت فدراسيون بسكتبال اشاره كرديد. پس يعني فدراسيون‌هاي ديگر با مشكل مديريتي مواجه هستند؟
مهم‌ترين مشكل ورزش كشور، سوءمديريت است. مديران ورزشي اغلب وابستگي به نهادها و دستگاه‌هاي دولتي و اجرايي دارند و همين مساله علت حجم بالاي نابساماني‌ها و شكست‌ها و همچنين تعداد زياد پرونده‌هاي حقوقي عليه ورزش ما در محاكم بين‌المللي است. در حال حاضر جز دو فدراسيون، در بقيه فدراسيون‌ها، باشگاه‌ها و مجموعه‌هاي ورزشي كشور از مديراني استفاده مي‌شود كه نه تخصصي در مديريت دارند و نه در ورزش! تعداد مديران در ورزش ما محدود است و همين عده دايما بين فدراسيون‌ها، باشگاه‌ها، وزارت ورزش و مجموعه‌هاي ورزشي جابه‌جا مي‌شوند. الان ميليون‌ها نفر در ايران آقاي رسول‌پناه يا فتح‌الله‌زاده را مي‌شناسند، اما چه كسي كاوه مهرابي را مي‌شناسد؟ كاوه مهرابي به عنوان بازيكن تيم ملي بدمينتون ايران در المپيك 2008 پكن شركت كرده و امروزه يكي از مديران كميته بين‌المللي المپيك (IOC) است. در رسانه‌هاي ورزشي كشور چقدر به وي پرداخته شده است؟
با اين وجود مديران كاربلدي هم در كشور داريم.
البته مديران ورزشي و افراد صالح در كشور وجود دارند، اما متاسفانه اغلب يا خانه‌نشين هستند يا مسووليتي در ورزش ندارند. براي مديريت يا بايد افرادي را جهت آموزش علوم مديريتي و حقوقي ورزشي بورسيه كنيم يا بايد مدير اجرايي از خارج وارد كنيم. به نظرم گزينه اول هم به لحاظ اقتصادي و هم از جهت سرمايه‌گذاري براي كشور به صرفه‌تر است. كشورهاي عربي در زمينه نيروي انساني مستعد و متخصص مشكل دارند، براي پروژه‌هاي بزرگ‌شان از مديران اجرايي و نيروهاي انساني خارجي استفاده مي‌كنند. حتي تصور اينكه يك تورنمنت بزرگ بين‌المللي مثل جام جهاني يا المپيك بدون مديران اجرايي خارجي كه تجربه بين‌المللي دارند برگزار شود، غيرممكن است.
نظرتان در رابطه با فدراسيون‌هاي مدال‌آور ما نظير كشتي چيست؟ ورزش ايران در طول تاريخ خود، بيش از 60 درصد مدال‌هاي خود در المپيك را توسط كشتي به دست آورده است. اين بدين معني است كه ما تقريبا براي ديگر رشته‌هاي ورزشي هيچ كاري نكرده‌ايم. يك زماني امكانات ورزشي كم بود و كشتي يك ورزش محبوب در كشور حساب مي‌شد. به همين دليل كشتي و ورزش‌هاي باستاني و پهلواني جايگاه ويژه‌اي در فرهنگ كشور ما دارند و قابل احترام هستند. اما واقعيت اين است كه امروزه با تغيير ديدگاه و سليقه نسل جديد، كشتي ديگر محبوبيت سابق را خصوصا ميان نوجوانان و جوانان ندارد و ورزش‌هايي مثل فوتبال، واليبال، بسكتبال بسيار پرطرفدارتر از كشتي هستند. كشتي در جهان هم ورزش محبوبي نيست. جز ايالات متحده امريكا، كوبا، روسيه و كشورهاي اتحاد جماهير شوروي سابق و ايران، در ديگر قاره‌ها و كشورهاي جهان كشتي جزو ده رشته ورزشي اول هم نيست و قطعا از المپيك تابستاني حذف خواهد شد.
مدتي پيش قرار بود اين اتفاق بيفتد اما گويا منتفي شد.
اينكه عرض مي‌كنم كشتي قطعا از المپيك تابستاني حذف خواهد شد به اين دليل است كه اسپانسرها، حاميان مالي و شركاي تجاري IOC كه ميلياردها دلار هزينه مي‌كنند، تعيين‌كننده هستند. براي اين شركت‌ها جذابيت و تماشاگرپسند بودن مهم‌ترين فاكتور است كه متاسفانه رشته كشتي امروزه فاقد اين عامل مهم و تاثيرگذار است. امروزه واليبال ساحلي، بسكتبال سه نفره، موج‌سواري، دوچرخه‌سواري BMX و رقص شكسته يا برك‌دنس به عنوان رشته‌هاي جديد به بازي‌هاي المپيك اضافه شدند. آن روزي كه كشتي از المپيك كنار گذاشته شود، روز سياه ورزش كشور ما خواهد بود، چراكه ورزش ما بيش از حد متكي به كشتي و مدال‌هايش بوده. اگر مي‌خواهيم در آينده ورزش جهان جايگاهي داشته باشيم، بايد نگرش و رويكردمان را نسبت به ورزش قهرماني تغيير دهيم. بايد سرمايه‌گذاري در ورزش به سمت رشته‌هاي نوين برود و ورزش ايران از ديدگاه سنتي رها شود. مثلا سال‌هاست با وجود ريخت و پاش‌هاي ميلياردي در فوتبال نتوانسته‌ايم موفقيتي در عرصه بين‌المللي كسب كنيم. معتقدم اگر فقط يك‌دهم اين ارقام هنگفت را براي رشته‌هاي ورزشي ديگر هزينه كنيم، نتيجه‌اش براي ورزش بهتر خواهد بود. كشورهاي صاحبنام ورزش جهان مثل امريكا و چين مدال‌هاي رشته‌ها و ماده‌هاي مختلف آن رشته‌ها را ساعتي و روزانه درو مي‌كنند، اما ما هنوز درگير اين هستيم كه چرا تيم ملي فوتبال اميدمان به المپيك صعود نمي‌كند يا آيا كشتي اين دوره مي‌تواند براي‌مان چند مدال بياورد يا خير!
بحث فوتبال شد. وضعيت فدراسيون فوتبال با مديريت عزيزي‌خادم را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟
اميدوار بودم كه تغييرات گسترده در سطح فدراسيون فوتبال، نقطه عطفي در مديريت فوتبال ما باشد. اما در طول بيش از دو ماه گذشته از استقرار آقاي عزيزي‌خادم، با توجه به انتصابات انجام شده توسط وي، همچنين مشاوران ايشان و مصاحبه‌هاي انجام شده، در مجموع آينده خوبي را براي فوتبال ايران تحت مديريت آقاي عزيزي‌خادم پيش‌بيني نخواهم كرد. البته از نزديك ايشان را نمي‌شناسم اما عملكرد ايشان در همين مدت كوتاه به نظرم بسيار پرحاشيه و قابل نقد بوده است. همين كه وي را متهم به رنگي بودن و طرفداري از يك تيم خاص مي‌كنند، يعني ايشان نيمي از جامعه را از همين ابتدا عليه خود مي‌بيند. البته انتصابات افراد مختلف در فدراسيون نيز به اين شائبه دامن زده است. هرچند اعتقاد دارم عيار مديريت آقاي عزيزي‌خادم در آينده بيشتر مشخص خواهد شد و همه‌ چيز به نتايج تيم ملي فوتبال در مسابقات مقدماتي جام‌جهاني بستگي دارد.
مديريت تيم‌هاي سرخابي هم با مشكلات زيادي مواجه است.
در اين رابطه من فقط به يك نكته اشاره مي‌كنم. بر اساس ماده ۱۳ قانون برنامه ۵ ساله پنجم توسعه «پرداخت هرگونه وجهي از محل بودجه كشور به هر شكل به ورزش حرفه‌اي ممنوع است». اين قانون فارغ از خوب يا بد بودنش، زمينه‌ساز مشكلات فراوان مالي براي دو باشگاه پرطرفدار فوتبال ايران يعني پرسپوليس و استقلال شده است و اين دو تيم بسياري از بازيكنان و اعضاي كادر فني‌شان را از دست داده‌اند. با اين حال باشگاه‌هاي صنعتي كشور از جمله سپاهان، ذوب آهن، فولاد و حتي پيكان و سايپا كه تيم‌هاي بدون طرفدار هستند، ريخت و پاش‌هاي ميلياردي مي‌كنند. چطور دولت براي پرسپوليس و استقلال نه، اما براي تيم‌هاي بخش صنعت مي‌تواند هزينه كند؟ مگر اين تيم‌هايي كه گفتم دولتي نيستند؟ اين قانون تبعيض‌آميز است يا بايد به‌طور كلي لغو شده يا اجراي آن براي همه باشگاه‌هاي دولتي يكسان باشد. پرسپوليس و استقلال سال‌هاست از بسياري از حقوق قانوني خود بي‌بهره هستند و نبايد بيش از اين به اين دو باشگاه ظلم كرد.
در بحث زيرساخت‌ها هم چندان خوب عمل نكرديم، اين طور نيست؟ مجموعه ورزشي آزادي به تنهايي جور ورزش كشورمان را مي‌كشد. بسياري از همايش‌ها و سخنراني‌ها و مراسم سياسي و اجتماعي نيز در اين محل برگزار شده است. چند سال پيش مدت كوتاهي به يكي از مديران اين مجموعه عرض كردم كه به جاي مجموعه ورزشي آزادي روي سردر وروي اصلي مجموعه، بنويسيد مخروبه ورزشي آزادي! واقعيت اين است كه بزرگ‌ترين و مهم‌ترين مجموعه ورزشي كشور حال خوبي ندارد و اگر اين استهلاك با همين روند ادامه پيدا كند، در آينده نه چندان دور غيرقابل استفاده خواهد شد. جز استاديوم يكصدهزار نفري فوتبال كه آن هم به لطف فشارهاي AFC و فيفا فقط به‌ صورت ظاهري بازسازي شده، ديگر اماكن اين مجموعه به ‌شدت مستهلك شده‌اند. سقف سالن دوازده هزار نفري سوراخ شده و از آن آب چكه مي‌كند، سالن استخر قهرماني همين‌طور! موتورخانه مجموعه فرسوده است، سالن‌هاي واليبال و بسكتبال مناسب برگزاري مسابقات بزرگ و بين‌المللي نيستند و در ديگر اماكن و اراضي اين مجموعه، ساخت و سازهايي انجام شده كه بعضا هيچ همخواني با معماري اصلي و اوليه مجموعه ندارند. هر فدراسيوني آمده و براي خودش قسمتي از مجموعه را گرفته و ساخته و اين ناهماهنگي و نابساماني مشهود است. حتي آسفالت قسمت‌هايي از مجموعه مربوط به قبل از انقلاب است! به ‌نظرم مجلس بايد طرحي داراي فوريت را تصويب و دولت بعدي را مكلف كند تا اقدامات لازم را جهت بازسازي اساسي و احياي مجموعه ورزشي آزادي انجام دهد. اين مي‌تواند يك طرح ملي و داراي اولويت باشد و قطعا بدون هماهنگي دولت و مجلس و تخصيص رديف بودجه مشخص امكان‌پذير نخواهد بود.
شما به عنوان ناظر رسانه‌اي با AFC و IOC همكاري داشته‌ايد. وضعيت رسانه‌اي ورزشي در ايران را چطور مي‌بينيد؟
عقيده دارم ورزش ما بيشتر ضربه را از نداشتن رسانه‌هاي تخصصي و مستقل مي‌خورد. وقتي فدراسيون هزينه اعزام خبرنگار و عكاس يك رسانه به مسابقات خارجي را تقبل مي‌كند، چطور مي‌توان از آن رسانه انتظار داشت تا منتقد آن فدراسيون باشد؟ اين نوعي پرداخت حق‌السكوت است كه رسانه‌هاي ما را عملا در اختيار مديران فدراسيون‌هاي ورزشي گذاشته است. تا زماني كه رسانه‌هاي ورزشي از استقلال مالي و مديريتي برخوردار نباشند، نمي‌توانيم معضلات واقعي مديريتي را در ورزش به چالش بكشيم. شما امروز اين را مي‌توانيد به وضوح مشاهده كنيد كه عمده اخبار يكي از پربيننده‌ترين سايت‌هاي ورزشي كشور حول محور حواشي زرد و بي‌ارزش و چيپ تمرينات تيم‌ها و اينستاگرام بازيكنان فوتبال است. به جاي به چالش كشيدن مشكلات اساسي، استوري بازيكنان را خبر كرده و خوراك و محتواي بيننده را اين‌گونه تامين مي‌كنند. بايد گريست به حال اصحاب رسانه‌اي كه با يك كارت هديه و يك سفر خارج از كشور قلم خودش را به حراج بگذارد!