آقایان نامزدها! سخن را چنین خوار مایه مدارید

«مشارکت» به کدامین علت‌ها کم یا زیاد می‌شود؟ از میان همه علت‌هایی که برشمرده می‌شود می‌خواهم به یک علت کمترگفته‌شده یا کمترشناخته‌شده اشاره کنم: سخن گفتن متین، راستین، وزین و مسئولانه مسئولان!
مردم حرف‌ها یادشان نمی‌رود و راستین و متین بودن حاکمان را بسیار بیشتر از هر فعل و عمل آن‌ها می‌پسندند. جهان نیز با این همه وسایل ارتباط جمعی، جهان فراموشی و مخفی‌کاری نیست و هر سخن با تصویر، صوت و به شکل مکتوب، ثبت و ضبط می‌شود. حال مردمی را تصور کنید که روی گوشی موبایل خود فهرستی از تناقض‌ها و دروغ‌بافی‌ها و سبک‌گویی‌ها را مضبوط دارند. با چنین مردمی چگونه می‌توان دم از اعتماد و اعتقاد زد؟!
فردوسی پاکزاد هزار سال پیش به ایرانیان آموخت که: «سخن ماند از تو همی یادگار/ سخن را چنین خوارمایه مدار». چه بسا جناب فردوسی این حکمت را از «باب علم» آموخته باشد که به باب علم بودن او باور عمیق دارد: «که من باب علمم علیم در است/ درست این سخن قول پیغمبر است»
رسول گرامی اسلام و مولا علی و ائمه اطهار درباب سخن، سخن‌ها دارند که بد نیست مسئولان ما و نامزد‌های انتخابات‌ها پیش از ورود به میدان مسئولیت، سخن گفتن خود را با معیار اهل بیت علیهم‌السلام تنظیم کنند.


«سخن بگویید تا شناخته شوید؛ زیرا آدمی زیر زبانش نهفته است» (و اتفاقاً مردم ما نیز مسئولان را از روی سخن گفتن آنان قضاوت می‌کنند.).
«نشانه درماندگی، تکرار سخن هنگام گفتگو است» (در این باره فراوان می‌شود نمونه آورد از مسئولانی که در یک سخنرانی حرف را بار‌ها تکرار و شنونده را ملول و درمانده می‌کنند.).
«هر کس سخن گفتنش نرم و روان باشد، دوست داشتنش نیز بایسته باشد» (و مقایسه کنید با تندروی‌ها و تندگویی‌هایی که برخی مقامات با مخالفان و منتقدان خود دارند و همه را از دور خود پراکنده می‌کنند.).
«زبان خویش را به سخنان پسندیده عادت ده تا از سرزنش در امان باشی» (سخن پسندیده کجا و برخی از افاضات مستمر فخرفروشان بی‌مایه کجا).
«راست‌ترین سخن آن است که زبان حال نیز گویای آن باشد» (و این حرف بسیاری از مردم است که نمی‌توانند بین گفته برخی مسئولان با عملکرد آنان تطبیق دهند.).
«زشت‌ترین سخن آن است که پاره‌ای از آن، پاره دیگرش را نقض کند» (و این پردامنه‌ترین ایراد در میان مسئولان دولتی در چند دولت اخیر بوده که سلاطین تناقض در آن‌ها رئیس‌جمهور یا به‌ویژه معاون اول بوده‌اند!).
«سزاوار است که دانش آدمی از سخن گفتن او فزون‌تر و خردورزی وی بر زبانش چیره‌تر باشد» (مقایسه کنید این را با اظهارنظر مسئولان از هر دری و هر زمینه‌ای بدون آنکه اولیات آن بحث و موضوع را بدانند.).
«هرگاه سخن گوینده با باور درونی او یکسان باشد، شنونده آن را می‌پذیرد؛ و هر گاه با باور درونی او یکسان نباشد، در جان شنونده از جایگاه خوبی برخوردار نمی‌شود» (و چرا بسیاری از ادعا‌های مدیران ما از سوی مردم پذیرفته نمی‌شود؟).
«هر کس سخنش پژوهشگرانه باشد، اشتباهش نیز اندک باشد» (و چرا اشتباهات این قدر زیاد است؟ آیا جز به این خاطر که از سر دل‌سیری و بدون اندکی تحقیق و تعمق سخن می‌گوییم؟).
«از چیزی که دانشی فراگیر نسبت به آن نداری، سخن نگو» (با این توصیف باید بیشتر شاهد سکوت مسئولان باشیم تا سخن گفتن آنان! اما درست برعکس است).