جوانی بازگشته با اینستاگرام

ترانه بنی یعقوب
گزارش نویس
مژه‌هایش تکه تکه روی صورتش افتاده.گاهی هم آنقدرمژه‌ها کج و کوله روی چشمانش چسبیده که نمی‌فهمی جریان از چه قرار است. اوایل مثل خیلی از ‌فالوئرهایش نمی‌فهمیدم این مژه‌ها واقعی نیست و با نرم افزار یا فیلتری در اینستاگرام درست شده. بعدها فهمیدم چشمانش هم که یکی در میان سبز و آبی می‌شود با همین نرم افزار رنگ شده. کم‌کم حرفه‌ای‌تر شد و دیگر مژه‌های بلند و ابروهای پرپشت را سر جای خودش قرار می‌داد. پوست صاف و کشیده هم که دیگر سرجای خودش. صفحه‌اش مثل صدها صفحه‌ای که در اینستاگرام باز شده یک هدف اصلی دارد، جذب بیشتر فالوئر. برای برخی بیشتر دیده شدن هدف اصلی است و برای برخی هم کسب درآمد و برای عده‌ای هردوتا. اینفلوئنسرهای اینستاگرامی که صفحه هایشان روزانه 20-10 و شاید تعداد بیشتری عکس و ویدئو دارد، می‌گویند دنبال این هستند تا برای جلب اعتماد مشتری، معرفی محصول و خدمات‌شان از طریق عکس، فیلم و نوشته به زندگی‌تان وارد شوند و تا حد زیادی سلیقه و زندگی‌شان را به شما بشناسانند.
 صبح عکس چای و قهوه می‌گذارند. بعدازظهر سالاد و کنارش هم معمولاً یک  ایده اصلی دارند؛ از ورزش گرفته تا آموزش نقاشی و خانه‌داری و هر چیزی که تصورش را بکنید. پند‌های روانشناسانه هم که معمولاً چاشنی اصلی صفحه‌شان است. جملاتی مثل «مثبت فکر کن و انرژی کائنات را قورت بده» و ازاین دست جملات انگیزشی و... اما به صفحه خیلی‌هایشان که دقیق شوی بعد از مدتی متوجه می‌شوی نه تنها صورتی که می‌بینی قلابی است، که خیلی از چیزهای دیگری که به خوردت می‌دهند هم جعلی است.


دکتر قلابی
 «اوایل در صفحه‌اش فقط آموزش نقاشی می‌داد، رفیق خودم بود. بعد دیدم به یک روانشناس تبدیل شد ، آن هم فقط ظرف چند ماه. ناگهان توی صفحه‌اش در قسمت بیوگرافی اضافه کرد دکترای روانشناسی از فلان دانشگاه خارجی. من می‌دانم که او چنین مدرکی ندارد اما مگر همه ‌فالوئرهایش هم می‌دانند. دستورات روانشناسی‌اش همه از کتاب‌های زرد روانشناسی کپی و صادر می‌شود و چاشنی‌اش صدها عکس و فیلم مدیتیشن و روشن کردن شمع.» سارا یکی از کسانی است که چند نفر از دوستان نزدیکش به اصطلاح شاخ اینستاگرام شده‌اند.« با همین چرندیات و دروغ تحویل دادن به مردم الان چند نفر را می‌شناسم که کلی از صفحات‌شان درآمدزایی می‌کنند. حالا این خیلی مهم نیست، دردناک ماجرا این است که برخی جذب شخصیت‌شان می‌شوند و حسرت زندگی‌شان را می‌خورند کسی هم نیست که دستشان را رو کند.»
 30 ساله‌ها و 20 ساله‌های قلابی
«هلن هستم 30 ساله. الان در جردن زندگی می‌کنم. متأهلم و در امور خانه‌داری متخصص.» دوست دوران مدرسه هلن وقتی برای اولین بار این جملات را در صفحه اینستاگرام دوستش شنید به قول خودش شاخ روی کله‌اش سبز شد.«زن خوب تو همکلاسی من بودی و الان هر دویمان 42 ساله هستیم. چطور یک مرتبه برای جذب فالوئر این طوری هویت ات را عوض می‌کنی. آخر 12 سال کوچکتر. به شوهرم که گفتم، گفت تعجب نکن مجبور است چنین کاری کند برای اینکه پا به سن گذاشته‌ها چندان در اینستاگرام طرفدار ندارند.» اما می‌دانید چه چیزی ماجرا را خنده دارتر کرد اینکه هلن سال بعد 31 ساله شد و سال بعدش 32 ساله. کیک تولدش را با افتخار جلوی دوربین فوت می‌کرد و فالوئرهایش هم تبریک نثارش می‌کردند. دوست هلن می‌گوید بعد ازمدتی او ارتباطش را با همه دوستان قدیمی‌اش قطع و حتی آنها را از صفحه‌اش بلاک کرد، دیگر خودش هم باورش شده بود که در دهه 30 زندگی‌اش به سر می‌برد. این اتفاق درباره حسین هم افتاد یک صفحه تمرینات ورزشی راه انداخت. اوایلش می‌گفت 45 ساله است اما کم کم 36 ساله شد. برخی فالوئرها یادشان بود اما کی به کی است وقتی می‌شود این طوری هویت جعل کرد و قیافه را تغییر داد و مدرک قلابی گرفت، سن که دیگر جای خود  دارد. خلاصه اینکه اگر شما هم مثل من این پدیده برایتان عجیب است و دلتان می‌خواهد درباره تبعاتش بدانید و بتوانید برای خودتان این پدیده را تحلیل کنید ادامه این گزارش و صحبت‌های کارشناسان را بخوانید.
برند‌سازی شخصی
 «ماهیت شبکه‌های اجتماعی این است که هویت و کاراکتر خاصی از آدم‌ها را می‌پذیرد. مثلاً درباره کلاب هاوس این طور است که چون تحلیل‌های علمی و سیاسی مهم است معمولاً در بخش بیوگرافی افراد بیشتر افتخارات علمی‌شان را پررنگ می‌کنند. مثلاً می‌نویسند مترجم، نویسنده و کلی عنوان دیگر تا وقتی برای دیگران حرف می‌زنند شخصیت‌شان قابل پذیرش باشد. اینکه چقدرهمه اینها واقعیت داشته باشد ، نمی‌دانیم.» دکترهلیا عسگری، پژوهشگر علوم ارتباطات اینها را می‌گوید.
او ادامه می‌دهد:«در اینستاگرام به‌خاطر فضایی که دارد ایده‌آل‌های دیگری مهم است مثلاً دیدن فضاهای لوکس، پولداری و شیک بودن مورد پذیرش است و درآمد جدی و شهرت برای آدم‌ها دارد. برای همین افراد فعال یا اینفلوئنسرها برای خودشان یک هویت جدیدی می‌سازند، یعنی یک نوع برندسازی شخصی می‌کنند.»
به‌گفته او شبکه‌های اجتماعی یکسری فاکتورهایی را تعریف می‌کنند و اشخاص بر اساس آن فاکتورها شخصیت‌شان را می‌سازند مثلاً اگر می‌خواهم در کلاب هاوس پذیرفته شوم باید یکسری فاکتور خاص ارائه دهم، اگر می‌خواهم در اینستاگرام موفق و مشهور شوم و آدم‌ها به من توجه کنند نیاز به یک تعداد فاکتور مشخص دارم و بر اساس آن فاکتورها شخصیت خودم را معرفی می‌کنم.اگر دقت کنید بیشترعکس‌ها و قاب‌ها در اینستاگرام نمادهای خاص دارد. مثل کتاب و قهوه یا لباس خاص. از آنجا که مثلاً اینستاگرام یک شبکه اجتماعی جوان پسند است معمولاً خیلی‌ها با سن و کلام‌شان بازی می‌کنند تا مورد پسند ‌فالوئرها قرار بگیرند.
 او در تعریف برند‌سازی شخصی ادامه می‌دهد:«این فرایندی است که تصویری  را که از خودمان به دیگران ارائه می‌دهیم،  مشخص می‌کند تا آدم‌های دیگر ما را بر اساس آن بشناسند. براین اساس ارزش‌هایمان را به دیگران منتقل می‌کنیم. اگر ارزش را از روی این پروسه‌ برداری فقط به شهرت فکر می‌کنی. آدم‌ها بر اساس ارزشی که آن شخص ترویج می‌کند، جذبش می‌شوند. در واقع هدف اصلی شبکه‌های اجتماعی هم همین است؛ اینکه آدم‌ها دائم خود را تغییر بدهند و وسیله‌ای هستند تا آدم‌ها ایده‌آل خودشان را بسازند و به نمایش بگذارند. افراد فعال فکر می‌کنند من حالا پلتفرمی در اختیار دارم تا آن آدمی را که دوست دارم  ارائه بدهم. خیلی‌ها در این مسیر شهرت و ثروت وارد قالبی می‌شوند که همان هویت ساختگی است. این هویت ساختگی گاه آنقدر بزرگ می‌شود که دیگر شخص خودش هم باور می‌کند همان آدم است و خیلی‌ها دیگر او را با همان هویت می‌شناسند. بنابراین در دنیای واقعی هم همان هویت را حفظ می‌کند و دیگر نمی‌تواند کاراکتر دیگری داشته باشد. اینفلوئنسرهایی که دیگر پذیرفته‌اند در اینستاگرام حرف اول را می‌زنند در دنیای واقعی هم همین روش را پیش می‌گیرند وهمان شخصیت را به دنیای واقعی می‌برند.»
ترویج خرافات و عقاید باطل
 دکتر امیرحسین جلالی ندوشن، روانپزشک هم در تحلیل این مسأله می‌گوید:«آدمیزاد مخلوطی از شر، خیر و تباهی است و همان‌طور که در جامعه واقعی دروغ و پنهانکاری داریم  از آن طرف خیر و نوع دوستی هم داریم و از سویی عده‌ای در جامعه قانون شکنی می‌کنند.در فضاهای اجتماعی هم این ویژگی‌ها بروز می‌کند اما امکانات خاصی که این شبکه‌ها ایجاد می‌کنند برای اینفلوئنسرها کاملاً این بستر را می‌سازد که هویت‌های جعلی را به خورد ما بدهند؛ چیزهایی که در اصل آنگونه نیستند. مثل کسانی که در این فضاها اسم و رسمی بهم می‌زنند گاهی بعداً به ترویج افکار خرافی و ایده‌های عجیب می‌پردازند یا به نوعی ازشهرت‌شان سوءاستفاده می‌کنند.»
 به عقیده دکترجلالی این شبکه‌ها بیشتر از اینکه به برابری و شنیدن صدای همگان کمک کنند معمولاً آب گل آلودی هستند برای کسانی که آسیب‌های روانی خاص دارند و راحت از آن بهره می‌گیرند و با ساخت هویت‌های کاذب و با سواری گرفتن از اسب تیز پای شبکه‌های اجتماعی جدید به اهداف خودشان می‌رسند. میل به نمایشگری و فریب دادن، میل به دروغ گفتن به خود و دیگران انگار در برخی از این شبکه‌ها با هم رقابت می‌کنند، البته مقداری از این نمایشگری‌ها ایرادی ندارد و همه نباید شخصیت ایده‌آلی داشته باشند. اما این فضا و آب گل آلود آن برای برخی فضایی ایجاد می‌کند تا عقایدشان را با دروغ قالب کنند و به دیگران آسیب بزنند.