غیبت هنر


آفتاب یزد – یوسف خاکیان: خرداد سال۱۳۹۶ بود و شور و حال عجیب دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در بخش‌های مختلف کشور
به وجود آمده بود، همه می‌خواستند در تعیین سرنوشت مملکتشان شریک و سهیم شوند، خیلی‌ها نشستند با کسانی که تصمیم داشتند در انتخابات شرکت نکنند گفتگو انجام دادند و سعی کردند آنها را قانع کنند که بیایید اینبار در انتخابات شرکت کنید و به کاندیدای اصلح رای بدهید و اجازه دهید دولت قبلی به کار خودش در زمینه‌های مختلف ادامه دهد و اقدامات
نیمه کاره خود را به اتمام برساند. خیلی از همانهایی هم که به اصطلاح رای خاموش بودند به واسطه این گفتگوها به رای دادن و حضور در انتخابات ترغیب شدند و در روز رای‌گیری پای صندوق‌های رای رفتند و به کاندیدای مورد نظر خود رای دادند. این موضوع باعث شد که حضور مردم در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بیشتر شود و تعداد رای‌هایی که کاندیداها به دست می‌آوردند به میزان قابل توجهی افزایش یابد. حتما می‌دانید در آن انتخاب چه کسی برنده شد و به ریاست جمهوری رسید و چهار سال دیگر فرصت یافت تا به وعده‌ها و وعیدهایی که هم چهارسال پیشترش و هم در همان سال 1396 داده بود جامه عمل بپوشاند. اما چرا شیخ اعتدال و امید در سال 1396 با رای انتخاباتی بنفش توانست انبوهی از نظرات را به خود جلب کند و بتواند برای دومین بار بر کرسی ریاست جمهوری سرزمین پهناور ایران تکیه زند. با مسائل سیاسی‌اش کاری نداریم چرا که نه این مقال فرهنگی این اجازه را به ما می‌دهد که بخواهیم به بررسی فاکتورهای سیاسی‌ای که باعث شدند حسن روحانی به عنوان برنده دوازدهمین دوره انتخاب ریاست جمهوری معرفی شود، بپردازیم و نه بلد این کار هستیم که بخواهیم تحلیلی در این زمینه داشته باشیم. اما به لحاظ فرهنگی و هنری می‌توان در این زمینه تحلیلی ارائه کرد، تحلیلی که نشان می‌دهد بخشی از موفقیت حسن روحانی در آن سال مرهون چه مواردی بوده است. نیک می‌دانید که هنرمندان و اقشار برجسته و مشهور جامعه همواره طرفداران خاص خودشان را دارند، از امیر تتلو که لایوهایش بیننده میلیونی دارد تا بازیگران سینما مانند باران کوثری، امیر جعغری، پیمان معادی، الهام پاوه نژاد، شهاب حسینی، امیرحسین رستمی، ترانه علیدوستی، فاطمه معتمدآریا، مهراب قاسمخانی، مهتاب کرامتی و... خوانندگانی مانند شهرام ناظری، کیهان کلهر، محسن چاووشی، حسام الدین سراج، امین الله رشیدی، سامان احتشامی، علی لهراسبی، شهرام شکوهی و.... این افراد با اینکه زندگی شخصی خود را دارند و اتفاقا شاید برخی از آنها هیچ تلاشی برای ترغیب کردن مردم به رای دادن به کاندیدای رنگ بنفش نکردند اما همین که خودشان اعلام کردند که ما به فلان کاندیدا گرایش داریم و به او رای خواهیم داد سیل عظیمی از مردم (خاصه آنانی که رای خاموش بودند) را به سمت رای دادن به کاندیدای مورد نظر ترغیب کرده و رای خاموش آنها را به رای فعال تبدیل نمودند، نتیجه چنین اتفاقاتی این شد که رئیس جمهور دوره یازدهم برای دوره دوازدهم نیز در سمت خود باقی بماند و کار را تا چهار سال بعد ادامه دهد. اما پرسشی که در این میان باقی می‌ماند این است که اساسا چرا هنرمندان به سمت رای دادن و ترغیب کردن مردم به رای دادن به کاندیدای خاصی علاقه پیدا کردند. همانطور که همه شما می‌دانید هر کاندیدایی برای اینکه بتواند نظر اکثریت جامعه را به سمت خود بکشاند و به همه بفهماند که کاندیدای اصلح در میان همه نامزدها اوست، به دادن شعارهای تبلیغاتی در بخش‌های مختلف مبادرت می‌ورزد و اینگونه به فعالان همه بخش‌ها اعلام می‌کند که اگر من رئیس جمهور شوم تمام یا حداقل بخش عظیمی از مشکلات حوزه کاری شما را برطرف خواهم کرد و اوضاع شغلی تان را روی ریل درست خواهم انداخت. بخش هنر نیز از این ماجرا مستثنی نیست و همیشه هنرمندان هم مثل اکثریت مردم جامعه توجه خود را به سمت این شعارهای تبلیغاتی معطوف می‌دارند و کاندیدای مورد نظر خود که هم شعارهایی که می‌دهد بهتر است و هم جنبه عملی‌تری دارد را انتخاب می‌کنند. در سال 96 هم همین اتفاق رخ داد و هنرمندان به شعارهایی که کاندیدای موردنظرشان می‌داد توجه کرده و هم خودشان او را انتخاب کردند و هم دیگران را ترغیب به انتخاب او نمودند. اما در این میان یک مورد دیگر هم وجود داشت، جمله‌ای که همیشه در زمان برگزاری هر انتخابات ورد زبان مردم می‌شود: «ما مجبوریم بین بد و بدتر، یکی رو انتخاب کنیم» این جمله هم آن افرادی را که در میان انتخاب دو کاندیدای مورد نظر مردد مانده‌اند، به سمت کاندیدای که هنرمندان به او رای می‌دهند کشانده و باعث می‌شوند که آنها هم به او رای دهند، چرا که این افراد با خودشان می‌گویند: «وقتی هنرمندان به یک نفر گرایش دارند معلوم میشه که اون بهتره، پس من هم به او رای می‌دم».
> چهار سال بعد


خرداد 1400 از راه رسیده و دوره ریاست جمهوری کاندیدایی که چهار سال پیشترش با رنگ بنفش و با وعده‌ها و وعیدهای فراوان به ریاست جمهوری رسید رو به اتمام است و این یعنی حداقل باید نیمی از مردمی (خاصه هنرمندان) که در سال 1396 به او رای دادند به خواسته‌های خودشان رسیده باشند و اوضاع کشور (حداقل در حوزه فرهنگ و هنر) سر و سامانی جدی گرفته باشد، مردم عادی هم که 4 سال پیش به پیروی از هنرمندان به کاندیدای رنگ بنفش رای دادند هم باید از رایی که به صندوقها انداختند رضایت داشته و به هدف‌های خود مبنی بر اصلاح وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی رسیده باشند. اما امروز در تاریخ 12 خرداد 1400 در حالیکه چند روز بیشتر به برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نمانده، 4 سال گذشته را که مرور می‌کنیم نه تنها شواهدی از بهبود اوضاع در بخش‌های مختلف نمی‌بینیم بلکه دستاوردهایی را مشاهده می‌کنیم که نتیجه تصمیمات اشتباه مسئولان محترم بوده، تصمیمات اشتباهی که متاسفانه دودش به چشم مردم رفته است. آنچه در این میان هویداست، اینکه هیچکدام از آن هنرمندانی که 4 سال پیش انگشت‌های بنفششان را مقابل دوربین می‌گرفتند و به همه نشان می‌دادند امروز ساکت و خاموش نشسته‌اند و به قول معروف جیکشان در نمی‌آید. در همین بخش فرهنگ و هنر که هنرمندانش 4 سال پیش با هزاران امید و آرزو پای صندوق‌های رای رفتند و رئیس جمهور محبوبشان را انتخاب کردند اوضاع آنقدر اسفناک شده که بیا و تماشا کن. اسفناکی این وضعیت از همان ابتدای دوره دوازدهم آغاز شد به نحوی که طولی نکشید همان هنرمندانی که رگ گردنشان در اثر فریادهایی که در حمایت از کاندیدای مورد نظرشان در ورزشگاه می‌زدند بیرون زده بود آرام آرام اظهار پشیمانی خود را از انتخابشان اعلام کردند و گفتند: «ما واقعا انتظار چنین وضعیتی رو
نداشتیم»
>کاندیداهای دوره سیزدهم
به هر حال دولت دوازدهم در پایان کار قرار دارد و تا چند وقت دیگر عمرش تمام می‌شود و رئیس جمهور جدید انتخاب خواهد شد و دوره سیزدهم ریاست جمهوری سرزمین ایران آغاز خواهد شد. پیشتر بیان کردیم که هر کاندیدایی برای اینکه بتواند نظر مردم را به سمت خود و برنامه‌هایی که دارد جلب کند پیش از آغاز رای‌گیری
در مناظرات تلویزیونی و در سخنرانی ها، نشست‌ها و همایش‌هایی که حضور می‌یابد برنامه‌هایی را که برای اصلاح امور مملکت در نظر دارد را در قالب شعارهای تبلیغاتی به سمع و نظر مردم می‌رساند. امسال هم کاندیداها از این فرصت برای معرفی هرچه بیشتر و بهتر برنامه‌های خود استفاده می‌کنند و شعارهای تبلیغاتی خود را در میتینگ‌های مختلف بیان می‌کنند اما یک نکته عجیب در شعارهای تبلیغاتی تمام کاندیداهایی که در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده‌اند وجود دارد، نکته‌ای که در همین چند روز اخیر هم سر و صداهای زیادی به پا کرده است. اینکه هیچکدام از این کاندیداها در شعارهای تبلیغاتی خود هیچ سخنی از حوزه فرهنگ و هنر نزده اند، هیچکدام بیان نکرده‌اند که برای چهارسالی که قرار است برروی صندلی ریاست جمهوری تکیه بزنند چه برنامه‌هایی برای پیشرفت حوزه فرهنگ و هنر و بهبود شرایط هنرمندان دارند؟ تجربه نشان می‌دهد که این موضوع از دو حال خارج نیست.
اول اینکه فرهنگ و هنر اساسا اهمیتی برای این کاندیداها نداشته و این یعنی قرار است اوضاع فرهنگ و هنر در چهار سال آینده در بهترین شرایط در بدترین حالتها باقی بماند و کشتی طوفان زده فرهنگ و هنر همچنان در گِلی که به آن نشسته بماند و نه تنها اوضاعش بهبود نیابد بلکه بدتر اندر بدتر بشود. دوم اینکه کاندیداهای اصلاح‌طلب برای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نسبت به همتایان خود در دوره‌های قبل کمی هوشمندانه‌تر رفتار می‌کنند، به این مفهوم که در شعارهای تبلیغاتی خود آگاهانه وارد حوزه هنر نمی‌شوند و از پتانسیل آن برای معرفی خود و برنامه هایشان و همچنین جمع‌آوری رای استفاده نمی‌کنند. این موضوع هم البته دلیل خاص خودش را دارد، آن دلیل هم این است که استفاده از شعارهای فرهنگی در معرفی برنامه‌های کاندیداها به مردم به یک مهره سوخته تبدیل شده است چرا که اساسا هم هنرمندان و هم مردم دریافته‌اند که کاندیدایی که می‌خواهد با استفاده از بخش‌های شناخته شده جامعه برای خود رای جمع کند در واقع
نه تنها هیچ کاری انجام نخواهد داد بلکه اوضاع را بدتر نیز خواهد نمود. مصداق بارز این ادعا وضعیت نابسامانی است که حوزه فرهنگ و هنر در طول چهار سال گذشته گرفتارش شد. با این تفسیر به نظر می‌رسد کاندیداهای مورد نظر حتی اگر برنامه‌های فرهنگی و هنری خاصی داشته باشند هم ترجیحشان این باشد که شعارهای تبلیغاتی فرهنگی وهنری سرندهند. این موضوع دو حسن دارد. اول آنکه اگر به ریاست جمهوری رسیدند از برنامه‌های فرهنگی و
هنری شان به عنوان سورپرایز رئیس جمهوری خودشان استفاده می‌کنند و دوم آنکه اگر هم احیانا بعد از چهار سال نتوانستند در حوزه فرهنگ و هنر اقدام شایسته‌ای انجام دهند سرشان را بالا بگیرند و بگویند ما از ابتدا هیچ قولی به فرهنگیان و هنرمندان ندادیم که حالا بخواهیم جوابگوی وعده‌هایی که ندادیم باشیم. این مسئله را هم به موارد بالا بیفزایند که حتی اگر کاندیداهای مورد نظر از شعارهای تبلیغاتی در حوزه فرهنگ و هنر استفاده کنند و این یعنی برنامه‌های خودشان را برای بهبود شرایط این بخش‌ها در میتینگ‌های تبلیغاتی خود بیان کنند خوب می‌دانند که هنرمندان از آنها حمایت نخواهند کرد و اگر حمایتی هم صورت بگیرد، مردم دیگر مانند چهارسال گذشته به پیروی و الگوبرداری از آنها به کاندیدای موردنظرشان رای نخواهند داد. با این تفسیر کاملا عقلانی به نظر می‌رسد که کاندیداهای دوره سیزدهم ریاست جمهوری از شعارهای تبلیغاتی در حوزه فرهنگ و هنر استفاده نکنند، ضمن آنکه هنرمندان هم به خاطر اینکه 4 سال پیش تیرشان در معرفی کاندیدای اصلح به مردم به سنگ خورد ترجیحشان این است که در این دوره سکوت اختیار کنند و یا اصلا رای ندهند و یا اگر هم می‌دهند کاندیدای مورد نظرشان را برای خودشان نگه دارند و اسم او را جار نزنند. اما جدا از
دو موردی که بیان کردیم یک مسئله مهم دیگر هم وجود دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. در روزگار کنونی با اینکه حوزه فرهنگ و هنر در شرایط بسیار نامطلوبی به سر می‌برد و رسیدگی به مشکلات آن از اوجب واجبات است، اما جامعه از رئیس جمهور جدید انتظار دارد که در برنامه‌های خود موضوعات کلان‌تر و مهمتر را در اولویت قرار دهد، موضوعاتی مانند تورم، بیکاری، درآمد پایین جامعه، فقر و بی‌پولی، فسادهای اقتصادی و رانت‌های موجود و... که در واقع کمر زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم را شکسته است. این نکته بسیار مهمی است که کاندیداهای باهوش این دوره از ریاست جمهوری به آن وقوف کامل دارند و برنامه‌های مرتبط با مسائل اقتصادی و اجتماعی جامعه را در شعارهای تبلیغاتی خود لحاظ می‌کنند و فعلا از معرفی برنامه‌های فرهنگی خود فاکتور می‌گیرند. حداقل حسن این ماجرا آن است که با حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم، بخش‌های زیادی از مشکلات اهالی فرهنگ و هنر نیز رفع و رجوع خواهد شد چه آنکه بالاخره آنها هم جزیی از این مردم هستند و در زندگی جدا از مسائل مرتبط با حوزه کاری شان با مشکلات اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کنند، به این مفهوم که آنها هم گوشت و مرغ و میوه و نان می‌خورند، آنها هم تاکسی سوار می‌شوند، آنها هم اجاره خانه می‌دهند و آنها هم با فقر، بی‌پولی و بیکاری دست و پنجه نرم
می‌کنند.
چکیده آنچه در این گزارش بیان کردیم این است که تصمیمات بعضا اشتباهی که در طول این چهارسال توسط بسیاری از مسئولان دولتی در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی جامعه گرفته شده، شرایطی را پدید آورده که حوزه مهم و تاثیرگذار فرهنگ و هنر عملا هم در این چهار سال و هم در شعارهای تبلیغاتی کاندیداها برای دوره جدید ریاست جمهوری و هم
‌ای بسا در بطن و متن برنامه‌های رئیس جمهور منتخب دوره سیزدهم کاملا به حاشیه برود و دیگر حتی صحبتی از آن هم به میان نیاید، برداشت نگارنده این گزارش از چنین اتفاقی این است که «سیاست با انتخاب راه اشتباه، فرهنگ و هنر را به تمامی بلعیده و هیچ چیزی از آن باقی نگذاشته است.